روزی که خورشید از «ناوچه جوشن» طلوع کرد...
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، بیست و نهم فروردین 1367 همزمان با روزی که مقتدا و فرمانده و مراد همه ارتشیان دلیر و فداکار ایران اسلامی آن را به نام ارتش نامگذاری کرده بود، آفتاب وجود یکی از فرزندان رشید و حماسه ساز ارتش توحید، در راه پاسداری از مرزهای مقدس غیرت و شرف، در شفقی خونین، طلوعی دوباره در آسمان پاک شهادت آغاز کرد و از «ناوچه جوشن»، و در میان آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس، درخششی به وسعت ابدیت گرفت. دریادار دوم «علی زارع نعمتی» پس از اخطار ناوگان متجاوز آمریکای جهانخوار به رزمناوها و سکوهای نفتی ایران، مبنی بر ترک محل ماموریت، شجاعانه گفت: «این شمایید که متجاوزید و باید سریع اینجا را ترک کنید و ما تا آخرین قطره خون با شما خواهیم جنگید.» و در جنایت لشکریان اهریمن، 11 فرشته سپیدجامه مدافع حریم مقدس میهن، لباس رزمشان کفن خونینشان شد و احرام طوافشان به گرد کعبه عشق... شهیدانی که بی نشان و بی مزار، همچون شهیدان جاویدالاثر، در عمق آبها و امواج پرخروش خلیج فارس، آرام گرفتند و پیکرهای پاکشان، پارهای از این نگین فیروزهای قلب ایران شد.
در ۱۷ تیرماه سال ۱۳۳۸ در شهرستان ساوه متولد شد. پدرش در ژاندارمری انجام وظیفه میکرد و از همین رو، «علی» نظم و ترتیب را از پدر آموخت و عشق و خدمت به مردم را فرا گرفت. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و متوسطه و اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ وارد ارتش شد و به خیل عظیم دریادلان نیروی دریایی پیوست. به گفته یکی از همرزمان و همدوره های شهید: «علی از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود و علی رغم این که کمتر از دیگران مطالعه میکرد، ولی همیشه در کلاس نفر اول بود و با نمرات عالی یکی پس از دیگری مدارج را طی میکرد و به کلاسهای بالاتر ارتقاء مییافت. از همه جدیتر و جلوتر بود و به دیگران هم کمک میکرد و ضمناً با همت و زندگی خاصی که داشت در انجام امور کلاس داوطلب می شد و به عنوان ارشد کلاس به انجام وظیفه میپرداخت. علی تحصیلات خود را در ایتالیا به پایان رساند و در سال ۱۳۵۹ و در حالی که رویدادهای انقلاب اسلامی را در ایتالیا پی میگرفت به درجه ناوبان دومی مفتخر شد. پس از اعزام به ایتالیا و شروع درس در دانشکده دریایی شهر «لیورنو» که دوره بسیار دشواری هم بود و به ویژه در اوایل دوره مشکل زبان داشتیم، اکثر همدوره ایها بسیار گله مند بودند، اما علی و چند نفر دیگر که قبلاً با سختی و کار و تلاش در زندگی دست و پنجه نرم کرده بودند، با قاطعیت و پشتکار به درس و امور نظامی گری ادامه دادند، آنچنان که در بعضی موارد علی به کمک بچههای ضعیفتر شتافت و با برگزاری کلاسهای درس و یا رفتن نزد آنها در سالن مطالعه به آموزش آنان کمک میکرد و باعث میشد تا آنان نیز بتوانند همراه دیگران از پس درسهای مشکل بر آیند. هنگامی که در تابستان سال ۵۷ با یک فروند کشتی آموزشی ایتالیا به سفر دریایی رفته بودیم، برنامه مان طوری بود که تقریباً هر ۴ تا ۵ روز دریانوردی ۴ تا ۵ روز نیز در کنار یکی از بنادر اروپایی پهلو میگرفتیم. همزمان با سفر دریایی ما اعتراضهای مردمی و اعتصابات نیز در ایران آغاز شده بود. علی در این مورد بسیار کنجکاو بود و هر بار که وارد یک بندرهای خارجی می شدیم، او بی رنگ به سراغ روزنامهها میرفت و با بررسی صفحاتشان اخبار ایران را به دقت مطالعه میکرد و علاقه مند بود اخبار انقلاب اسلامی مردم و خبرهای مربوط به حضور امام(ره) در فرانسه را بداند. درست همان روزهایی بود که حوادث ایران و انقلاب اسلامی رو به شکل گرفتن بود، از جمله اخبار نماز عید فطر در قیطریه یا کشتار مردم در روز ۱۷ شهریور که قلب هر ایرانی را به درد آورده بود. در هر صورت اخبار وقایع ایران هر روز به دست ما میرسید و از طریق رادیو یا جراید کشورهای دیگر از نحوه پیشرفت نهضت مردمی و انقلاب اسلامی که هر روز شکل جدیدی به خود میگرفت با خبر میشدیم. گاهی اوقات ما ایرانیها که حدود ۱۵ نفر بودیم دور هم در کشتی جمع میشدیم و اخبار و اطلاعاتمان را با هم رد و بدل میکردیم تا این که سفر دریایی به پایان رسید و ما به ایتالیا مراجعت کردیم.»
رهبری دانشجویان ایرانی و اعلام همبستگی با انقلاب
هنوز تابستان ۵۷ به پایان نرسیده بود و روزهای پرحرارت انقلاب اسلامی یکی پس از دیگری سپری میشد. هر روز خبری جدید در مورد وقوع انقلاب اسلامی به گوش میرسید و انقلاب اسلامی در ایران، روز به روز به پیروزی نزدیکتر میشد تا این که در ۲۲ بهمن سال ۵۷ با سقوط رژیم شاهنشاهی، انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) به پیروزی رسید. علی زارع نعمتی علاوه بر این که شاگرد اول دوره بود، رهبری گروه ایرانی را نیز برعهده داشت و این در حالی بود که بیدرنگ توسط او همبستگی خود را با انقلاب اسلامی و نهضت مردمی به سفارت جمهوری اسلامی ایران اعلام شد و پس از گذشت چندماه از پیروزی انقلاب اسلامی تعدادی از دانشجویان، دیگر تمایلی به ادامه خدمت و تحصیل نشان ندادند و با نوشتن استعفای خود از خدمت از نیروی دریایی کناره گرفتند. در نهایت از ۱۶ نفری که در سال ۵۶ به ایتالیا اعزام شده بودند، تنها ۵ نفر و از جمله علی زارع نعمتی ادامه تحصیل دادند. با این که در سال ۵۹ کشورمان مورد تجاوز دشمن بعثی قرار گرفت و علی و همدوره هایش سال سوم دانشجویی را طی میکردند، اما شکی در ادامه تحصیل به خود راه نداده و تا تیرماه سال ۶۰ و در حالی که حدود یک سال از جنگ تحمیلی میگذشت، به کشور مراجعه کردند تا ایفاگر نقشی بزرگ و تاریخی در دفاع از میهن خود شوند.
فرمانده ناوچه جوشن
شهید زارع نعمتی در سال 1360به فرماندهی یكی از ناوچههای 65پایی منصوب شد و چون مأموریت اینگونه ناوچهها در خورموسی و آبراههای بندرامام (ره) بود، مرتب از بوشهر به ماموریتهای فوق اعزام می شد و در اسكورت كاروانهای نفتكش و كشتیهای تجاری شركت میكرد. حتی چندین بار نزدیك بود ناوچه وی مورد اصابت موشك هواپیماهای دشمن قرار گیرد، اما شهید زارع نعمتی كه عاشق دین و خدمت به وطن بود، بدون هرگونه ترسی به ماموریتهای خود در این راه پرخطر ادامه داد و با نشان دادن رشادت و دلاوری های بسیار به یكی از فرماندهان نمونه و دلسوز و با علم و تدبیر در آن منطقه پرخطر تبدیل شد. او توانسته بود در انجام این ماموریت خطیر، ضربات مهلكی به نیروی هوایی و دریایی عراق وارد كند.
علی به من گفت بارها تا مرز شهادت پیش رفته!
به نقل از ناخدا یکم علی نوری همرزم شهید: «وقتی در بوشهر بودیم، علی بارها و بارها برای من تعریف كرده بود كه چگونه تا مرز شهادت پیش رفته و چگونه شاهد موشك پرانی و حملات هوایی و دریایی عراق در خور موسی بوده، اما او هیچ گاه در راه ادامه خدمت به وطن و نیروی دریایی شكی به خودش راه نداده بود. شهید علی زارع نعمتی در مورد یكی از ماموریتهای خود كه فرماندهی آن عملیات را نیز برعهده داشت، این گونه تعریف می كند: «در خورموسی در كنار یك فروند كشتی صدمه دیده تجاری كه قبلاً مورد اصابت موشكهای عراقی قرار گرفته و به گل نشسته بود، پهلو گرفته بودیم و پدافند هوایی منطقه را برعهده داشتیم. برای این كه از دید دشمن پنهان شویم و در واقع سنگری برای خودمان داشته باشیم، در كنار كشتی فوق پهلو گرفته بودیم. من ناگهان احساس خطر كردم و به كاركنان گفتم بسرعت از این كشتی جدا شوید! در حالی كه ناوچه را از كشتی مزبور دور می كردم، هنوز چند متری دور نشده بودیم كه از طرف ساحل عراق یك فروند موشك زمین به دریا درست در جایی كه پهلو گرفته بودیم به كشتی به گل نشسته اصابت كرد كه اگر جدا نشده بودیم كلیه كاركنان ناوچه به شهادت رسیده بودند و ناوچه نیز غرق میشد.»
این شما هستید که باید فورا محل را ترک کنید!
اما روایت دلیرمردی علی زارع نعمتی تا پای جان و شهادتش با زبان روزه، همراه با ده تن از نیروهای غیور و رشیدش در برابر ناوگان متجاوز آمریکایی و در میان آبهای خلیج فارس، فصلی درخشان و پرافتخار از تاریخ حماسه و مظلومیت مدافعان وطن است. روایت شهادت را از زبان یکی از یاران شهید بشنویم: «ساعت چهار بعد از ظهر ۲۶ فروردین ماه ۱۳۶۷ برای محافظت از آبهای نیلگون خلیج فارس و دریای عمان از اسکله پایگاه دریایی بوشهر حرکت کردیم. ماموریتی همچون ماموریتهای گذشته؛ خبرها حاکی از آن بود که دشمن به سکوهای نفتی ما حمله کرده و نفتکشهای ما را تهدید می کند. روز ۲۹ فروردین و اولین روز ماه مبارک رمضان بود. دریا متلاطم بود. همه جا بوی غریبی داشت. در ناوچه جوشن آماده باش صددرصد اعلام شده بود. نزدیک جزیره «سیری» بودیم. در همه جا سکوت مطلق حکم فرما شده بود. آرام آرام تاریکی جای خود را به روشنی روز میداد. در این هنگام متوجه هلیکوپترهای آمریکایی که در اطراف ما گشت می زدند، شدیم. چند رزم ناو آمریکایی نیز در اطراف ما بودند و تقریباً ما را احاطه کرده بودند. یکی از ناوهای دشمن روی مدار مخابراتی به ما اخطار داد: «محل را ترک کنید!» علی زارع نعمتی در پاسخ گفت: «این منطقه جزو آبهای ایران است و این شما هستید که باید آبهای ایران را ترک کنید.» بار دیگر اخطار داده شد که ناوچه را رها کنید و شهید زارع نعمتی نیز پاسخ داد: «ما تا آخرین قطره خون با شما خواهیم جنگید!» قبل از شهادت، شهید نعمتی در تماس با دشمن هرگونه پیشنهادی را از طرف آنها رد و با تمام وجود در مقابل آنها مقاومت کرده بود.
و خونشان، رگه سرخی بر نگین فیروزهای خلیج همیشه فارس شد...
و ادامه شرح مقتل شهیدان مظلوم مدافع خلیج فارس در برابر مستکبر جهانخوار: «نفسها در سینه حبس بود. همه آماده درگیری با دشمن بودیم. هلیکوپترهای دشمن نزدیک شدند و یکی از آنها در بالای سر ما پرواز میکرد. ما نیز بار دیگر به دشمن اخطار دادیم، ولی این کار نیز سودی نداشت. ناوهای آمریکایی از چهار طرف، ما را محاصره کرده و با موشکهای پی در پی ما را هدف قرار میدادند. سرانجام پرسنل توسط هواناوهای اعزامی نجات پیدا کردند و از ۴۴ نفر پرسنل این ناوچه، ۱۱ نفر شهید شدند.»
شهید بی نشانی که مزارش آبهای نیلگون خلیج فارس شد...
دریادار علی زارع نعمتی نیز در نبردی نابرابر به عنوان فرمانده دوم ناوچه جوشن مجاهدتها و رشادتهای بیشماری به خرج داد و در حفظ و حراست از ناوچه جوشن ایستادگی جانانهای کرد، اما افسوس که در حین نبرد رودررو با مزدوران آمریکایی و با زبان روزه بر اثر اصابت ترکش موشک، به درجه رفیع شهادت نائل شد. پیکر مطهر شهید دریادار علی زارع نعمتی پس از شهادت هیچ گاه به دست نیامد و مزار پاکش آبهای نیلگون خلیج فارس است.
بعد از 37 سال هنوز فکر میکنم یک روز برمیگردد!
همسر شهید نقل کرده است: «آخرین شبی که علی با ما بود، فرزندم در تب میسوخت و من دلشوره داشتم. با همسرم تماس گرفتند و ماموریتی ویژه را به او ابلاغ کردند. در نتیجه نگرانی ام بیشتر شد. برای اولین بار از همسرم خواستم به این ماموریت نرود؛ آخر تازه از ماموریت بازگشته بود، ولی او با کمال میل این ماموریت را پذیرفت. با حالتی وصف ناشدنی، وسایلش را آماده کردم. تمام وجودم را دلشوره و اضطراب و تشویش پر کرده بود. به او گفتم: «مراقب خودت باش!» هنگام رفتن، به بالای تخت فرزندم رفت و از من خواست که مراقب او باشم.با هم خداحافظی کردیم و او برای همیشه رفت و چشمان من و یگانه فرزندش را در حسرت نگاه دوباره اش، به انتظاری سبز برد. من بعد از گذشت 37 سال هنوز هم فکر می کنم که همسرم بازمی گردد؛ یعنی هنوز در ماموریت است. من همیشه به بازگشت همسرم امیدوارم و این حس را در روح و جانم می پرورانم...»
انتهای گزارش/