گذری بر حیات و کلام طیبه شهید «علی اجلال آذر نمینی»
نویدشاهدالبرز؛ شهید «علی اجلال آذر نمینی» در سال 1348، در تهران «پل امامزاده معصوم» در یک خانواده بسیار فقیر دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران ابتدایی وارد مدرسه شد و توانست تا سال سوم ابتدایی در تهران تحصیل نماید. پدر وی درجه دار ژاندارمری بود که در سال 57، بازنشسته گردید. تا اینکه به کرج امده و ساکن شدند و تحصیلات اول تا سوم ابتدایی را در مدرسه «عراقی سابق» تهران و سوم تا پنجم ابتدایی را در مدرسه «یاسر» خیابان دانشکده کرج و راهنمایی از اول تا سوم مدرسه شهید خیابانی کرج سپری نمود.
اوقات فراغت خود را با نام نویسی در بسیج محل ( شهید محمد کاظم) به پاسداری از بسیج محل به خدمت مردم مستضعف محل خود پرداخت و با عشق به الله و پیروان حقش و همچنین علاقه به خانواده اطهار و قیام عاشورای حسینی هر ساله به عزاداری عاشورا پرداخت و شبانه روز خود را به فتوای اهل محل در هیئت محل بود.
شهید فردی مذهبی و مومن بود که هیچگاه واجبات دینی را ترک نکرد و نماز و روزه اش ترک نکرد و در روزها و شبهای محرم در مساجد و تکایا به سر می برد و در مراسمها عزاداری و زیارت ها شرکت مستمر داشت. از ویژگیهای اخلاقی شهید می توان خوش رفتاری نسبت به کوچکترها و کودکان احترام زیادی که برای پدر و مادرش قائل بود.
شهید به
فرمان امام لبیک گفت و در سال 1366، داوطلبانه زودتر از موقع مقرر به خدمت سربازی
رفت و پس از یک سال خدمت مقدس سربازی در لشگر بیست و هشت سنندج در مریوان در
عملیات «والفجر پنج»در روز نوزدهم فروردین 1367، در سن هیجده سالگی بر اثر شیمیایی و ترکش خمپاره به فیض شهادت
رسید.تربت پاک شهید در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج نمادی از غیرت و ازادگیست.
از مادر شهید منقول است:
در محله ما خانمی بود که بضاعت مالی کمی داشت و فرزندان صغیری را سرپرستی می کرد و درامد چندانی نداشت چون خانم خیلی جوان بود. یک روز شهید به من گفت: مادر به خانم همسایه پیشنهاد کن که اگر پارچه پرده بخرم و خانم در خانه بنشیند و خیاطی کند و مخارج فرزندانش را با ابرومندی تامین کند، می پذیرد؟ که همین کار را هم کرد و به آن خانواده کمک کرد.
شهید «علی اجلال آذرنمینی» در وصیت نامه خود چنین می آورد:
مادرم، پدرم سلام پس از عرض سلام اميد است كه حال شما و همگي خانواده خوب و در پناه ايزد منان باشيد.
از شما كه حدوداً هیجده سال از من مراقبت كرديد بينهايت سپاسگزارم كه مرا طوري رهنمون بوديد كه حاليه توانستهام به فراغت بال قلم به دست بگيرم و پذيراي شهادت باشم و شما را يادآور باشم كه دنياي ديگري هست كه همه ما بايد خود را آماده سفر آخرت نماييم. خوشحالم كه در نبرد با دشمن امكان به شهادت رسيدن دارم و از طرفي خوشحالم كه پدر و مادري داشتم كه مرا از زمان طفوليت با ايمان بار آوردند و مرا به نماز و روزه و كمك به زيردستان و از همه بالاتر به جهاد در راه خدا و مبارزه با دشمنان دين و اسلام و پاسداري از سرزمين مقدس خود راهنماييم نموديد.
اكنون كه عمليات مهمي در پيش داريم و مرگ با افتخار را در جلوي چشمان خود ميبينيم ميخواهم چندين كلمهاي با شما عزيزان صحبت كنم.
مادرم هميشه و همه وقت نماز را فراموش نكن. خواهرانم را با حجاب و با ايمان بار آور چرا كه به گفته امام عزيزم حجاب خواهرانم كوبندهتر از خون شهيد است و به هر كس ديگري رسيدي درباره حجاب و ايمان امر به معروف و نهي از منكر نما. دعاي خير شما مادر عزيز و پدر مهربان شامل برادران رزمندهام باشد. برادران كوچكم را يادآور باش كه بعد از من اسلحه به دست گرفته و انتقام خون تمامي شهيدان را از اين كافران بگيرند.
و اما پدر عزيزم و مادر مهربانم مبادا بعد از شهادت من گريه كنيد زيرا همين اشكي كه در چشمان شماست موجب شادي دشمنهاست. پس از شما صريحاً ميخواهم اگر ميخواهيد يادي از من كنيد با نثار چندين صلوات بر خانواده محمد(ص) مرا ياد كنيد. پدر جان! چگونه و با چه زباني از فداكاريهاي شما درباره بزرگ كردن من كه با وجود تهيدست بودن و نداشتن امكانات مالي خوب مرا به درجه شهادت و پيروزي بر دشمن رسانيدهايد، سپاسگزارم.
مادرم! از بيخوابي شبهاي تو چه گويم از آن روزهايي كه با زبان روزه در ماه مبارك رمضان مرا شير ميدادي و آه بر دم نميآوري؛ سپاسگزارم. چرا كه من در ماه مبارك رمضان به دنيا آمدهام اميدوارم اگر برايم شهادتي هم هست در ماه رمضان باشد اين را نوشتم چون ميدانم چند روزي به اين ماه مبارك نداريم و عمليات بسيار مهمي در پيش است و به دستور خداوند قهار و فرمانده خود اين وصيتنامه را مينويسم.
اميد است كه در نبرد پيروز باشيم و اما پدرم خواستن توانستن است....پدر جان! فرزندان تو بزرگ شده و در حال حاضر سه رزمنده در جبههها داري ...
اين دو برنامه نيز به عنوان وصيت به ما ميگويم و آرزوي قلبي من است و از نوشتن اين نامه و يا وصيتنامه ناراحت نباشيد چون به اميد خدا پيروز و سالم برميگردم. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام و طول عمر براي رهبر كبير انقلاب امام عزيزمان خميني بتشكن. والسلام.
«علي
اجلال آذر» مورخ پانزدهم فروردین 1367
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری