گفت وگویی اختصاصی با «اکرم گلبان» نویسنده کتاب «گام های بی قرار»؛
یکی از اهداف من برای شخصیت پردازی شهید «سلمان ایزدیار» این بود او یک چهره ای بسیار جدی و با جذبه بوده است اما پس ذهن سلمان مهربانی فوق العاده ای بوده است. لایه های زندگی او پر از مهربانی و سخاوت است.

نویدشاهدالبرز؛ کتاب «گام های بی قرار» داستان زندگی سردار شهید «سلمان ایزدیار» است که به قلم نویسنده، شاعر، داستان پرداز «اکرم گلبان» به رشته تحریر در آمده است. وی متولد آبان ماه 1351، در «شهر ری»  و همسر پاسدار شهید «میکائیل ابراهیمی» است و تاکنون چندین اثر به مرحله نشر رسانده است.

گلبان رتبه اول داستان نویسی تهران را در سال 1392، است. کتاب «گام های بی قرار» اولین اثر وی در حوزه ایثار و شهادت است.

کتاب های «عفت و حیا» ، «حدود زن در اسلام» ، مجموعه شعر «بغض قلم» و « قطعه آخر» ، «شبیه هیچ کسی»، «انگشتری بی نگین»، «تصویرگر تنهایی»، «آخرین قطره» که هر کدام  زندگی و خاطرات یکی از شهدای استان البرزی است به قلم این نویسنده در دست تالیف است.



گام های بی قرار روایتگر داستان سخاوت و مهربانی شهید «سلمان ایزدیار» است


 نوید شاهد البرز گفتگویی را با نویسنده کتاب «گام های بی قرار» ترتیب داده است که ما حصل آن را در ادامه مطلب می خوانید:


*** خانم « اکرم گلبان» به عنوان نویسنده «گام های بی قرار» بفرمایید که این اثر چگونه و با چه انگیزه ای نوشته شد؟

من با خیلی از خانواده های شهدا ارتباط داشتم و زندگی نامه خیلی از شهدا را خوانده بودم و نسبت به آنها شناخت داشتم. شهید «سلمان ایزد یار» یکی از شهدای شاخص البرز می باشد. زمانی کنگره برای نویسندگی زندگی نامه شهدا فراخوان داده بود. من شهید «سلمان ایزدیار» را انتخاب کردم چون با این شهید خوب می توانستم ارتباط برقرار کنم.

من لحظه به لحظه با سلمان زندگی کردم هر جایی که مجروح بود، مجروح شدم. هر جا افتاد، افتادم. در محاصره بود در محاصره بودم و... تشنگی و گرسنگی او را سعی کردم درک کنم.

این کتاب به سفارش کنگره شهدای البرز تدوین شد که در اوایل سال 1397، باهماهنگی حوزه هنری البرز و بسیج دانشجویی البرز و توسط استانداری البرز رونمایی شد و روانه بازار نشر شده است.


*** نحوه نگارش چگونه بود و راوی داستان چه کسی بود؟

من می توانستم از سه راوی استفاده کنم اما فکر کردم باید داستان طوری باشد که مخاطب امروز من ، یعنی نوجوانان و جوانان را جذب کند. این روزها جذب کردن قشر نوجوان و جوان خیلی سخت است. بنابراین باید از ادبیاتی استفاده می شد که روان و میانه باشد بنابراین اصل را بر ضمیر میم نگذاشتم چون چند دهه از دفاع مقدس گذشته است و نخواستم خاطره نویسی کنم. خاطره نویسی پایین ترین درجه داستان نویسی است.

به نظر من امروزه همین خاطره نویسی، ادبیات دفاع مقدس را به سمتی برده که نباید می رفت. خاطره نویسی نمی تواند شخصیت پردازی کند و اینها را باید از داستان نویسی جدا کرد. صحنه های جنگ و کانال ها و محاصره و ... اگر در قالب خاطره نویسی باشد، نمی شود انقدر به آن پرداخت. در داستان نویسی باید به فضا طوری پرداخته شود و تصویرسازی شود که خواننده به متن داستان کشیده شود. گاهی باید گریزی به واقعیت محض زد و سوق الجیشی جغرافیایی آن کانال را آورد. این باعث می شود که از صور خیال به واقعیت رفت و باز برگشت.

یکی از اهداف من برای شخصیت پردازی شهید «سلمان ایزدیار» این بود او یک چهره ای بسیار جدی و با جذبه داشته است اما پس ذهن سلمان مهربانی فوق العاده ای بوده است. لایه های زندگی او پر از مهربانی و سخاوت است. بسیاری از کارهای خیرش در حین تحقیق و تفحص های من آشکارشد که خانواده کاملا بی اطلاع بودند.


گام های بی قرار روایتگر داستان سخاوت و مهربانی شهید «سلمان ایزدیار» است

*** کتاب در چند فصل تدوین شده است معیار فصل بندی چه بوده است؟

من سعی کردم فصل ها را کوتاه بنویسم تا اینکه مخاطب خسته نشود و دوازده فصل را برای این کتاب در نظر گرفتم. در هر فصلی یک ضرب و شک قرار دادم که هیجان لازم را به خواننده بدهم و او از خواندن کتاب خسته و دلزده نشود. اما پایان کتاب را باز گذاشتم که مخاطب هنوز هم با داستان همراه باشد و اینکه معتقدم شهدا زنده اند و ناظر بر زندگی ما هستند و با مرگ زمینی پایان نمی یابند.

در مورد نحوه نگارش من از ضمیر سوم استفاده کردم و در طول داستان مدام دوربین روی دوشم بود. البته گهگاهی هم من از ضمیر میم استفاده می کنم این هنر یک نویسنده است که به اقتضای متن از تکنیک ها استفاده کند.


*** اسناد و مدارک چطور جمع آوری شد؟

بحث اسناد و مدارک بسیار کلیدی و مهم است. من قبلا روی اسناد بعضی از شهدا کار کرده بودم که شهید «ایزد یار» هم یکی از آنها بود و این اسناد از طریق اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید البرز به دست من رسیده بود. منتهای مطلب کامل و کافی نبود بنابراین به گنجینه شهدا مراجعه کردم و با بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس همچنین خانواده شهید هم ارتباط برقرار کردم. من از هر شهیدی سیصد، چهارصد عکس دارم. وقتی تمام این مدارک را با هم جمع می کنید یک حجم وسیعی از اطلاعات گرد آوری می شود. بعد از گردآوری اسناد و مدارک به دنبال رد پاها رفتم و همرزمان را پیدا کردم. اسناد و مدارک که خیلی مخدوش هم بود منبع خوبی بودند.

 ابتدا کارهای پژوهی را انجام دادم و قبل از اینک قلم بر روی کاغذ بیاید، تحقیق و تفحص کاملی را بر روی اسناد انجام دادم. برای مستند بودن اطلاعاتم به سراغ همراهان و همرزمان شهید رفتم کسانی که در عملیات ها با سلمان همراه بودند را یافتم و با آنها مصاحبه کردم.


*** در این حوزه اثر دیگری در دست تالیف و رونمایی دارید؟

 جز «گام های بی قرار» شش اثر دیگر هم در دست تالیف دارم که به مرحله کارشناسی و تایید هم رسیده اند. کتاب «من قول می دهم » زندگینامه شهید محمد باقر آقایی، «شبیه هیچ کس» زندگینامه «کریم آخوندی»، «انگشتر بی نگین» زندگینامه پرویز اسکندری، «تصویرگر تنهایی» ، «آخرین قطره » به زودی رونمایی و روانه بازار نشر می شوند.


*** به عنوان نویسنده ای که در حوزه ایثار و شهادت کار می کند این وادی رو چطور دیدید؟

وقتی پا به عرصه ادبیات پایداری و ایثار و شهادت می گذارید از دور خیلی کار کوچک و سهل الوصول به نظر می آید اما وقتی وارد می شوید با یک اقیانوس عظیمی روبرو هستید و سنگینی باری که بر دوش تو گذاشته شده است را احساس می کنی. باید بتوانی ایثار و شهامت، حرمت ها، معرفت ها را در واژه ها بگنجانی. گاهی می بینی کتاب تمام شده و مرحله ویراستاری را گذرانده است. از خودت می پرسی آیا این کامل  است؟ ایا برای این شهید کافی است؟ متاسفانه می بینی در مقابل دریای ایثار و استقامت شهید یک قطره هم نیست. به خودت می گویی پس من چکار کنم که رسالتم را به انجام برسانم؟...

*** در پایان اگر مطلبی ناگفته دارید بفرمایید؟

در این حوزه قلم زدن رسالت سختی است. بعضی نویسندگان این حوزه یک سری اطلاعات از شهید سر هم می کنند و اسم آن را کتاب می گذارند که باعث می شود مخاطب از کتاب های حوزه پایداری و ایثار و شهادت زده شود. ما به عنوان نویسنده باید بتوانیم مخاطب امروزی را جذب کنیم. مخاطبینی که از آثار دفاع مقدس و ادبیات پایداری دوری گزیدند باید برگردانده شوند پس باید شخصیت یک شهید توسط نویسنده به بهترین شکل طراحی شود و به مخاطب ارائه شود باید واژه پردازی به شکلی باشد که مخاطب با همه وجود جریانات اتفاق افتاده را درک کند.


شهید «سلمان ایزد یار» در سال 1339 ، در کرج چشم به جان گشود. سلمان تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان ادامه داد و به عنوان پاسدار و با سمت فرمانده گردان در کربلای یک جماسه آفرینی کرد و در یازدهم تیر ماه 1365، به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای «جواد آباد» نمادی از ایثارو پایداری در راه وطن می باشد.


         گفت وگو از نجمه اباذری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده