خدایا! سیاهی رویم را با سرخی خونم پاک کن
نوید شاهد البرز؛ شهید «محسن ارغنده» در سال 1348، در روستای «فشند» از توابع شهرستان «ساوجبلاغ» در خانواده ای مذهبی و متعهد چشم به جهان گشود. خانواده وی از روستائیان مومن و از قشر کشاورز، بسیار ساده و با صفا بودند. وی از کودکی، ایمان، توکل، صداقت و تلاش را آموخت و همواره در زندگی کوتاه اما پر برکت خویش به کار بست. از تحصیلات مدرسه ای دوران دبستان و راهنمائی تحصیلی را با موفقیت گذراند و در سال اول دبیرستان در رشته انسانی ثبت نام کرد و به شوق تمام کلاس درس حاضر شده و مشغول تحصیل علم گردید. اما در آن روزگار جنگ تحمیلی از سوی بیگانگان به کشور عزیز ما ایران هر روز شدت می گرفت و دشمن بی شرمانه هر روز مبارزه می طلبید و بر جوانان و جوانمردان این سرزمین بودند که با حضور گرم خویش مشت محکمی به پوزه ی استکبار کوبیدند تا خیالات واهی از سر نامردان بپرانند.
شهید «محسن ارغنده» نیز دوشادوش هزاران هزار جوان و نوجوان ایرانی و مسلمان درس و مدرسه را رها کرد و به مناطق جنگی شتافت. او دلیر و استوار در مقابل دشمن ایستاد و مبارزه کرد تا پس از مدتی کوتاه در تاریخ سی ام آذر ماه سال 65، در کربلای «شلمچه» در «عملیات کربلای پنج» به شهادت رسید و جان پاکش را در راه سر افرازی دین و وطن تقدیم نمود و در پناه ایزد یکتا منزل گرفت. مزارش در گلزار شهدای «شهر هشگرد» وعده گاه مشتاقان آزادگی است.
از شهید «محسن
ارغنده» وصیت نامه ای به یادگار مانده است که ما متن کامل آن را در ادامه می آوریم:
«بسم رب الشهدا و الصدیقین»
«به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا »
سلام و درود بر یگانه عالم تابناک بشریت که امید همه مستعضفان جهان به ظهور چشم دوخته است و با درودی بیکران برنائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن بساط ظلم و زور و تاریکی از ایران اسلامی برچید و با سلامی بی کران بر شهیدان خفته بر انقلاب اسلامی که چراغ راه عالم بشریت و مستضعفان هستند. باز هم با درود براین امت حزب الله که این چنین جوانانی پاک و نیکو سرشت تربیت کرده اند و به جامعه تحویل داده اند.
خداوندا! تو می دانی من در دنیا هیچکدام از اعضای بدنم را در خدمت به مسلمین و اسلام نگرفته ام و خیری به مسلمین و بندگانت نرسانده ام. بارالها! تو خود می دانی اگر بنده تو توبه کند او را می بخشی. خدایا! من فقط به درگاه تو پناه می برم و تو بخشنده تر از همه ای. خدایا! مهربانتر از تو هیچ کس نیست. خدایا! مهربانتر از تو بجان خودم کسی را نمی شناسم و سخت شرمنده ام که در حق این خالق لطیف چه بدیها که کرده ام. خدایا! چقدر شرمنده ام که با تمام نافرمانیها گناهها و عصیانها و باز هم اینقدر در موردم کرم داری. الهی! من چه چیز دارم که به واسطه آن مرا داخل بندگان پاک گردانیدی!؟ از توست جبهه آمدنم، جنگهایم، رزمم، شهادتم همه و همه کرامت توست. من هیچم و هیچ ندارم. خدایا! تو زشتی های مرا در این دنیا پوشانده ای؟ اگر روز محشر من را رسوا کنی! خدایا! تو خود به ما آموختی ؟ و هدایت کنیم و تو خود گفتی مرا بخوانید و تو گفتی از رحمت من در هیچ صورت نا امید نشوید و من صدایت می کنم که ای غفار! به تو پناهنده شده ام. پناهنده خودت را مران ما در پیشگاه تو رو سیاهیم و سیاهی رویم را با سرخی خونم پاک کن و مرا پاک از دنیا ببر و دنیا بماند برای کسانی که هستند و هیچ عملی در خود ندیدیم مگر اینکه تو به من دادی و من همین جانم را برای رسیدن به تو به درگاهت آورده ام به تمامی بزرگی ات قسم می دهم که این هدیه آلوده را قبول نما الهی آمین چند خطی می نویسم برای کسانی که بعد از من این وصیت نامه را می خوانند :
برادران وای خواهران و ای مادران وای پدران خدایا را همیشه به یاد داشته باشید و تا می توانید کارهایتان و اعمالتان فقط برای رضای خداوند متعال باشد به اسلام و مسلمین تا حد ممکن خدمت کنید و فرزندانی را تربیت کنید که راهشان راه الله و روح شان پاک و قلب شان سفید و پاک و عشق به خدا داشته باشد. در این دنیا گناه نکنید که عذاب خدا سخت است و این انقلاب بهترین امت خدا برای شما است و همیشه یار و همراه این امام خمینی(ره) که نائب بر حق حضرت مهدی (عج) است باشید و هرگز خدای ناکرده طوری نشود که امام را تنها بگذارید. از امام جدا نشوید. در ضمن کسانی را که واقعا مخالف این انقلاب و این امت اسلامی و جنگ هستند در تشییع جنازه ام شرکت نکنند و کسانی که خدای نکرده انحراف دارند و از این تشییع جنازه به راه اسلام برگردند عقیده شان فقط خدا باشد.
وچندخطی برای خانواده ام می نویسم که ای مادر عزیز و ای مادر رنج دیده ام که واقعا جای ملائک زیر پای شماباز است و در بهشت به روی شما باز است. من هرگز نتوانسته ام قطره ای از زحمات تو را و لحظه ای از بیداریهای بی وقت تو را جبران کنم. تو بودی که من را در شبهای کودکی ام بغل می کردی و نوازشم می دادی. این همه به خاطر من بنده حقیر خدا بودم مرا حلالم کن و مرا ببخش که با تو بدرفتاری کردم و صبر داشته باش و دعا کن که خدا امانتی که به تو داده و حال که آنرا پس گرفته قبول کند و خیلی خوشحالم که فرزندت را به خدا هدیه کردی و اگر خواستی برایم گریه کن در گوشه ای تنها گریه کن. تا دلت آرام گیرد و صبر و بردباری را پیشه کن و همیشه به یاد خدا باش .
و ای پدر مهربانم که تو روز و شب برایم کار کردی تا من زندگی کنم و آرام باشم دستهایت به خاطر من پینه زده از شما خجالت می کشم مرا به خاطر اشتباهاتم ببخش و صبور و بردبار باش و تقوا را پیشه کن. افتخار کن که فرزندت در راه خدا داده ای و دعا کن که خدا آنرا قبول کند .
برادران عزیزم وخواهران محبوبم از روی شما خجالت زده ام که همیشه شما را در زحمت انداخته بودم و شما را به بخاطر کارهایم ناراحت می کردم و بار سنگینی بر روی دوش شما گذاشتم و مرا به خاطر اشتباهاتم ببخشید و مرا هلال کنید و مادر و پدر را دلداری دهید و در آنها صلح و صفا را بوجود آورید و در پی رفاه زندگی آنها باشید و از شما تقاصای خدمت هر ببخشید به اسلام و مسلمین دارم و بردباری و صبوری خدا را پیشه خود سازید و ای دوستان عزیزم به شما نوید پیروزی اسلام و مسلمین می دهم و شما را به اتحاد و تقوا دعوت می کنم و راه شهیدان را ادامه دهید و نگذارید که خون شهیدان زیر پای عده ای از ضد انقلابیون و ضد مسلمین پایمال شود.
اگر ما با شما بد رفتاری کردم مرا ببخشید و مرا حلال کنید و راهم را ادامه دهید.
ای فامیلها اگر بدی و خوبی برای شما کرده ام مرا ببخشید و خدمت خود را فقط برای ما انجام دهید (والسلام علیکم ورحمته الله وبرکاته )
امام را دعا کنید.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
به امید پیروزی رزمندگان
اسلام در سراسر جهان.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری