شهیدی که موفقترین نظامی در چتربازی شد
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «عینعلی علیزاده» ششمین و کوچکترین و آخرین فرزند یک خانواده کاملا معتقد و مومن و مستضعف است که در سال 1326 در یکی از روستاهای آذربایجان شرقی از شهرستان هشترود بهنام " کماجرود " دیده به جهان گشود. وی همزمان با اینکه دوران کودکی خویش را سپری می کرد از والدین عزیزش و نیز اخوان ارشدش تربیت و الگو بر میداشت و همزمان با اینکه دوران ابتدایی، مدرسه را در روستایشان می گذرانید. در کلاسهای قرآن پدرش شرکت میکرد و از شاگردان خوب کلاس بود.
بعد از طی دوران نوجوانی کاملا مذهبی و متدین بود که برای ادامه تحصیل، بعلت فقر اقتصادی خانواده فقط موفق شد که تا کلاس ششم را به اتمام برساند . لذا برای کمک بیشتر به امرار معاش خانواده اش همراه برادرش راهی شهر شد. این ایام در مجرب شدن او در زندگانیش و خبره و زبده کردن و در خلقیاتش بسیار تاثیر گذارد بطوریکه او را از لحاظ اخلاق و کردار و الگو بودن برای سایر افراد و آشنا کاملا نمونه شد. بعد از مدتی با رسیدن سن قانونی اش عازم خدمت شد و تمام دوران سربازی اش را در شیراز گذرانید و یکی از موفقترین نظامیان در چتربازی هوایی – کاربردی و تکاوری شناخته شد. بعد از خدمت راهی دیار خویش شد، تا طبق سیره و سنت پیامبر (ص) ازدواج نماید. او این امر الهی را در کمال سادگی برگزار کرد و همراه همسرش راهی شهر شد که مقارن با تظاهرات و اعتراضات مردم بر علیه نظام طاغوت بود. شهید چون خودش با فقر بزرگ شده بود کاملا از محرومین حمایت می کرد و هیئتهای محل را به خانه دعوت می کرد تا مردم از راهنماییهای روحانیون استفاده کنند. هر سال به نیت 14 معصوم، چهارده روز اول ماه محرم را در منزلش مرثیه سرایی و تعزیه برگزار می کرد و به فقرا کمک می کرد.
دوباره برای مدتی راهی دیار خود شد. تمام مردم یک مسجد بزرگی برای چند روستا که بتوانند همگی استفاده کنند ساخته شد که تمام وسایل و تدارکات لازم را برای آن مسجد شهید مهیا و فراهم آمد که از جمله زنجیر و لباس مشکی و لوازم و وسایل غذا خوری است که یکی از کارهای بزرگی که شهید در این مسجد انجام دادند اینکه چند روز بعد از شهادت آیت الله طالقانی در این مسجد یک خرج و احسان برای آن شهید مجتهد ، بخاطر علاقه فراوانی که به وی داشتند ترتیب دادند که می گفت همه اینها را برای رضای پروردگار خویش انجام میدهد.
یکی از سال بعد همزمان با اوایل جنگ تحمیلی تصمیم به تغییر محل سکونت به نظر آباد داد و در همانجا نیز به عضویت سپاه پاسدران کرج درآمد و پس به عنوان بهیار و پاسدار افتخاری راهی جبهه شد.
همانطور که همرزمانش تعریف و تمجید می کنند و چون دوران تکاوری و چتربازی را کاملا آشنایی داشت. فعالیتهای بسیاری در جبهه کردند تا اینکه در بیست و هفتم خرداد 1367 از نواحی کل بدن شیمیایی و از ناحیه سر دچار موج انفجار گشتند که این وضعیت تا موقع شهادت و پر کشیدن بوضوح و به تحقیق دریافتم که اگر بخواهیم دیان و موجودیت و ناموس وطن خویش دفاع کنیم باید پیرو خط امام و ولایت فقیه باشیم که اگر همه با هم باشیم حتی ابرقدرتهای جهانخوار و ظالم را نیز خواهیم شکست.
انتهای پیام/