سالها رانندگی و رشادت در جبهه؛ با خون شهیدان درخت اسلام را آبیاری کنیم
نویدشاهد البرز: شهید «مظفر سلیمان فلاح» فرزند «ولی الله» ،در روز پنجم اردیبهشت سال 1318، در شهرستان ساوجبلاغ، روستای «زکی آباد» متولد شد.
در
روستا بزرگ شد و تا پایه سوم ابتدایی تحصیل علم کرد و پس از آن به عرصه کار روی
آورد و به فعالیت پرداخت. از سنین نوجوانی در مشاغل مختلف آزاد فعالیت کرده و با
زحمت بسیار در راه تامین رفاه خانواده تلاش می کرد.
در سنین جوانی حرفه رانندگی را به تمرین و ممارست بسیار آموخت و با کسب تجربیاتی ارزنده در این راه تبحری به دست آورد. سپس همسری شایسته برگزید و پیمان مقدس ازدواج برقرار ساخت. ثمره این پیوند هشت فرزند بود. شش فرزند پسر و دو دختر که همگی تربیتی صحیح یافتند و در سایه مهر پدری درس زندگی آموختند.
پس از پیروزی انقلاب و سال های دفاع مقدس، شهید بزرگوار در ارگان سپاه پاسداران مشغول به خدمت گردید و در قسمت ترابری سپاه به عنوان راننده وسایل نقلیه سنگین انجام وظیفه می کرد. در سالهای جنگ تحمیلی مرتبا به جبهه اعزام می شد و در حمل و نقل لوازم مورد نیاز رزمندگان با ایثار و شهامت بسیار می کوشید و به عنوان راننده، سال ها در خطوط مقدم جبهه و مناطق پشت جبهه، تردد می کرد و خدمت رسانی داشت. انسان مومن و متعهد و دلسوزی بود که همین روح مسئولیت پذیری و تعهد وی سبب از خود گذشتگی و ایثار این چنین و هم آغوشی وی با خطر می شد.
سرانجام در راه دفاع مقدس از دین و سرزمین مقدس خویش، در تاریخ نوزدهم اسفند ماه 1366، در منطقه «شیخ صالح» در غرب کشور در اثنای عملیات بیت المقدس به لقای حق پیوست و روح بلندش در عرش اعلی به شهدای کربلا ملحق شد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای زکی آباد ( زادگاهش ) در صف شهدای این روستا به ابدی رسید.
وصیت نامه ای که از شهید گرانقدر « شهید مظفر سلیمان فلاح» در دست ماست در ادامه متن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود به شهیدان صدر اسلام از کربلای حسینی تا کربلای خمینی و با سلام و درود به رزمندگان پر توان جمهوری اسلامی که دلیرانه با مزدوران بعثی می جنگند و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون خواهند جنگید.
هیچ چیز عاشقان راه الله را از رسیدن به معشوق که همانا هجرت به سوی حق است از تلاش و کوشش باز نمی دارد و قلب اسلام، مکتب خون و ایثار، شهید و شهادت، انتظار و سوختن برای روشنی دادن است اسلامی که ما آن را برای خودمان انتخاب کرده ایم دینی است که احتیاج مبرم به نگهداری و حفاظت دارد و ما نیز باید به هر قیمتی شده درخت بقای این مکتب را آّبیاری کنیم و این آب تنها خون پاک شهید است که بر زمین می ریزد و درخت آن را آبیاری می کند تا بتواند رشد نماید و ریشه های و شاخه های آن در سرزمین های ظلم و کفر رخنه نماید و آنها را نیز زیر سایه خود گیرد.
آری! اسلام دینی که هنوز برای افراد زیادی ناشناخته مانده است و افتخار می کنند که ما مسلمانیم و بس، ولی از محتوای آن خبری ندارند. خداوندا! می دانم که در ظلمت فرو رفته ام اما معبودا برایم بگشای راه فرار از این ظلمت را و برایم باز کن راهی به سوی روشنایی و مرا رهنمایی کن تا بتوانم در راه تو کوشش و تلاش کنم تا موفق شوم و به سوی تو پرواز کنم. خداوندا! من هم دلباخته و عاشق شهادت در راه توام دلم می خواهد تو را با توشه ای پر ملاقات نمایم.
فرزندانم همیشه در راه اسلام دفاع کنید مبادا غیر از اسلام امام راه دیگری بروید که حلالتان نخواهم کرد و همیشه مردم را ارشاد کنید و همیشه دعا کنید که در رختخواب بیماری از دنیا نروید و در راه خدا شهید شوید. به خدا من؛ این پدر حقیرتان همیشه می گویم راضیم در روز چندین بار قطعه قطعه گردم و در راه اسلام دفاع کنم و سفارشم به شما فرزندانم این است که راه مرا ادامه بدهید و ادامه دهندگان راه شهدا باشید و همسر فداکارم قیم خود قرار داده ام و توصیه می کنم و از همسرم و برادرانم و فرزندانم می خواهم که اگر از من هر بدی دیدند مرا ببخشند و حلالم کنند و همسرم امیدوارم در شغل تربیتی خود برای رضای خدا همچنان کوشا و دلسوز باشد و کودکان معصوم به خصوص فرزندانمان را سرباز امام زمان و یار امام بار بیاورد . والسلام
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري