نامه ای به یادگار مانده با «امید پیروزی»
نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمد صحرانشين سامانی» فرزند «آقاعلي» به تاريخ اول شهریور ماه 1343، در ماهشهر ديده به جهان گشود. پدرش راننده و مادرش زني خانهدار بود.
وي پس از سپري نمودن دوران كودكي در سن هفت سالگي جهت كسب علم و دانش به مدرسه رفت و موفق به اخذ ديپلم در رشته اقتصاد گرديد.
وي پس
از آن با فرا رسيدن زمان خدمت سربازي لباس رزم پوشيد و به خدمت سربازي رفت و پس از
سپري كردن چند ماه خدمت در جبهه جنوب سرانجام بر اثر اصابت تركش مين در تاريخ بیست
و دوم خرداد ماه 1364، در منطقه عملياتي «فكه» به درجه رفيع شهادت نائل گشت. تربت
پاک شهید در گلزار شهدای ماهشهر نمادی از استقامت و پایداری در راه وطن است.
نامه به یادگار مانده از شهید «محمد صحرا نشین سامانی» را در ادامه مطلب می خوانید:
خدمت خانواده عزيزم سلام عرض ميكنم؛
پس از جويا شدن از حال شما من خيلي
خوشحال شدم از اينكه براي من نامه فرستاديد خيلي متشكر هستم. من حالم خوب است و
جاي نگراني نيست به جز دوري شما عزيزان مادر جان من از اينجا روي زيبايت را بوسه
ميزنم چون بر آن بوسه افتخار ميكنم و همچنين شما خواهران عزيزم و پدر مهربانم
اميدوارم اين عيد را با پيروزي بزرگ به شما تبريك بگويم بايد تا موقعي كه اين نامه
به شما برسد عيد شده باشد.
خلاصه اين عيد را به شما تبريك ميگويم حال من خوب است
چون دعاي شما مرا بدرقه ميكند و خدا ياور من است. من وقتي پا به هر سوي جزيره ميگذارم
از شانس من يا آنها عمل نميكنند يا اگر عمل ميكنند تركش آن به سوي من نميآيد.
من
هماكنون اين نامه را براي شما عزيزان مينويسم نزديك به اتوبان بصره هستم.
مادرجان! سلام مرا به همه برسان. پريوش جان! سلام مرا به مري برسان و مخصوصاً شكري.
مادرجان! حتماً زيرا من يك ذره استراحت خیانت برای دیگر دوستانم هست و بايد براي آنها آب و
مهمات برسانم چون موقعيت طوري است كه عراق با شكست مواجه شده و دارد عقب نشيني ميكند.
گفتم: نگران من نباشيد زيرا در اين حمله خدا ياور رزمندگان است ما كمتر شهيد و
مجروح داريم و پيروز ميشويم.
من هرقدر پايم را روي گاز ماشين بيشتر ميگذارم بيشتر باعث پيروزي ميشود ميبخشيد كه اينطور فوري نوشتم به اميد ديدار همراه با پيروزي بزرگ. من نامه نوشتم زيرا اداره پست به خاطر حمله آن را به عقب انداخته است. ديگر عرضي ندارم به جز دوري شما عزيزان به اميد ديدار مادرجان و پدرجان و همينطور شما خواهران عزيز جانم راستي اگر وقت كرديد يك نامه براي داداشم بنويسيد زيرا من وقت ندارم. مادرجان! خيلي متشكرم.
دوستدار شما عزيزان، مورخ بیست و ششم اسفند
ماه 1363، ساعت دوازده ظهر
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری