ایران تو را میخواهد، تو و دستان مهربانت را
به گزارش نوید شاهد البرز؛ اگر مادرانههای پرستاران و امدادگران بر قامت رزمندگانمان نمینشست، شاید امروز در جنگی که بر ما تحمیل شد، آسیب بیشتری میدیدیم. اگر امروز پرستاران بر بستر بیماران خود نمی ماندند و صحنه را خالی میگذاردند، جان خود را برمیداشتند و میگریختند شاید امروز بیش از این کرونا جان می گرفت و چه خبر که نبود!
روزهای دفاع مقدس دستان پرمهر و زینبگونه پرستاران و امدادگران را هر زخمیِ افتادهای در میدان، لمس کرده است. کبوترانی که برای تیمار دلیران، بالهای یاریشان را میگشودند و گاهی هم پروازی بیبازگشت تا ملکوت.
استان البرز در دوران دفاع مقدس بیش از ۱۱ شهید امدادگر تقدیم این مرز و بوم کردهاست.
امدادگرانی که برای تیمار رزمندگان زخمی از لابهلای گلوله میگذشتند تا مرهمی بر زخمها بنهند. گاهی در آخرین لحظههای حیات دنیوی شهدا حضور داشتند و زیباترین و مقدسترین واژه ها و آخرین پیام و کلامها را در لحظه عروج شهدا شاهد و گواه بودند. سینهشان لبریز خاطرات آن روزهاست. آنها بیش از هر رزمنده دیگری خبر داشتند که کدام رزمنده شهید شده، کدام زخمی بر زمین مانده یا اسیر شده است. لحظههای سخت را آنها تاب آوردند. سخت است انتخابکردن بین کمک به رزمندگان در لحظات حساس، صحنه ها و لحظههایی که تا ابد در ذهنهایشان مانده است. برخی از امدادگران اسلحه به دست گرفتند و در اثنا جنگ جای همرزمان شهیدشان ایستادند.
ندیمان لحظههای ملکوتی پیغام شهدا را به خانوادههایشان میرساندند.
ناگفته نماند که در دوران اسارت و در چنگال دشمن هم دست از رسالت خود فرو نکشیدند و با همان تجربه که داشتند مرهمبخش آلام اسرایمان شدند.
گویی اینان نافشان را با ایثار بریدهاند چنانکه به تیمار اسرای عراقی میپرداختند و برای آنان نیز دلمیسوزاندند. آنها به نجات بشریت از هر قشر و تباری و در هر جبههای همت میگماشتند نه اینکه میاندشیدند بلکه اقدام میکردند و ایمان داشتند در سخن خداوند حکیم در مورد فضیلت و کرامت و بزرگی شأن نوع بشر که فرموده است: «ولقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً» (إسراء، 70).
کاش جنگ افروزان این را بدانند.
تاریخ تکرار شدنیست او ارزشهای انسانی را در آدمها محک میزند. روزهای جبهه و جنگ بعد از هر زخمی که میشکافت و خونی که جاری میشد، ندای امدادگر کجایی؟ .... امدادگر کجایی؟.... در فضا میپیچید. طلب دستانی را میکردند که زینبگونه مرهم بدهند و خدایی کنند و شفا ببخشند.
امروز عاشقان سپیدپوش برای نجات همنوعانشان در بیمارستانها که صحنه پیکار مردم است بین ماندن و از دست رفتن، پدری و یتیمی، پرپر شد گلی نو شکفته یا جوانی رعنا...
هنوز هم ندای پرستار .... پرستار..... طنینانداز لحظههای امدادخواهیست. پرستاران زره پوشیدندن در پیکار با دشمنی که دیده نمیشود..... از کدام سو حمله میکند. دشمنی غیرقابل پیش بینی.
استان البرز از ابتدای شیوع کرونا تاکنون حدود هفت پرستار و پزشک از کادر درمان را در مقابله با این ویروس منحوس از دست داده است.
در این میدان جنگیدن و مبارزه سخت است درک کنیم و نگذاریم بیش از این نیروی کار جوانمان که باید در راه رشد و شکوفایی و بالنگی خدمت کنند و ایرانی آباد بسازند با ویروسی موهوم جان بدهد و از دست برود. گرچه شهادت زیباست اما ماندن این عزیزانمان در جایگاهی که هستند برای اقتدار میهنمان بهجاتر است.
سپید پوش عاشق بمان..... همینقدر مقاوم، صبور، زینبگونه... بمان که ایران تو را میخواهد، تو و دستان مهربانت را ....
یادداشت از نجمه اباذری