تاملی بر کلام حکیمانه شهیدی از تبار حماسه آفرینان «مرصاد»
شهید «رشید عاشوری» که نام پدرش «اسفندیار» است در هفتم بهمن ماه 1339، در کرج دیده به جهان گشود. وی پس از سپری نمودن دوران
کودکی در آغوش گرم خانواده در سن هفت سالگی جهت کسب علم و دانش به مدرسه رفت و موفق
به اخذ دیپلم تجربی گردید. وی همگام با تحصیل در کار کشاورزی به پدر خود کمک می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت بسیاری در سپاه بسیج داشته و شغل مقدس معلمی را
نیز انتخاب نموده و در این امر فعالانه فعالیت می کرد. وی از طریق بسیج چندین بار به جبهه اعزام شد که در آخرین اعزامش در تاریخ ششم مرداد ماه 1367 در عملیات «مرصاد» در منطقه
جنگی اسلام آباد غرب بر اثر اصابت تیر متجاوزان به شهادت آمد. تربت پاک شهید در
گلزار شهدای « بی بی سکینه» نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.
شهید «رشید عاشوری» در وصیت نامه خود چنین می نگارد:
بنام ا... پاسدار حرمت خون شهيدان و با درود به يگانه منجى عالم بشريت حضرت مهدى (عج) و نايب برحقش امام امت پير جماران و يگانه مرد عصر ما و با سلام به شهداى گلكون كفن اسلام از كربلاى معلاى حسين (ع) تا كربلاهاى خونين جمهورى اسلامى كه حماسه سازان ما در آن مشغول عبادت و مبارزه هستند و با سلام به تمامى مومنين و مسلمين و خادمين و ادامه دهندهگان راه شهداى كشور اسلامى كه با ايثار و جانبازى خود مي روند تا پرچم اسلام را در اقصى نقاط كشورهاى كفر به احتزاز درآورند و حقوق از دست رفته و خون هاى به ناحق ريخته مستضعفين را از مستكبران و جهانخواران شرق و غرب بستانند.
بار خدايا! از تو مىخواهم كه به لطف كرمت آنچه كه كردم تا به حال از معاصى همه را بپوشانى و مرا آنچنان قراردهى كه گويى هماكنون به دنيا آمدهام.
خداوندا! به حق فرزندان آقا اباعبدالله الحسين اعمالى را كه انجام دادهام آنهايى كه نيك بوده است همه را قبول فرما و از عيوبات من و گناهان من چشم بپوشان.
يارب! ارحم ضعف بدنى و بر بدن ضعيف من رحم كن زيرا كه اين بدن ضعيف من تاب و توان ندارد. بار خدايا! در حضور تو كه عالم محضر توست شهادت مي دهم به «اشهد ان لا اله الا ا...» و «اشهد ان محمد رسول ا...» و «اشهد ان عليا ولى ا...» و شهادت مي دهم به عدل و توحيد و نبوت و امامت و معاد و شهادت مىدهم. به ائمه اطهار (ع) و معصومين و آنچه كه اسلام راستين و آنچه كه از سينه محمد (ص) و زبان على (ع) بازگو شده است.
با سلام به پدر و مادرگرامى كه با زحمات خود ما را آنچنان كه جامعه اسلامى مي خواست پرورش داده و به طرف خوبيها و آرمان الهى سوق دادند و با سلام به برادران و خواهران عزيزم اميدوارم كه در همه حال به ياد خدا باشيد و براى رضاى خداوند كارها را انجام دهيد تا در آخرت به معبدگاه ابدى همانگونه كه خداوند خود در كتاب آسمانى وعده داده است يعنى جنت برسيد. بارى! پدر گرامى و مادر عزيزم در مرگ من هيچگاه گريه نكنيد و هرگاه خواستيد گريه كنيد به ياد خيمه ابا عبدا... و روز عاشوراى حسينى و به ياد آن عزيزان گريه را آغاز كنيد زيرا آنان بودند كه مظلومانه شهيد شدند تا اسلام باقى بماند زيرا الگوى همه مومنين آنها هستند و به ياد بچههاى شيرخواره و بچههاى زيرآوار مانده و آن نوجوانان مخلص بسيجى گريه كنيد كه در جبههها حماسه آفرينند و هچون مولايشان عاشقانه اين دنيا را وداع مىگويند و به سوى لقاا... مىپيوندند.
پدر جان! دنيا آنچنان ازرش براى انسان ندارد كه به خاطر ماندن در آن روزها و شبها را بيهوده سپرى كند و براى بقاى خود دوزو كلكها و تظاهر و ريا به كار اندازد و بايد به آنهايى كه آنچنان دلبستگى با اين دنياى فانى دارند کفن که اگر مي خواهيد از خواب غفلت بيدار شويد و حداقل چند روزى را به ديار عاشقان جبهه حق عليه باطل عزيمت نمايند تا دلبستگى را در ميان بچهها ببينند و تجربه زندگى كنند و عشق به خداوند و رسول و ائمه اطهار را در چهره اين حاميان و مدافعان اسلام مشاهده نمايند و ببينند كه دلبستگى اين بچهها به مولايشان مي باشد؛ نه به دنيا ، نه به آخرت ، نه به معنويات است نه به ماديات ، زندگى در جبهه معنى ديگرى مي دهد و در شهرها تلاش مردم براى زندگى راحت داشتن است و بعضىها آنقدر به ماديات و زندگى اين دنيا اهميت مىدهند كه حتى بعضى مواقع تن به ذلت هم مىدهند تا زنده بمانند و زندگى آنچنانى داشته باشند ولى در جبهه تلاش بچهها براى از بين بردن كوچكترين نفس خود و مبارزه با آن و جهاد با دشمنان اسلام كه در اين امتحان آنهايى كه پاكترين مخلوق خدا هستند كشته مىشوند و به نداى «هل من ناصر» حسينى لبيك مىگويند و براى اين دسته است كه در قرآن كريم مي فرمايد «و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» مپنداريند آنان كه در راه خدا كشته شدند مردهاند بلكه زندهاند و در نزد خدايشان روزى مي خورند اذا از شما پدر و مادر گرامى عذر مي خواهم و طلب آمرزش مي نمايم زيرامن براى شما فرزند خوبى نبودم و نتوانستم آنچنان كه شايسته شماست اداى فرزندى كنم و زحمات بىحد شما را به مقدار كم جبران نمايم و اميدوارم كه هميشه در نمازهايتان مرا دعا فرماييد و شما اى مادر عزيز شبهاى زيادى را براى پرورش من خواب را برخود حرام كردى و چه زحمتها كه براى ما نكشيدى و آنچه كه من كردم جز ناراحتى و محنت و عصيان نبوده است و شما بزرگتر از آن هستيد كه اينها را به دل بگيريد و در اينجا از خدا مي خواهم كه شما و كليه مادرانى كه اينچنين جوانانشان را تربيت مي كنند. اجر اخروى عنايت فرمايد و از شما مي خواهم كه مرا ببخشى و زحماتت را حلال كنى تا در بستر خواب به آرامى به خواب ابدى فرو روم و اميدوارم كه همچون مادران شهداى صدر اسلام مقاوم و پيروز بوده باشيد و شما اى برادران مهربان اميدوارم كه با ايثار و گذشتتان ادامه دهندگان راه اولياء و انبياء و ائمه (ع) و شهداى ما باشيد و شما اى خواهران خوبم اميدوارم كه همچون زينب مقاوم و استوار باشيد و هرگز ناراحتى نكنيد و شما اى همكاران و برادران و ادامهدهندگان راه انبياء وظيفه مهمى بر گردن شماست كه بايد اين وظيفه را با اخلاص و با ايمان به خداى متعال كه شكوفايى لالههاى انقلاب است به ثمر رسانيد و در اين راه ببار آييد زيرا شما نونهالان آيندهسازان اين جامعه اسلامى هستيد شماييد كه بايد جامعه به وجود ايمان و اخلاصتان افتخار كند زيرا ادامه دهندگان و پاسداران راه حق و حقيقت و آب و خاك كشود اسلامى شماييد من به عنوان يك برادر بزرگتر به شما اين نصيحت را مي كنم كه در زندگى هميشه بااخلاص باشيد و هرگز دروغ نگوييد و نمازتان را براى خدا بخوانيد و واجبات دينى را انجام دهيد و اطاعت از امر رهبرى را هميشه و در همه حال بجاى آوريد و در فراگيرى علم ثابت قدم و استوار باشيد و سعى كنيد كه كارهايتان را براى خدا رضاى خدا انجام دهيد.
در خاتمه از همه همكاران دوستان فاميل و هم محليها و آشنايان و محصلين طلب آمرزش ميكنم و چون به اين اصل معتقدم كه بخشش مخصوص بزرگان است و ميخواهم كه مرا ببخشند و در دعاهايشان ما را نيز فراموش نفرمايند .
و
السلام عليكم و رحمت الله و بركاته
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری