نامه به یادگار مانده از غواص شهید عملیات والفجر هشت
نویدشاهد البرز:
شهيد «عباس بافقي زاده» در تاريخ دوازدهم بهمن 1334، در شهرستان «يزد» متولد شد و تا سه سالگي در زادگاهش به سر برد و سپس به همراه خانواده خويش به شهرستان كرج هجرت نمود و در حين تحصيل به فراگيري قرآن نيز مي پرداخت. بعد از پايان دوران ابتدايي به علت سنگيني مخارج زندگي و كمك به پدر از ادامه تحصيل محروم شد و در سال 1347، در كارخانجات صنعتي جهان آغاز به كار نمود ولي چون در دامان پر مهر خانواده با عشق به امام حسين (ع)و انس گرفتن به قرآن و احكام دين علاقه زيادي داشت به ادامه تحصيل در كلاس هاي شبانه روزي ثبت نام نمود و ضمن كار كردن و تحمل ناملايمات زندگي توانست تا كلاس چهارم متوسطه درس بخواند.
پس به خدمت سربازي اعزام شد شهيد بافقي زاده پس از پايان خدمت سربازي ازدواج نموداز شهید گرامی دو فرزند به نام هاي «مريم» و «محدثه» به یادگار مانده است. شهيد عباس پس از پيروزي انقلاب اسلامي و فرمان امام مبني بر تشكيل ارتش به عضويت بسيج كارخانه در آمد و با حضورش در كلام ها و آموزش ها همواره در جهت خدمت به اسلام و دفاع از آرمان هاي مقدس انقلاب مي كوشيد و شركت در مراسم ها و مساجد و نماز جماعت و جمعه مؤيد تعهد و تقوي او بود.
شهيد با شوق و علاقه فراواني به همراه تعداد زيادي از همكاران و بسيجيان كارخانه به جبهه هاي نبرد شتافت و به عنوان غواص در عمليات والفجر هشت شركت كرد و با حماسه ها و رشادت هاي خود دشمن درمانده را بيش از پيش درمانده تر كردند و سرانجام مقارن سالگرد پيروزي انقلاب در بیست و یکم بهمن 1364، در حين انجام عمليات به خيل شهداي انقلاب پيوست .
نامه به یادگار مانده از شهید گرانقدر « عباس بافقی زاده» به برادر:
حضور محترم اخوي گرامي سلام عليكم
پس از تقديم عرض سلام سلامتي شما و خانوادهتان را از درگاه ايزد متعال خواهانم. اميدوارم كه هميشه خوش و خرم زندگي را در پناه خداوند متعال و به ياري امام زمان ان شاءالله بگذرانيد. باري اگر جوياي حال اينجانب اخوي خود بوده باشيد؛ به حمدلله سلامتي حاصل است و ملالي نيست سواي دوري شما كه انشاء الله به زودي ديدار ها تازه ميگردد. اخوي جان! اگر از وضع كار اينجانب خواسته باشيد؛ ابتدا كه اعزام شدم در كرج به عنوان راننده ثبت نام نموديم و جزء نيروهاي متخصص بوديم ولي اينجا كه رسیدیم دنبال كار ديگري رفتم. با يك عده از بچه هاي آشناي محل و آشناي كارخانه به يك گروهان رزمي رفتيم و هم اكنون آموزش ميبينيم تا ان شاء الله در موقع نياز جبهه به وجود ما بتوانيم بهتر از عهده مسئوليتي كه به ما واگذار ميشود بر بيائيم. ان شاء الله كه خداوند توفيق بدهد به افرادي كه ميتوانند در جبهه حضور پيدا كنند بیایندايند و به ياري امام زمان اين جنگ تحميلي را هرچه زودتر به نفع اسلام و مسلمين به پايان برسانند. ان شاء الله.
البته ما قطره ناچيزي هستيم در مقابل درياي بيكران نيروهاي مخلص و حزب الله واقعي كه اين جبههها را به نحو احسن ميگردانند و خاري هستند در چشم دشمنان ايران اسلامي.
آموزشي ما را آموزشي آبي خاكي ميگويند كه انشاء
الله تا چند هفته ديگر تمام ميشود و به مرخصي ميآيم و امكان دارد كه به مرخصي
نيايم. بيشتر از اين مزاحم وقت شما نميشوم. به اميد ديدار خدمت دخترعمه و هاشم،
مجيد، مرضيه، فاطمه سلام ميرسانم. خدمت حسين حسن زاده با خاله و بچهها سلام ميرسانم.
خدمت ابوي و والده سلام ميرسانم. خدمت عمو حاجي با خانواده حاجي حسن زاده و كليه
اقوام در كوي كارمندان سلام عرض ميكنم والسلام و عليكم و رحمه الله
خدايا ! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار . بیست و دوم دیماه 1364