تاکید بر وحدت کلمه در کلام شهید
نوید شاهدالبرز؛ شهید «علی مومن کیایی» در سال 1346 ، در روستای «کیاسر» از توابع شهرستان کرج در خانواده ای زحمتکش و مذهبی و مسلمان دیده به جهان گشود و دوران کودکی خویش را در دامان مادری مومنه و دلسوز و پدری مهربان و زحمت کش پشت سر نهاد و پس از آن در سن هفت سالگی وارد دبستان گردید و پس از پایان رساندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان گردید و تا اول نظری ادامه داد.
وی به عنوان پاسدار وظیفه در این ارگان انقلاب اسلامی مشغول به خدمت گردید و پس از دیدن آموزش های لازم رزمی عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل گردید و در آنجا به ستیز با دشمنان دین خدا پرداخت و لحظه ای آرام ننشست و در برابر دشمنان این مرز و بوم و سرانجام در تاریخ بیست و سوم آبان ماه 1365، در پادگان «دو کوهه» به شهادت رسید. تربت پاکش در روستای کیاسر کرج در جوار شهدای دیگر این روستا نمادی از ایثار و مقاومت در راه وطن است.
از شهید «علی مومن کیایی» وصیت نامه ای در دست ما است که در ادامه مطلب می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحيم
هر كس یا هر انسانى طعم مرگ را مى چشد و آنگاه به سوى ما رجوع مى کند.
بنام خدا، بنام خداييكه ما را آفريد و انسان را اشرف مخلوقات قرار داد. انسان يك روز به دنيا مى آيد و روزى هم از دنيا مى رود و فقط اعمال و كردار او به جاى خواهد ماند و چه بهتر كه انسان اعمال و كردار خوبى داشته باشد و به نام خداييكه به ما عقل داد تا فكر كنيم و راه درست زندگى كردن را بياموزيم و با سلام به حضرت مهدى (عج) و نايب بر حقش امام امت خمينى كبير و سلام گرم و صميمانه به ملت شهيد پرور ايران و خانواده هاى شهدا كه فرزندان خود را فداى اسلام كردند و درود فراوان به رزمندگان غيور اسلام و سلام به عزيزانى كه عاشقانه جان خود را نثار راه خدا نمودند و انقلابى كه نياز به خون داشت با خون خويش سيرابش نمودند.
اما، دل آرام گيرد با دیدار مهدى (عج)، چنان مى بينم بارها صدايت زدم ولى روى پر مهرت را ملاقات نكردم. نمى دانم شاید كه لياقت ديدار تو را نيافتم، اما با اين حال باز اميد داشتم و گام برداشتم كه در آخرين لحظه مرگم جمال دل آرايت را ببينم و چه خوب است كه انسان معبود خود را ببيند.
قسم به نقطه اوج تجلى اراده خداوند رئوف، قسم به خداوندى كه حاكميت نهايى مستضعفين بر مستكبرين و در گذران شب ظلمت، محكوم بودن ظلم و ستم است، تا زمانيكه دست امريكا و شوروى و استكبار جهانى قطع و اين استثمارگران و جنايتكاران تاريخ در جهان هستند و تا اين جنايتكاران از بين نروند و اسلام در تمام جهان صادر نشود دست از مبارزه نخواهيم برداشت و اگر بدنمان را قطعه قطعه كنند و هر قطعه آنرا در يك جا قرار دهند باز نداى ما همان لبيك يا ثار الله است و بايد هم لبيك يا خمينى باشد چون او بود كه ما را از گرداب فساد رهانيد و حالا موقع پاسدارى از انقلاب است فكر ما نبوديم كه مى گفتيم: اى كاش! روز عاشورا بوديم و حسين (ع) را يارى مى كرديم. حال اين حسين زمانمان و اين كربلاى جبهه ها و اين عاشوراهاى هر زمان .
مردم امام را تنها نگذاريد و وحدت را همچنان حفظ كنيد. ما رهروان راه الله و راهيان راه خمينى هستيم ، از هيچ قدرتى بيم نداريم و هيچ قدرتى نمى تواند جلوى اين انقلاب را بگيرد چون از خون حسين (ع) نشأت يافته است. قدرتى كه ما داريم از ما نيست از خداست و هدف ما خداست و به هدفمان ايمان داريم و يك لحظه از امام دور نمى شويم تا ريشه ظلم را بركنيم و ما به مبارزه ادامه مى دهيم و با شهادتمان در رضوان الله و در جوار رهبر آزادگان حسين (ع) و به فرموده پيامبر كه مى فرمايند: من از حسينم و حسين از من است به من به جوار حسين رفتن لياقت مى خواهد.
حال اى برادر و خواهر و اى ملت شهيد پرور بايد به گفته هاى اسلام عمل نماييد و تنها شعار و صدا زدن به حسين (ع) و مهدى (عج) نيست بايد گوش كنى كه حسين چه مى گويد، مى گويد به جبهه برويد و در راه خدا جهاد كنيد و مبارزه با ستمگران كنيد تا خون حسين زنده بماند.
مردم وحدت را حفظ كنند و دعاى كميل و دعاى توسل را فراموش نكنيد امام را فراموش نكنيد و همچنين دعا براى پيروزى، هرگز و هرگز يادتان نرود. پدرم، اميدوارم كه با آن همه زحمتهايى كه شما كشيديد و شب و روز كار كردى و مرا بزرگ كرده و به جوانى رساندى ولى چيزى از من نديدى، مرا ببخشيد، پدر جان دوست داشتم در كنار شما باشم ولى ديدم كه به جبهه رفتن بيشتر واجب است و در مرگ من گريان مباش و صبر را پيشه خود ساز كه خدا با صابرين است و تو اى مادر تو بودى كه مرا اين چنين در دامن پاكت پرورش دادى و به راه حسين فرستادى الان بغض گلويم را گرفته چون مى دانم موجب ناراحتى شما مى شود مادر به خدا در مقام و عظمتت چيزى نمى توانم بگويم چون هر چه بگويم كم است فقط از تو مى خواهم كه در مرگ من شيون و زارى نكنى و به سر و سينه نزنى و اگر گريه مى كنى عيبى نيست ولى از شما مى خواهم در خفا گريه كنى ، مادر ، مرا ببخش .و شما خواهرانم در درجه اول حجاب خود را در همه جا و در همه حال حفظ و ايمانتان را قوى كنيد و مهربانى و عطوفت را نسبت به كوچكترها رعايت نماييد و در ضمن زينب گونه باشيد و به برادرانم بگوييد كه برادرتان چرا و به خاطر چه كشته شد و به آنها بفهمانيد كه چرا خون سرخم زمين را رنگين ساخت و به آنها بگوييد كه چرا اين راه را انتخاب كردم و راهم را ادامه دهيد .
خدايا مى دانم كه هيچ گاه بنده خوبى براى تو نبودم ولى از درگاه كرمت طلب بخشش دارم . خدايا خودت شاهدى كه خونم براى رضاى تو به زمين ريخت اميدوارم مورد قبول درگهت قرار گيرد .
سلام مرا به امام برسانيد .
سلام مرا به دوستان برسانيد .
در پايان از همه عزيزان حلاليت مى طلبم .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری