شهید «احمدرضا شکوری» در قسمتی از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: برای ظهور امام زمان (عج) و طول عمر برای امام عزیزمان دعا کنید و این ارمغان الهی پاسداری نمایید و من نیز با اتکاء به خداوند و با امید به این که خونم هدر نمی‌رود، به خیل این شهدا می‌پیوندم و در این راه قدم می‌گذارم.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «احمدرضا شکوری»، بیست و هشتم آبان 1345، در شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش حسن، درجه‌دار ژاندارمری بود و مادرش شهربانو نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه بود. از سوی بسیج به جبهه رفت. هفدهم فروردین 1363، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. مزار او در بهشت مصطفی شهرستان زاهدان قرار دارد. برادرش علیرضا نیز شهید شده است.

برای ظهور امام زمان (عج) دعا کنید

بسم الله الرحمن الرحيم

«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»

«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»

«آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند، آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.»

با نام آن که آفریدن ما را نعمت قرار داد و رحمت خویش را برای وارثین زمین بگسترانید، آن که مرا از گمراهی نجات بخشید و از منجلاب ظلمات به چشمه ناب شجاعت و مسلمانی کشانید و سلام بر مأمور رهایی بخش جهانیان که خدا هر چه سریع‌تر ظهورش را نزدیک گرداند و چشم ما را به دیدنش منوّر سازد و درود بر نایب این مأمور رهایی بخش که ملت ما را که روزی کثیف‌ترین ملت‌ها و رسواترین انسان‌ها بودند از آن دره هولناک بیرون کشید و بر قله رفیع سعادت و آزادگی رسانید. و حال که خویش را با زحمت به این قله رسانیدیم، دشمنان چشم دیدن آزادی ما و از بین رفتن منافع خویش را ندارند و این جنگ تحمیلی و نابرابر را آغاز کردند و به حق که دشمنان اسلام چه نادانند و هنوز درک نکرده‌اند که دیگر این ملت راه خویش را یافته و پیرمرد و کودک در آن یافت نمی‌شود، بلکه همه یک کالبد پرقدرت و با ایمانند که نه تنها آمریکا بلکه هر شیطان دیگر جایی در هیچ نقطه این سرزمین نخواهد داشت. آری من نیز همانند دیگر صدها هزار پیرمرد ۸۰ ساله و نوجوان ۱۳ ساله راه خویش را که همان راه خداست یافته‌ام و به ندای رهبر لبیک گفتم و در این دانشگاه عظیم عشق و شهادت شرکت جسته‌ام و مرگ در این دانشگاه برایم افتخاریست، که آن همچون پیامبر که در جواب کفار فرمود: «اگر در یک دستم ماه و در دست دیگرم خورشید را بگذارید هرگز از سخن خویش باز نخواهم ماند» و من نیز همچون او و تمام رزمندگان این سعادت را با هیچ چیز دیگر عوض نمی‌کنم و با آغوشی آغشته به شور و شوق شهادت به سوی آن می روم و آن را در آغوش خواهم گرفت، زیرا ما راه خویش را همچون یاران حسین (ع) یافته‌ایم و تا قطره آخر خونمان در این راه جان فشانی می کنیم و فریاد می زنیم اگر ما را ده ها بار تیر باران سازند و دوباره زنده شویم و بگویند از هدف خویش صرف نظر کنید آن را از دست نخواهیم داد و مرگ را با تمام جان می پذیریم. و شما ای ملت وظیفه ای سنگین بر گردن دارید و آن ادامه راه [...] می باشد و نوری را که بر شما تابیده با دل و جان نگاهداری سازید و از آن دفاع نمایید که اگر این کار را نکنید در محشر در مقابل خدای خویش شرمنده خواهید شد. پیام شهدای ما را با ریختن هر قطره از خونشان تجدید [...] گویند که تا رسیدن به هدف اصلی که همانا قدس عزیز است راه ما را دنبال سازید و قلب اماممان را شاد سازید و هرچه در توان دارید برای ظهور امام زمان (عج) و طول عمر برای امام عزیزمان دعا کنید و این ارمغان الهی پاسداری نمایید. و من نیز با اتکا به خداوند و با امید به این که خونم هدر نمی رود، به خیل این شهدا می پیوندم و در این راه قدم می گذارم و از جوان های دیگر خواستارم که امام را در رسیدن به آرمان های عالی این انقلاب یاری سازند و به جبهه بیایند که واقعاً دانشگاه عشق می باشد آن هم عشق به معبود که از بزرگترین عشق هاست و همچنین اسلحه خونین ما را بردارند و هنوز قطرات خونمان از زمین محو نشده به یاری خدا بشتابند و همچنین از برادران بسیجی که مأموریتشان مأموریتی الهی می باشد، خواهش می کنم که مأموریت خویش را هم چنین که با خلوص نیت انجام داده اند، پایان برسانند و دل سرد نشوند. زیرا کار برای خدا دلسردی و خستگی ندارد و در انجام وظایفشان بکوشند و نگذارند خدای نکرده خللی در مسیر انقلاب اسلامی به وقوع بپیوندند.

از پدر و مادرم که ۱۸ سال بر من زحمت کشیدند و مرا با خون دل بزرگ کرده اند، خواهانم که برایم گریه و زاری نکنند. زیرا که من راه حقیقت را رفته ام و در این راه به سعادت جاودانی که همانا شهادت در راه خداست رسیده ام. پس اگر سعادت فرزندتان را می خواهید بر مزار من اشک نریزید که هر قطره اشک شما از اجرتان در پیشگاه خداوند می کاهد. پس به جای گریه و زاری دست خویش را به سوی خدا دراز کنید و برایم از خداوند طلب آمرزش نمایید.

و از خواهرانم خواهش می کنم همچون شیرزن جهان زینب (س) صبر پیشه خویش سازند و از آن بانوی گرامی درس عبرت بگیرند. و برایم ناله ننمایند و از برادرانم می خواهم راه من و صدها شهید دیگر را ادامه دهند و خدای نکرده کاری نکنند که دل امام از شما برنجد و سخنم با پدران و مادرانی که از رفتن فرزندانشان به جبهه جلوگیری می کنند، این امت که از رفتن فرزندانتان جلوگیری ننمایید، زیرا شما باید خواستار سعادت فرزندانتان در جهان آخرت که جهان ابدی آنهاست باشید به سعادتشان را در این دنیا که عرصه آزمایشی بیش نیست، خواستار باشید. پس فرزندانتان را به صاحب اصلی اش بسپارید و برایشان دعای خیر نمایید در پایان چند جمله ای برای خانواده ام وصیت می نمایم که امیدوارم مو به مو انجام گردد:

1_ از پدر و مادرم می خواهم که خود را برای من ناراحت نکنند زیرا سعادت من در مرگ شرافتمندانه می باشد.

 2_ از خواهر و برادر کوچکم خواهانم که نمازشان را همان طور که قبلاً خوانده اند بخوانند و از یاد خدا غافل نباشند و به یکدیگر محبت کنند.

3_ و از برادران و خواهران بزرگترم خواهش می کنم فراق مرا تحمل کنید. و صبر را پیشه خویش سازند، زیرا که حتی اگر همه ما برای اسلام از بین برویم حتی ذره ای به اسلام خدمت نکرده ایم.

4_ از خانواده و اقوامم می خواهم که اگر از من ناراحتی دیده اند مرا عفو کنند و از خدا برایم طلب آمرزش کنند و اگر نیز خوبی دیده اند به جایش برای امام دعا نمایند.

 ضمناً ۳ ماه روزه قضا و دو سال نماز قضا دارم که می خواهم که آنها را به جا آورید. به امید آنکه خویش را فراموش سازید و خدا را یاد کنید.

۲۷ بهمن ماه ١٣٦٢

«والسلام»

احمدرضا شکوری

٦٢/١١/٢٧

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده