قسمت نخست خاطرات شهید «محمدمهدی پریمی»
يکشنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۴۵
هم‌رزم شهید «محمدمهدی پریمی» نقل می‌کند: «شهید پریمی کم سن و سال بود؛ اما از خواب زود بلند می‌شد و از سنگر بیرون می‌آمد. با توجه به آن سرما و لباس غواصی خیس، آن را بر تن می‌کرد و با عشق و علاقه داخل آب می‌شد.‌ می‌گفت: این لباس دامادی من است و بایستی با این لباس به شهادت برسم.»

لباس غواصی، لباس دامادی من است

به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید محمدمهدی پریمی پانزدهم دی ۱۳۴۷ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش علی‌اصغر، بنا و معمار بود و مادرش لیلا (فوت ۱۳۶۰) نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای فردوس رضای زادگاهش واقع است.

من شهید می‌شوم و تابوت مرا می‌آورند

خداوند چنین سرنوشت مرا رقم زد که باید به عنوان همسر دوم علی‌اصغر پریمی به خانه این شهید بیایم. بیشتر احساس وظیفه می‌کردم در برابر فرزندان این خانواده به ویژه محمدمهدی. من از شهید خیلی راضی بودم. خاطرم است که به بسیج می‌رفت. شبی دیر کرد؛ پدرش به دنبال محمدمهدی رفت و دید او سرگرم کار و تلاش است. چندین‌بار به جبهه رفته بود؛ یک بار که از جبهه برگشت، برای من یک مفاتیح هدیه آورد و گفت: «این کتاب را برای شما آوردم.»

بار‌ها این جمله را تکرار می‌کرد: «من شهید خواهم شد و تابوت مرا می‌آورند.» روزی پدرش به خانه آمد. در حالی که رنگ پریده بود و به حالت لرزان. هرچه بهش گفتیم: «چی شده؟» حرفی نزد و مرتباً می‌گفت: «شما به کارتان برسید.» او از موضوع شهادت محمدمهدی با خبر بود. نزدیک ظهر مطلع شدیم که بیست و پنج نفر از شهدای دامغان را به سپاه آورده‌اند. پسر بزرگم به سپاه پاسداران رفت و شهدا را شناسایی کرد و متوجه شد که محمدمهدی نیز جزو این شهدا است، او را با همان لباس غواصی مشاهده کرد و شناخت. بعد از شهادتش ایشان را در خواب دیدم که با لباس بسیجی آمده خانه و دور می‌زند و گریه می‌کند.

(به نقل از نامادری شهید، سکینه سیدمومنی)

لباس غواصی، لباس دامادی من است

حاج حسین امیری از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و از رزمندگان جبهه، از شهید محمدمهدی پریمی و از عملیات والفجر هشت چنین می‌گوید: «شهید محمدمهدی پریمی در واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در گردان حضرت نوح (ع) در سِمت غواص و به عنوان بسیجی مشغول انجام وظیفه بود. در سال ۱۳۶۴ قبل از عملیات والفجر هشت۸ بنده به عنوان مسئول آموزشی در خدمت عزیزان رزمنده بودم. به علت کمبود لباس غواصی که حدود صد دست لباس داشتیم، در سه نوبت در شب، آموزش و تمرین‌ها انجام می‌شد. بایستی در شب نیرو‌ها بیدار می‌ماندند و در روز استراحت می‌کردند. برای رزمندگان این شرایط گوارا و جالب بود. شهید پریمی کم سن و سال بود؛ اما از خواب زود بلند می‌شد و از سنگر بیرون می‌آمد. با توجه به آن سرما و لباس غواصی خیس، آن را بر تن می‌کرد و با عشق و علاقه داخل آب می‌شد.‌

می‌گفت: «این لباس دامادی من است و بایستی با این لباس به شهادت برسم» و همین طور هم شد و در همان عملیات با لباس غواصی به شهادت رسید. توضیح نحوه انتخاب ایشان در این گروه این است که با توجه به حساسیت و اهمیت کار، نیروی اطلاعات عملیات باید جلوتر از همه نیرو‌ها وارد عمل می‌شدند؛ از اروند عبور کنند و موانع را جمع کرده راه را برای گردان‌های عمل کننده باز کنند. باید حتماً این افراد از نیرو‌های تند و تیز و چابک باشند. محمدمهدی از نیرو‌های خط‌شکن بود که پشت جزیره بوارین وارد عمل شدند و در همان جا به شهادت رسیدند.»

(به نقل از هم‌رزم شهید، حاج حسین امیری)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده