قول شهید به همسرش؛ تو را شفاعت خواهم کرد
نوید شاهد البرز؛ شهید«غلامعلی ساجدی» که نام پدرش شعبان است در سال 1343، در شهر تفت از توابع استان یزد چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع سیکل ادامه داد و برای امرار معاش در کارخانه جهان چیت مشغول به کار شد. در دوران جنگ تحمیلی برای دفاع از دین و کیان خود به جبهه حق علیه باطل شتافت و در ششم بهمن ماه 1365، مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در شلمچه به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای چهارصد دستگاه نمادی از ایثار و شهامت در راه وطن است.
از این شهید انقلابی و مبارز وصیت نامه ای در دست داریم که بخش هایی از آن را در ادامه می آوریم:
بسم الله الرحمن الرحيم
خدايا! تا انقلاب مهدى(عج) خمينى(ره) را نگه دار. خدايا! مرا به خون سرخ شهدا، به ناله هاى نيمه شب اسيران، به اشك چشمان دختران يتيم، به سوز دل همسران ، مادران ، پدران شهدا قسم ببخش و گناهانم را ناديده بگير.
خدايا، قول دادى از گناه شهدا بگذرى، پس خدايا مرگ مرا شهادت فى سبيل الله قرار ده . امروز زمزمه حمله به قلب دشمن بگوش مى رسد و جبهه هواى ديگرى دارد؛ بوى شهادت ، مجروحيت ، اسارت به مشام مى رسد. من هم كه رو سياه تر از همه هستم احساس مى كنم و امكان اين را مى دهم كه شايد که شهادت اين هديه الهى نصيب من هم بشود.
خدايا! مى دانم كه زياد گناه كرده ام و بار گناه پرده سياهى بين من و تو بوجود آورده . خدايا! به جبهه بدستور قرآن آمدم تا بدينوسيله از بين ببرم و پوزش بطلبم. آيا چگونه مرا عذاب خواهى داد يا به لطفت مى بخشى. نه! نه! كسى كه توشه اى جمع نكرده براى آخرتش بايد عذاب شود ولى خدايا! آيا اين استخوانهاى باريك من و اين پوست نازك من آيا طاقت عذاب را دارد. خدايا! تو را به عظمتت من را پيش ائمه معصومين ، شهدا و ... خجل نساز من جدا مى ترسم و شرمنده هستم و خجالت مى كشم كه روزى مرا جلو افراد معصوم در صحراى محشر بياورند و نامه عملم را به دست چپم بدهند، از آن روز، هراس دارم . اى پدرم و مادرم و همسرم و برادرانم و خواهرم و فرزندم و فاميلهايم و نزديكانم و دوستانم و همسايگان نگذاريد خون شهدا پايمال شود. نگذاريد؛ امام تنها بماند. نگذاريد؛ مسلمين جهان نا اميد شوند. نگذاريد غمى به غم پدران و مادران و همسران و يتيمان شهدا افزوده شود. برداريد پرچم شهدا را و ادامه دهيد راه اين به خون خفتگان را .
در اينجا بجاست كه ياد آور شوم من به خواست خودم عازم جبهه شدم و به خواست خود جنگ را بر زندگى در شهر ترجيح دادم . اى مردم! امروز روزى است كه بايد راه خود را تشخيص دهیم يا زندگى ذلت وار را يا شهادت را يا حسين (ع) را يا يزيد را يا بهشت را يا دوزخ را ، خلاصه بايد مشخص شود . نمى شود هم انسان حسينى باشد هم يزيدى .يارب مرا به رحمت بى منتها ببخش ، از خود عطا بياور و از من خطا ببخش .
عصيان من اگر شده سد دعاى من * يارب مرا بحالت اهل دعا ببخش
پدرم و مادرم شما زحمت براى من خيلى زياد كشيديد و در برابر خوبيهاى شما من اذيت كرده ام، اين را مى دانم و اميدوارم با شهادتم شما را رو سفيد كنم. در پيش زهرا (س) و اميدوارم مرا حلال كنيد و از گناهانم بگذريد. برادرانم بايد خلاصه روزى اين دنيا را ترك كنيم تمامى مال و ثروت را بگذاريم و برويم. همه فرزندان ما فردا در قبر خود می خوابند و ما هم در قبر خود مى توشه و حسنه براى روز احتياج جمع آورى كنيد . خواهرم حجاب تو كوبنده تر از خون من مى باشد تو را وصيت مى كنم كه خود را مشغول دنيا نسازى كه دنيا زود گذر است و پشيمانى در آخرت سودى ندارد. پدر و مادر همسرم در اين مدت كه داماد شما بودم از اخلاق و رفتار شما درس خوبى گرفتم و با شهادت حسين عزيز نيروى تازه اى جهت مقابله با دشمن بعثى در من جريان يافت و از اینکه داماد خوبى براى شما نبودم مرا حلال كنيد . زحمت زيادى كشيديد براى من و همسرم و فرزندم كه ان شاءالله در مقابل زحمات شما خداوند اجرى عظيم به شما خواهد داد. از شما مى خواهم در نگهدارى از همسرم و فرزندم كمال دقت را نماييد و بدانيد كه اينها همسر و فرزند شهيد هستند و پيش خدا آبرو دارند و در آخرت جلو زينب (س) روسفيد مى باشند. در شهادتم و حسين وار زندگى كردنم كه ان شاء الله مورد قبول خدا قرار گيرد؛ همسر اين زن مومنه نقش مهمى داشته و رهنمودهاى او مرا ساخت، با شما هستم همسرم ، تو همراز و همفكر و يار و غمخوار من بودى اگر خدا اجازه دهد و تو همانند حال در دينت استوار باشى و حجابت را مانند حال حفظ كنى و به حرف هايم جامه عمل بپوشانى البته اگر پروردگار اجازه دهد تو را شفاعت خواهم كرد چون تو مرا بيدار كردى تا من به اين مقام برسم و همسرم به حرفهاى پدرت گوش كن كه صلاح تو را مى خواهد و من از پدرت مى خواهم هر چه در مورد تو مى خواهد انجام دهد و هرجور صلاح مى داند همان كار را كند . واى بر كسى كه فرزندم را اذيت كند من او را در قبر نفرين خواهم كرد و او را خوب تربيت كنيد و از تربيت او غافل نشويد. ......
هر كس تو را شناخت جان را چه كند * فرزند و عيال و خانمان را چه كند
ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى * ديوانه تو هر دو جهان را چه كند
برادرانم و فاميلها و پدرم و همه و همه
همسرم و فرزندم را ناراحت نكنيد. دهم اسفند 1363، والسلام عليكم
و رحمه الله و بركاته خون بر شمشير
پيروز است امام را دعا كنيد.
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری