توصیه به صبر و شکیبایی در کلام شهید «اصغر تیرگر»
نوید شاهد البرز؛ شهيد گرانقدر«اصغر تيرگر» که نام پدر او «عربعلی» می باشد. در تاريخ دهم مرداد ماه 1335، در خانواده ايي مذهبي و متدين در شهرستان كرج ديده به جهان گشود. از همان كودكي بچه ساكت و آرامي بود.
در سن هفت سالگي در همان روستا شروع به تحصيل كرد و دوره ابتدايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از پايان دوره به علت فقر مادي و مشكلات خانوادگي نتوانست به تحصيل ادامه دهد و ترك تحصيل كرد و جهت آموزش لوله كشي به آموزشگاه رفت و يك كارگر نمونه بود.
شهيد عزيز از خدمت سربازي معاف گرديد و بعد از چندي ازدواج نمود كه ثمره ازدواج پاك آنها دو پسر به نامهاي «ميثم و عمار» ميباشد و بعدها كارگر «شركت مهاب» گرديد و به رانندگي در اين شركت پرداخت و ضمن كار در بسيج هم فعاليت ميكرد و به دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي پرداخت و در پي شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران كه توسط استكبار جهاني صورت گرفته بود براي رفتن به جبهه ثبت نام كرد و طي يك دوره آموزش نظامي يك ماه به سوي ميدانهاي نبرد شتافت و به مقابله با كفر ستيزان مشغول شد. تا اينكه سرانجام پس از مدتها ايثار و شهامت سرانجام در تاريخ بیست و یکم فروردین ماه 1362، در منطقه عملياتي «فكه» بر اثر اصابت تركش به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. تربت پاک شهید «روستای کوشگ» مظهری از ایثار و مقاومت در راه وطن و کیان خود می باشد.
همرزم شهيد مي گويد:
هنگامي كه به او تركش خورده بود نگاهي به آسمان كرد و گفت: «يا حسين» و وقتي سرش را پايين آورد به ما گفت: من شهيد مي شوم فقط پیکرم را هر چه زودتر به مادرم برسانيد.
سیری در کلام شهید «اصغر تیرگر»
اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد می کنند پس شما مومنان با دوستان شیطان نبرد کنید و از آنها به هیچ وجه اندیشه نکنید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است.
با سلام به پیشگاه مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه) و نایب بر حقش امام بزرگ روح خدا و با سلام به پدر و مادر و برادران و خواهر و همسر و فرزندانم و کلیه فامیلها.
خدا خواسته قسمت نموده تا این حقیر هم به یاری دین او شتافته و با لبیک گفتن به ندای حسین(ع) زمان امام عزیزمان بتوانم خدمتی ناچیز انجام داده باشم و خدا خواسته که اگر لیاقت داشته باشم. این تاج افتخار را بر ما عنایت کند.باشد که ببینیم که خداوند سبحان برای ما چه می خواهد و چه چیز از این بالاتر که انسان بتواند در دستگاه خداوند منان آبرویی برای خود کسب کند.
پدر جان! همانطور که امام عزیز فرمودند: با وحدت همچون گذشته با مشتهای گره کرده و با تکبیر الله اکبر، خمینی رهبر و با مشتهایتان محکم بر فرق منافقان داخلی و خارجی و ابر جنایتکاران شرق و غرب بکوبید و به آنها نشان دهید که ایران ما سرزمین شیران است و به آنها بگویید که همچنان برای نابودیش دلیر مردان ما در جبهه ها چون شیر می خروشند و هر روز به یاری خداوند پیروزی تازه ایی برای ملت عزیز و شهید پرور با خون خود به ارمغان می آورند و می رود که ان شاءاله به یاری خداوند هرچه زودتر پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آورند.
پدر جان! لطف خدواند شامل حال این حقیر گشته تا بیایم و در لشگری که به نام رسولش محمد(ص) می باشد ملحق شوم و به عنوان طلایه داران لشگر خدمتگزار باشم و به خدمت مشغول شوم تا مثل یک چنین شبی که فردایی نیست جانی را که خداوند سبحان به ما ارزانی داشته به جهان آفرین تسلیم نمایم و از شما پدر ومادرمی خواهم که اگر روزی رسید که جسدم را پیدا نکردند به شما تحویل دهند و یا اگر مفقود الاثر گشتم تقاضا دارم که به خداوند پناه ببرید و صابر باشید که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ان الله مع الصابرین» به درستی که خداوند با صابران است و از خواهر و برادرانم می خواهم که مانند خواهران و برادرانی که در انتظار برادران خود هستند صبور باشید و خداوند سبحان را شکر گزار باشید و شما ای همسرم تقاضا دارم که همچنان که در گذشته نشان دادی صابر بودی، حال و آینده هم صبور باش و قادر منان را سپاسگزار باشید و افتخار کن که شوهری داشته ای و در راه خدا هدیه کردی و شما سجادم و مقدادم هرگز ناراحت نباشید زیرا فرزندانی هستند که هنوز طی مدت جنگ تحمیلی منتظرند تا ایشان بیاید ولی نیامدند و از شما پدر و مادرم تقاضا دارم در سختیها و مصیبتها صبر کنید و شکر خدای را به جا آورید و سپاسگزار قادر منان باشید و از همه شما می خواهم این دم آخر مرا حلال کنید و هر ناراحتی که از من حقیر دارید مرا عفو کنید و از کلیه فامیلها و اهالی محترم ده و دیگر آشنایان برایم حلالیت بطلبید.
پدر جان! از شما تقاضا دارم که به عنوان ولی این حقیر مسئولیت زندگیم را قبول کنی و برای فرزندانم پدری کنی همچنان که برایم بودی. پدر جان! یک مقدار حساب که می نویسم.
از شما پدرم و مادرم تقاضا دارم که از کلیه فامیلها و دوستان حلالیت بطلبید و مرا مورد عفو قرار دهند تا خداوند از گناهان و کرده های من حقیر بگذرد.
پدر و مادرم از دعا محرومم نکنید و دعا کنید که خداوند از سر تقصیرات این بنده غرق گناه بگذرد تا بتوانم آتش جهنم و روز قیامت را تحمل کنم و در آخراز شما می خواهم که دعا برای ظهور حضرت (حجة الله) صاحب زمان (عج) و طول عمر رهبر کبیر و شفای معلولین و مجروحین و پیروزی رزمندگان را بعد از نماز فراموش نکنید.
خداوند به همه شما توفیق دهد تا برای اسلام خدمت کنید و سعی کنید خدمتتان فی سبیل اله باشد و از شما پدر عزیز و مادر مهربانم می خواهم که در سوگم آنچنانکه یک حزب الهی هست باشید نمی گویم گریه نکنید البته باید گریه کرد اول برای سالارشهیدان و اسیری زینب سلام الله و بعد برای شهیدان گمنام و گریه کنید و گریه ای که نشانه ضعف شما نباشد که دشمنان و منافقان شاد شوند در پایان از همه شما می خواهم دعا برای طول عمر رهبر را هرگز فراموش نکنید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا.
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما.
معلولین و مجروحین را شفا عنایت فرما.
زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
ومن الله التوفیق
اصغر تیرگر