شهادت در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر +نامه
نوید شاهد البرز؛ شهید «رضا صابر» در سال 1348، در یکی از روستاهای «نظراباد» به نام وایبکه در یک خانواده کشاورز زحمتکش مومن و متدین چشم به جهان گشود. وی تا کلاس چهارم ابتدایی را در روستای زادگاهش به تحصیل مشغول شد و برای ادامه تحصیل به شهر نظراباد عزیمت کردند.
او در شهر نظراباد به تحصیلاتش ادامه داد و تا سوم راهنمایی از سنگر مدرسه کسب فیض کرد چون پدرش به کار کشاورزی مشغول بود او نیز به هنگام فراغت به پدر کمک می رساند.
هنگامی که به سن سربازی رسید جهت انجام این وظیفه مقدس به نیروی انتظامی معرفی شد. این سرباز جانباز همواره با سوداگران مرگ در مبارزه بود. سوداگرانی که بیش از هر نوع بیماری و جنگ خانمانسوز جوان های ساده دل را به تباهی می کشاند. برای مبارزه با این مفسدان کمر همت بسته بود در چندین بار درگیری سرافراز و سربلند وظایف محوله را به نحو احسن انجام داد.
دریک درگیری به علت نرسیدن نیروی کمکی درگیر و به محاصره درامدند چون او سرگروه و سرپرست این تیم بود، او را با شلیک چند گلوله در «میر جاوه » مظلومانه در بیست و پنجم مهر ماه 1368، به شهادت رساندند. تربت پاکش در بهشت زهرا نظر آباد نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
نامه به یادگار مانده از شهید «رصا صابر» را در ادامه می خوانیم:
خدمت پدر و مادر گرامیم سلامی به گرمی افتاب سوزان و به درخشندگی ستارگان اسمان و به درخشندگی دریای بیکران امیدوارم که حالتان خوب باشد و در سایه خداوند بزرگ زندگی را به خوبی و خوشی بگذرانید و اگر جویای احوالات اینجانب رضا صابر را خواسته باشید سلامتی کامل برقرار است و به دعاگویی شما مشغول می باشم.
خدمت برادرهایم «فریدون، علی، مهدی و خواهرم فاطمه نیز سلام گرم دارم و برایشان ارزوی موفقیت دارم. پدر و مادر گرامیم این نامه روزی به دستتان خواهد رسید که چیزی دیگر به تحویل سال نو نمانده است و برای همین خاطر من از قبل این عید سعید باستانی را به همگی شما تبریک عرض نموده و برایتان ارزوی سالی خوش و خرم را دارم و برای عیدی شما چند عدد عکس می فرستم که یکی را پشتش را نوشتم به پسردایی محمد و عید بدهید و بقیه را د ر البوم جای بدهید و به کسی ندهید و در اخر نامه باز هم این عید را به همگی تان تبریک عرض نموده و روی همگیتان را از راه دور می بوسم برایم بنویسید که کی این نامه بدستتان رسید.
والسلام دوستدار همگی شما رضا صابر
و در اخر سلام گرم مرا به کلیه فامیلها و دوستان و اشنایان برسانید والسلام
حالم در اینجا خیلی خیلی خیلی خوب است و اگر برای شما خانواده گرامیم نبود و دراین ماموریت هیچ به مرخصی نمی امدم ولی بعد ازیک یا دو ماه بعد از عید حتما به مرخصی می ایم.
رضا صابر دوستدار همگی شما و در همه حال
در ضمن برای عید اماده باش زده اند و من هم می خواهم که موقعی به مرخصی بیایم که لااقل نصفی از ماموریتمان تمام شده باشد در ضمن نامه پر از مهر و محبت برادرم علی و فریدون در تاریخ پانزدهم اسفند ماه 1367، بدست من رسیده و خیلی خوشحال شدم و در ضمن منصور علی افضار با هم هستیم و اگر این دفعه پدرش امد بگویید که بعد از یک یا دو ماه بعد از عید می اییم به مرخصی چون که من با محمد پسرعمو می خواهم مرخصی را جور کنم و با همدیگر به مرخصی بیاییم.
والسلام دوستدار شما رضا صابر
برایم برای عیدی 50 الی 60 عدد تمبر بفرستید چونکه اینجا تمبر خیلی گران است و رفتم چای با شیرینی بخرم که خیلی گران بود وقتی که مرخصی امدم برایتان می خرم.
در ضمن تمبر یادتان نرود اینجا دانه ای 25 ریال است
منتظرم
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری