در سالروز عروج شهید « ابوالحسن اصلانی» منتشر می شود:
مادر جان و پدر جان! شهادت عروسى من است. مادر جان! هر موقع حجله سر كوچه ديديد بفهميد كه من عروسى كردم...
عروسی به سبک شهید عملیات «بدر»

نویدشاهد البرز:

شهيد «ابوالحسن اصلاني» در تاريخ سوم خرداد سال 1343، در شهرستان تهران در خانواده‌اي متدين و معتقد به اسلام ديده به جهان گشود. وي دوران كودكيش را در دامان پدري مهربان و زحمتكش و مادري عفيف سپري نمود. مادرش زني خانه‌دار و پدرش كارمند بيمارستان (نیروی تأسيسات) بود. پس از سپري نمودن دوران كودكي در سن هفت سالگي به مدرسه جهت كسب تحصيل علم قدم نهاده و دوران تحصيلي را به خوبي و با موفقيت پشت سر نهاد و تا كلاس سوم راهنمايي تحصيل نمود. ولي در اين زمان بود كه شعله‌هاي انقلاب اسلامي اوج گرفت و او نيز هم‌ پاي ديگر جوانان مبارزش به صفوف انقلابيون پيوست و با هوشياري بر عليه رژيم دست به افشاگري مي‌ زد و با اينكه سن كمي داشت ولي فعاليت‌هاي زيادي مي‌كرد.

بعد از پيروزي انقلاب جهت تحقق بخشيدن به اهداف انقلاب لحظه‌اي آرام ننشست و هميشه مشغول خدمت به مردم بود و با تشكيل نهادهاي انقلابي در بسيج فعاليت داشت و شبها را به پاسداري و حفاظت مي‌پرداخت. او به هنگام عزاداري و سوگواري‌هاي اولياء خاص به خصوص سرور شهيدان از هيچ كمكي مضايقه نمي‌كرد و تمامي كارهاي خود را طبق دستورات الهي انجام مي داد و هيچگونه آزار و اذيتي به هيچ فردي نمي‌رساند. براي بزرگترها به خصوص پدر و مادرش احترام خاصي قائل بود و هميشه به نصايح و پندهاي آنها گوش دل مي‌داد و در رفتارش به كار مي‌بست.

با شروع جنگ تحميلي و تهاجم ناجوانمردانه عراق به ايران ابوالحسن وظيفه خود مي‌دانست كه از مرز و بوم و ميهن خويش حفاظت و پاسداري كند و از آن دفاع كند كه يك بار از طريق بسيج به جبهه اعزام شد و بعد از آن كه بازگشت به طور داوطلب به عنوان پاسدار وظيفه سپاه پاسداران از طريق پايگاه مقداد در تهران به جبهه‌هاي جنوب اعزام گرديد و پس از رزمي بي‌امان و حماسه‌آفريني در عمليات بدر شركت جسته و سرانجام در منطقه علمياتي جزيره مجنون در نوزدهم اسفند ماه 1363، به شهادت مي‌رسد و پيكر پاك و مطهرش در منطقه به جاي مي‌ماند و پس از سالها دوري از وطن در سال 76 ، به وطن رجعت پيدا مي‌كند.

شهید «ابوالحسن اصلانی» وصیت نامه خواندنی خود را با آیه 111 سوره توبه مزین نموده است و در اثنای وصیت نامه کوتاه خود ضمن لبیک به ندای «هل من ناصره ینصرنی» شهادتش را عروسی می داند و با این جمله نهایت رضایت و اشتیاق به شهادت ابراز می کند که در ادامه مطلب متن کامل وصیت نامه را می خوانید:

« الله اكبر لا اله الا الله محمد رسول الله على ولى الله»

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می‌کنند پس (دشمنان دین را) به قتل می‌رسانند و (یا خود) کشته می‌شوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده، و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ پس از این معامله‌ای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگ است (توبه 111).

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان به خون خفته ايران زمين و با درود به امام امت اين يكه تاز عرصه نبرد حق عليه باطل و با درود به ياوران امام عزيزمان و خصوصا جوانانى كه به نداى «هل من ناصر ينصرنى» لبيك گفته و عاشقانه قدم به ميدان نبرد گذاشته و در اين راه مقدس جان و مال خويش را بر كف نهاده و در راه رضاى الله ايثار كردند.

هر شخصى نمى تواند به شهادت دست يابد و بايد آنقدر پرهيزكارى و تقوا داشته باشد كه به شهادت دست يابد. تنها راه رسيدن به درجات خوشبختى و تنها راه رستگارى از هلاكت و بدبختى، تقوى و پرهيزگارى است.

مادر و پدر جان! در شهادت من گريه و زارى نكنيد چون دشمنان اسلام خوشحال مى‌شوند. مادر جان و پدر جان! شهادت عروسى من است. مادر جان! هر موقع حجله سر كوچه ديديد بفهميد كه من عروسى كردم. مادر جان! دعا و شكر كن كه فرزندت منافق و ضد انقلاب تربيت نشده است بلكه در راه خدا شهيد شده است. مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد.

همه ما رفتنى هستي.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده