چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۴۷
نوید شاهد- « وقتی سبب توقفم را در آن محل متوجه شد سریعا شمع موتورش را باز کرد و اصرار داشت آن را بپذیرم. هر چه گفتم که خودش به آن نیاز دارد، به خرجش نرفت و مرتب می گفت:« نیاز شما از من بیشتر است من همین نزدیکی کار دارم.»به ناچار قبول کردم و گفتم:« پس کی و کجا آن را به تو بدهم.» تبسمی زیبا به لبش نقش بست و گفت:«یکی دو روز دیگر به جبهه می روم اگر دیگر برنگشتم به نیت من شمعی بر مزارم روشن کن.» در ادامه خاطره‌ای از دوست شهید «مصطفی معیری» را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مصطفی معیری يكم فروردين 1346، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش كاظم، حليم پز بود و مادرش هاجرسلطان نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و يكم بهمن 1364، در اروندرود بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در شهيدآباد زادگاهش واقع است.

متن خاطره:

ساده بود و صمیمی و در اولین برخورد هر کس را به طرف خود جلب می کرد.

یک روز در خیابان شمع موتورسیکلتم خراب شده بود و مانده بودم که چه باید بکنم. در همین لحظه بسیجی شهید مصطفی معیری سوار بر موتوری از راه رسید.

وقتی سبب توقفم را در آن محل متوجه شد سریعا شمع موتورش را باز کرد و اصرار داشت آن را بپذیرم. هر چه گفتم که خودش به آن نیاز دارد، به خرجش نرفت و مرتب می گفت:« نیاز شما از من بیشتر است من همین نزدیکی کار دارم.»

به ناچار قبول کردم و گفتم:« پس کی و کجا آن را به تو بدهم.»

تبسمی زیبا به لبش نقش بست و گفت:«یکی دو روز دیگر به جبهه می روم اگر دیگر برنگشتم به نیت من شمعی بر مزارم روشن کن.»

خندید و رفت و چند روز بعد در عملیات والفجر هشت مقدماتی به شهادت رسید و من به همراه شمعی بر مزارش در شهید آباد دزفول می سوختم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده