خدایا، مرا اهل سعادت و مسافر راه حقیقت قرار بده!
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «رضا قانع پور» دوازدهم دي 1332، در شهرستان كرج ديده به جهان گشود. پدرش علی اصغر (فوت 1356) و مادرش كبرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. كارمند بود. سال 1354 ازدواج كرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. هفدهم تير 1365، در مهران توسط
نيروهای عراقی با اصابت تركش به شكم، شهيد شد. پیکر وی را در امامزاده محمد(ع) زادگاهش به خاك سپردند.
در ادامه متن وصیتنامه شهید را بخوانید.
بسمه تعالى
خدمت مادر عزیزم و خواهران مهربانم و همسر و فرزندان عزیزم و دامادهاى گرامى همگى سلام. امیدوارم که حال همگى شما خوب باشد و همیشه سالم و سلامت باشید و امیدوارم که همیشه در کارها و زندگیتان موفق و پیروز باشید انشاالله.
از همگى شما یک و یک طلب بخشش مىکنم که چه در زنده بودنم و چه در مردنم براى شما ناراحتى ایجاد کردم.
مادر جان، این را خود مىدانم که در این مدت چند سال زنده بودنم برایت فرزندى خوب و لایق نبودم و همچنین براى خواهرانم! برادرى مهربان نبودم و همسرى براى همسرم انشاءالله که همگى مرا بخشیده و حلالم کنید که شاید خداوند مهربان هم مرا ببخشد و از شما فرزندان عزیزم و دامادهاى گرامى هم طلب بخشش مى کنم و امیدوارم که شما هم مرا ببخشید و حلالم کنید و اگر در آن زمان زنده بودنم ناراحتى از این حقیر دیدهاید عفو نمایید.
حضور محترم پدر خانم، مادر خانم، برادر خانم، خواهر خانم و همچنین فاطمه خانم سلام عرض کرده و امیدوارم که حال همگى شما خوب باشد و همیشه سالم و تندرست باشید و انشاءالله که همیشه در کار و زندگیتان موفق و پیروز باشید. اى عزیزان اگر در آن چند زمان زندگى که با هم بودیم ناراحتى و یا اگر نا محبتى از اینجانب دیدهاید این حقیر را ببخشید و حلالم کنید باشد که انشاالله خداوند هم شما را ببخشد و هم مرا. انشاالله
از شما فامیلهاى عزیزم و دوستان و آشنایان گرامى التماس دعا دارم و امیدوارم که از اینجانب ناراحتى نداشته باشید و اگر زمانى به شما بد کردهام شما بزرگوارى کرده و این بنده حقیر را بخشیده و حلالم کنید و در پایان از همگى شما خداحافظى مىکنم و یک و یک شما را به خداى متعال مى سپارم. خدا یار و نگهدار همگى شما باشد. مادر عزیزم، هدف من از رفتن به جبهه تنها و تنها براى خشنودى و رضاى خداوند متعال و پیروزى انقلاب اسلامى و به رهبرى امام امت خمینى عزیز صورت گرفته است و امیدوارم که ما این لیاقت را داشته باشیم این اسلام عزیزمان را به دست امام زمانمان حضرت مهدى (عج) بسپاریم. مادر جان، خداى را شکر مى کنم که والدین همچون شما به من بخشید تا در دامانتان پرورش یابم تا مرا حسین وار به دیار سرخ شهادت بفرستید. پس خداى تبارک و تعالى اجرى بسیار بسیار عظیم در نظر گرفته است. مادرم همانطور که مىدانى بچه احتیاج به پدر و مادر دارد جهت نگهدارى او تا بتواند زنده و سالم بماند. گیاهان هم احتیاج به کسانى دارد که آنها را آبیارى کند تا از بین نرود، پس در این صورت اسلام عزیزمان هم احتیاج به خون ما دارد و باید با خون ما آبیارى شود تا بتواند زنده بماند. مادر مهربانم و خانواده عزیزم، من همگى شما را دوست مى دارم ولى اسلام عزیزمان احتیاج به ما و خون ما دارد تا بتواند زنده بماند. اگر ما در این موقع از زمان خون خود را در راه خدا و دین خدا ندهیم و به نداى حسین عزیزمان لبیک نگوییم پس چه کسى باید به نداى حسین عزیزمان لبیک بگوید: آرى، آرى مادرم مى دانى زمانى هم لازم بود امام عزیزمان حسین (ع) و یارانش خون خود را فداى اسلام کنند وکردند تا اسلام زنده بماند. مادرم افتخار کن از این جهت که فرزندت و تنها یکى یکدانه خود را در راه خدا و دین خدا هدیه کردى همانطور که فاطمه زهرا (ع) جهت زنده ماندن دین خدا و قرآن در راه خدا همچون فرزندش حسین (ع) و عباس (ع) را دادند. خانواده محترمم همانطور که مىدانید عمر در دست پروردگار تواناست اگر من در پیش شما هم مى بودم مى باید مى رفتم پس حال که این بدنهاى ما براى مردن آفریده شده پس چه بهتر که این جان را به جان آفرین و در راه خودش بسپارم. مادرم اگر من هم لیاقت شهادترا داشتم و در راه خدا شهید شدم نمى گویم برایم گریه نکنید چرا که هر پدر و مادرى و خواهرى و یا همسر و فرزندى براى اینکه یک فردى از خانواده اش را از دست مى دهد ناراحت مى شود گریه کنید ولى بسیار کم، چون شما مرا در راه خدا و قرآن داده اید و باید افتخار کنید که فردى از خانواده خودتان را در راه خدا بخشیده اید. پس کسى که در راه خداى بزرگ هدیهاى مى دهد نباید نگران باشد در صورتیکه پروردگار حق تعالى این هدیه را چندین سال پیش به شما هدیه کرده و یا به امانت داد پس اگر شما مرا به خداى بزرگ هدیه نمى کردید خداوند باز مرا پس مىگرفت پس خوشا به سعادت شما خانواده و دیگر خانواده هاى شهدا که فرزند خودتان را قبل از اینکه خدا پس بگیرد خود شما آن را هدیه کردید.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند
اى آفریدگار توانا، از اینکه مرا سعادت بخشیدى که در راهت قدم بردارم و در راهت جهاد کنم هزاران بار شکر و سپاس مى گویم، اى پروردگار دانا و توانا تو مرا به میدان جنگ حق علیه باطل هدایت نمودى. خداوندا، با قلبى سرشار ازعشق و محبت تو و با وجودى آکنده از ایمان به تو به درگاهت روى مى آورم. اى آرزوى قلوب مشتاقان، اى آخرین مقصد دوستان، در خواستم از تو فقط محبت به کسى که تو او را دوست دارى و محبت بهر کارى که مرا به قرب تو مى رساند، است. در خواست مىکنم که خودت را از هر چه غیر تو است در قلب من محبوبتر قرار بده و در خواست دارم محبت مرا منجر به مقام و خشنودى خود ساز و از تو درخواست دارم که میزان شوقم را به تو بیش از گناهانم قرار دهى. خدایا! بر من منت گذار و اجازه ده نظرى به تو کنم و تو را با کمال معرفت با چشم دل ببینم. خدایا! تو هم با چشم محبت و لطف به من نگاه کن، صورت از من نگردان. خدایا مرا اهل سعادت و مسافران راه حقیقت و آنهایی که قدم به سوى تو بر مى دارند قرار بده، اى مهربانترین مهربانان. خانواده عزیزم، من با چشمان باز و فکرى آسوده راه خود را انتخاب کرده ام. کسى مرا به اجبار و یا با زور به جبهه نفرستاد پس من خود راه خودم را انتخاب کردم. انشاالله که خداوند هم از من راضى باشد. در خاتمه اگر من لیاقت شهادت را داشتم و شهید شدم در درجه اول مجلس ختم من با تشریفات نباشد فقط براى تذکر به دیگر افراد جامعه که راه حسین (ع) را پیش بگیرند و به نداى امام عزیزم لبیک بگویند و دیگر عرض من اگر در راه خدا شهید شدم هر جایى که مادرم خواست مرا دفن کنید و در مورد خرج کردن من، براى برگزارى ختم و دیگر کارهایى که لازم است هر اندازه کافى است، خرج کنید ولى بدون تشریفات باشد و در خاتمه از خداوند مهربان مىخواهم که به همگى شما صبر و مقاومت و پایمردى عطا بفرماید؛ والسلام پانزدهم اردیبهشت 1365
انتهای پیام/