شهید «عبدالباقی افشار پور»: انقلاب حزب الله باسواد می خواهد
نویدشاهد البرز:
شهيد «عبدالباقي افشارپور» فرزند «علي اكبر» در بیست و هفتم شهریور ماه 1325، در يكي از روستاهاي اطراف تويسركان در خانوادهاي زحمتكش ديده به جهان گشود و پس از طي دوران كودكي خويش در آغوش گرم و پرمهر و محبت خانواده خويش در سن هفت سالگي وارد مدرسه شد و تا كلاس ششم نظام قديم به تحصيل پرداخت و پس از آن به کار کردن مشغول شد. او پس از پايان خدمت سربازي ازدواج نمود كه حاصل آن چهار فرزند است شهيد در زمان انقلاب در اكثر راهپيمائيها و تظاهرات شركت فعال داشت و همواره در صحنه تحولاتی که در ایران رخ می داد، حضور داشت.
او پس از پيروزي انقلاب نيز از فعاليتهايش جهت
پيشبرد اهداف امام و انقلاب دست بر نداشت و همچنان حضور فعالش را در عرصه های
مختلف اجتماعی حفظ کرد. او بنا به سنت نبی اکرم ازدواج نمود و ثمره این ازدواج سه پسر و یک دختر می باشد.
وی برای کار و جهت تامین معاش در بانك ملت استخدام گرديد و به فعاليت پرداخت و عضویت او در بسیج از او یک بسیجی جان فدا ساخت که در زمان جنگ از هيچ كمكي نسبت به جبهههاي جنگ حق عليه باطل فروگذار نكرد.
سرانجام برای دفاع از کشورش راهی جبهه تفتیده جنوب شد و بعد از دلاوریها و جانفشانیهای فراوان در تاريخ نهم آذر ماه 1366، عازم جبهههاي جنگ حق عليه باطل گرديد و در چهاردهم اسفند ماه 1366، در عمليات بيتالمقدس دوم در ماووت عراق مورد اصابت تركش خمپاره دشمن قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و به لقاءا… پيوست. تربت پاک شهید در جوار امامزاده محمد نمودی از ایثار و شهامت می باشد.
نامه های
به یادگار مانده از شهید گرانقدر«عبدالباقی افشارپور» در ادامه مطلب می خوانید:
با درود به پيامبر اسلام كه بنيان گذار دين مبين اسلام مي باشد و سلام به علي ابن ابيطالب امام اول ما شيعه و يازده فرزندش كه آخرين آنها امام زمان است كه در غيبت است و درحال حاضر نايب برحقش امام خميني است درود مي فرستيم و خدمت شما خانواده عزيز سلام مي رسانم و از خداوند مي خواهم كه هميشه در خدمت اسلام و مسلمين باشيد. خدمت همسر مهربان پروين خانم دعا و سلام مي رسانم. خدمت فرزند عزيز حسين افشارپور سلام مي رسانم و احوالپرسي مي كنم و اميدوارم كه هميشه اوقات سلامت بوده باشيد تا بتوانيد به اسلام و انقلاب كمك نمائيد.
خدمت شما در حال حاضر درس خواندن است چون انقلاب حزب الله با سواد مي خواهد. خدمت آقا بهروز سلام مي رسانم و از شما هم درخواست مي كنم به درس خود بيشتر دقت كن. خدمت معصومه دخترم سلام مي رسانم و از خداوند براي شما سلامتي براي شما مي خواهم خدمت محمد عزيز سلام مي رسانم و از خداوند براي شما سلامتي مي خواهم از طرف من خدمت تمام همسايگان و دوستان و بچههاي مسجدي و تعاوني سلام برسانيد. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني. ضمنا بگويم براي تو حسين جان يك نفر پاكستاني كه خدمتش تمام شده بود و مي خواست به كشور پاكستان برود از ما امضاء يادگاري مي خواست كه ضمن امضاء كردن شعار بالا را برايش نوشتم.
خداحافظ به اميد ديدار.
درضمن اين
نامه فقط براي اين بود كه بگويم آدرس پستي
ما عوض شده است.
نامه:
به نام خداوند مهربان و درود بر محمد(ص) رسول خدا و سلام بر امام زمان و نايب برحقش امام خميني و به ارواح پاك شهداي انقلاب و جنگ تحميلي و سلام خدمت شما خانواده محترم اميدوارم كه هميشه اوقات سلامت بوده باشيد. باري اگر از احوالات اينجانب خواسته باشيد خوبم و دعاگوي شما هستم. خوب از موقعيت خودم بگويم كه كجا هستم؛ روز اول که به تهران آمدیم و سوار قطار شديم قصد رفتن به طرف دوكوهه در شهرستان انديمشك را داشتیم و چهارساعت قطار ماندیم. ساعت هشت شب بود كه حركت كرديم و به جايي رسيديم كه قبلا عراق آنجا را زده بود. يك پل كه از رودخانه مي گذرد حدود يك ماه پيش با هواپيما آن پل را زده بود. ما بايد حدود دو كيلومتر راه را پياده مي رفتيم تا به آن طرف رودخانه مي رسيديم. بعد قطار اهواز آنجا بود سوار شدم و رفتم. حدود ساعت سه نصف شب بود كه به انديمشك رسيديم و پياده شدم حال كجا بايد برويم نمي دانستم. خلاصه آمدم ايستگاه صلواتي را پيدا كردم و تا ساعت هفت صبح آنجا خوابيدم صبح حركت كرده به طرف دوكوهه بعد از چند كيلومتر راهپيمائي يك ماشين آمد مرا برد. تو گويي آنجا چادر زده بودند و اردوگاه آنجا بود و از بچههايي كه سقز بودند هنوز كسي اينجا نيامده بود و فعلا در اينجا هستم تا بعد جایی بروم و يا اينجا باشم معلوم نيست. ولي آدرس اينجا را مي دهند. خدمت پرويز و بهروز سلام مي رسانم. خدمت معصومه سلام مي رسانم. خدمت محمد سلام مي رسانم. سرمحمد خوب شده است؟ انشاءالله خدمت همسايگان سلام مي رسانم. خدمت اكرم و بچه ها و مادرم سلام مي رسانم. خدمت عباس برادرم سلام مي رسانم. خدمت خورشيدي سلام برسانيد و بگوييد حقوق را بگيرد ديگر عرضي ندارم قربان شما افشارپور.
27/ 10/ 66 انديمشك
نامه:
با سلام به امام زمان و نايب برحقش امام خميني اين بت شكن زمان و به ارواح پاك شهداي انقلاب اسلامي از اول اول انقلاب تا امروز و جنگ تحميلي و سلام خدمت شما خانواده محترم مي رسانم و اميدوارم كه هميشه اوقات به سلامت بوده باشيد و در خدمت به اسلام و انقلاب كوشا باشيد. خدمت پرويز سلام مي رسانم و اميدوارم كه هميشه اوقات به سلامت بوده باشيد. خدمت بهروز سلام مي رسانم و اميدوارم كه هميشه اوقات به سلامت بوده باشيد. خدمت معصومه سلام مي رسانم و از خداوند مي خواهم كه هميشه سالم بوده باشيد و درست را خوب بخوان. خدمت محمد عزيز سلام مي رسانم و از خداوند براي شما آرزوي سلامتي را از خداوند مي خواهم باري اگر از موقعيت اينجانب خواسته باشيد ما در شهر ماوت عراق هستيم و عراقي ها را از اين شهر بيرون كرده و خودمان در اين شهر سنگر گرفتيم. چند كيلومترهاي ديگر از اين شهر هم دست ما هست و اينجا هوا خوب است وقت(گاهی) باران مي بارد. شما براي من ناراحت نباشيد. فقط براي پيروزي رزمندگان اسلام دعا كنيد كه ان شاءالله چند شهر ديگر عراق را هم آزاد كنيم. اگر نامه دير رسيد نگران نباشيد چون راه رفت آمد از عراق كم مي شود. كوههاي ايران پر برف و جاده ها بسته مي شود. خوب ديگر عرضي ندارم اين نامه فقط براي اينكه بدانيد بنده سلامت هستم. از طرف من خدمت بچه هاي محل و همسايگان سلام برسانيد. خدمت خواهرم اكرم سلام مي رسانم. خدمت بچه ها سلام برسانيد. خدمت مادر سلام مي رسانم. خدمت برادرم عباس آقا و خانواده سلام مي رسانم خدمت آقا منوچهر و خانواده سلام برسانيد و خدمت تمامي ديگران كه ننوشتم سلام برسانيد ما در ماووت هستيم ولي نامه به آدرس سقز بدهيد ديگر عرضي ندارم.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري