غیرت بسیجی و تشریفات بسیجی وار تشییع در وصیت نامه «شهید کاظم حدادپور»
نویدشاهدالبرز؛ شهید«کاظم حدادپور» که نام پدرش «علی اوسط» و مادرش«زهرا» است که در سال 1345، در شهر کرج چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و به عنوان معاونت گردان در ماووت بعد از رشادت ها و دلاورمردیهای فراوان با اصابت ترکش به سر در تاریخ یازدهم تیرماه 1366، به شهادت رسید و تربت پاکش در جوار مطهر «امامزاده محمد» در کرج نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.
از شهید« کاظم حدادیان » دو وصیت نامه در دست است که ما آن وصیت نامه ای را که تاریخ آن به روز شهادتش نزدیک تر است را در ادامه خبر می آوریم:
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام»
خدايا! مرا مورد شفاعت حضرت امام حسين(ع) در روز قيامت قرار بده چرا كه من دوست دارم و سعى داشتهام مقتدا و مولايم امام حسين باشد به همين جهت خدايا از تو عاجزانه درخواست مىكنم كه اولا شهادت مرا قبول بفرمايى و بعنوان شهيد جان مرا بگيرى و دوم اينكه اگر صلاح ميدانى و برايم خير مىباشد شباهتى ما بين شهادت من و شهادت سرور و سالار شهيدان قرار بدهى.
و
اما منظور من از اين نوشتار اين است كه تذكراتى كه در وصيت نامهام فراموش كردم در
اين جا يادداشت كنم انشاءالله كه اجراء شود برادران محترم و بسيجى كه خداوند
انشاءالله يار شما عزيزان باشد در اين زمان هر كس لياقت بسيجى ماندن را ندارد پس
ارزش خودتان را بدانيد و از اعمالتان خوب مواظبت كنيد و مراقب همديگر باشيد و از
خدا بخواهى كه در بسيجى بودن بيدارتان بدارد (البته بسيجى بودن مورد درگاه الهى )
برادران عزيز بسيجى خداى نكرده از دورى و فراق ديگر بسيجيان به دلتان غم راه ندهيد
و اگر ناراحتى و غم وجود شما را فرا مي گيرد، سعى كنيد به اين علت باشد كه چرا او
(شهيد ) زودتر از من رفت تو مبادا به خاطر دورى و فراق دوست شهيد بي تابى كنيد چرا
كه دير يا زود همديگر را در محل وعدهگاه ملاقات خواهيد كرد.
پس از خدا بخواهيد تا
همه ما را در محل وعدهگاه جمع نمايد تا بتوانيم به ديدار دوستان شهيدمان برويم.
برادران بسيجى سعى كنيد با همديگر مهربان باشيد و همه گونه ناراحتيها را از دل
بيرون كنيد چرا كه دنيا به ما وفادار نيست و تجربه كردهايم كه يك روز «رضا جهادى»،
روز ديگر «على خياط زاده» ، روز ديگر «منوچهر اكبرى» و ... همين طور يكى يكى
عزيزانمان از كنارما رفتند. پس با هم خوب باشيد تا خداى نكرده بعد از رفتن يكى
ديگر از عزيزانمان بىجهت غمگين نباشيم. برادران بسيجى سعى كنيد با يكديگر مهربان
باشيد و با همديگر دوست باشيد و همديگر را بيشتر بشناسيد و صميميت را ما بين
خودتان افزايش دهيد.
و اما نكته ديگر اينكه در صورت امكان اگر اين كاغذ را قبل از تشييع (در صورت آمدن جنازه ) بازكرديد حتما جنازه را بعد از مسجد به داخل بسيج ببريد چرا كه اگر خداى متعال قبول نمايد من بسيجى هستم و دوست دارم براى آخرين بار نيز پايگاه نورانى بسيج را زيارت كنم برادران در اين جا چند دقيقه صبر كنيد تا بلكه خدا مرا به خاطر خدمت كمارزش من در بسيج به عنوان شهيد قبولم كند. برادران عزيز بسيجى دعا كنيد كه خدا قبولم كند برادران عزيز بسيجى كه در حال خدمت به ديگر برادران بسيج هستيد.
برادران
مسئول پايگاه خواهشمندم اگر امكان دارد براى مراسم من از حاج آقا گرامى يا يك
روحانى جان بركف بسيجى دعوت به عمل آوريد تا از جبهه به طور ملموس صحبت كند و ضمنا
مراسم مرا كه يك بسيجى هستم (انشاءالله)بهتر است يك روحانى رزمى اداره كند. مادر و
پدر و خانواده عزيزم همانطور كه برگرداندن
امانت هيچ حقى ايجاد نمىكند پس شما به پس دادن من به حق تعالى هيچ حقى از خلق
الله نمىباشيد پس مبادا توقع از كسى داشته باشيد حتى جواب يك سلام ( البته
سوءتفاهم پيش نيايد منظورم از اين حرف يادآورى بود ) و خواهشمندم براى مراسمم از
مسجد و اولياء آنجا هيچ چيزى نخواهيد ( حتى يك حبه قند ). بیست و هشتم اسفند ماه
1365
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری