مناجات و دعای شهید « سعید گلاب» در وصیت نامه اش
نوید شاهد البرز:
شهيد «سعيد گلاب» فرزند «عباس علي» در تاریخ اول آبان ماه 1333، در تهران از يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. وي بعد از گذراندن دوران طفوليت خويش در سن هفت سالگي جهت کسب علم و دانش به مدرسه شتافت و تحصيلات خود را تا سال چهارم دانشگاه در رشته پزشكي ادامه داد و سپس با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نهاد هاي مختلف ايشان نيز دانشگاه را رها نمود و به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و به عنوان نيروي رسمي در آنجا مشغول به خدمت شد و با شروع جنگ تحميلي و ديدن آموزش هاي نظامي از طريق سپاه به جبهه اعزام گرديد. تا اينكه در تاریخ هیجدهم بهمن 1361، در منطقه جنوب بعد از رشادت ها و حماسه آفرینی ها بر اثر اصابت تير به فيض شهادت نائل آمد.
شهید «سعید گلاب» وصیت نامه خود را در ابتدا با دعا و مناجات آغاز می کند و برای خانواده دعای خیر می نماید و وصیت خود را اینگونه بیان می کنند:
"سلام بر محمد (ص) و آل او و سلام بر امام زمان مهدی موعود (عج) و سلام بر نایب بر حق او امام خمینی (ره)"
خداوندا! اگر نمیدانم که چه می خواهم و از در خواستم نا آگاه هستم، دلم را با آنچه خیرم در آن است متوجه گردان که چنین کاری از اهمیت و کفایت تو شگفت آور نیست.
خدایا! مرا از سپاه خویش قرار ده که سپاهیان تو پیروزمندند و مرا حزب خویش قرار ده که احزاب تو رستگارند و مرا از دوستان خویش قرار ده که دوستان تو را ترس و اندوهی نیست.
بار الها! اکنون پس از انجام تقصیر و زیاده روی در آن پشیمان و ناتوان با حالی که حاکی از بازگشت به جانب تو و نماینده اقرار و اعتراف من می باشد به عذر خواهی و پوزش طلبی و مغفرت خواهی نزد تو آمده ام جز آنکه پوزشم را بپذیری و مرا مشمول جهت بی پایان خود کنی راه گریزی از اعمال خود نمی بینم و پناهگاهی که بدان سوی متوجه شوم نمی یابم .
پروردگارا! در این لحظات حساسی که حق و باطل در ستیزند و من نیز در جبهه حق قرار گرفته ام، شاید استحقاقش را نداشته باشم به خاطر توجه به نفسم اینک از شر نفسم به تو پناه می آورم تا مرا در رحمت خود گیر. اگر من لایق رحمت تو نیستم تو خود سزاوار هستی که با فضل و بخشش گسترده ات بر من ببخشایی. محققا " تو گناهان، بسیاری را از من در دنیا پوشانیدی، من به مراتب در آخرت بیش از آن به تو محتاجم که خطاهایم را بپوشانی اگر تو می خواستی که مرا خوار گردانی هرگز هدایتم نمی کردی تا در این جبهه حق قرار گیرم.
چنانچه عملم مرا به تو نزدیک نکرده است من اقرار به گناهانم را وسیله عفوت قرار داده ام تا جهادم را در راهت و تلاشم را در فرمانبرداریت قرار دهی. هر چند که این آزمایش بسیار بزرگ است و اعمال ستوده ام بس ناچیز اما به تو به پاکیم و به بیگناهی ام تائیدم کن و مرا آزاد شده بخش و رها شده مورد رحمت خویش قرار ده و نیک روزم گردان و چنان کن تا از بندگان شایسته ات باشم تا این شربت پاکی و عصمت، این شربت سعادت و خوشبختی این شربت تقرب به عبودیت، این شربت الهی را این بنده ناچیز و حقیر مستحق نوشیدن باشد.
پروردگارا ! احساس خود را از من در مرگم باز نگیر، تو بر من قهر و غصب مکن که من از هیچ چیز جز خشم و غضب تو باکی ندارم .
پروردگارا! فرزندانی را که به ما عطا کردی حفظ بفرما.
خدایا! به حق وجودت و به حق آستان قدمت، به حق صفات و نامهای بزرگت در خواست می کنم شب روز و دقایق عمرشان را با یاد خود آبادان سازی.
پروردگارا! زن و فرزندانم را از آنان قرار ده که دائم به یاد تو اند و هرگز عهد ترا نشکنند و از شکر و سپاست هرگز غفلت نورزند و امر و فرمانت را سبک نشمارند و به آنان قلبی ده که مشتاق مقام قرب تو باشد.
خدایا! آبروی زن و فرزندانم را به توانگری نگهدار و ارزششان را به تنگدستی از بین مبر که ناچار شوند از روزی خواران تو ، روزی خواهند و از آفریدگان بدکارت مهربانی جویند.
پروردگارا! اینک که مرگم فرا رسیده چگونه از درگاه تو محروم باز گردم در حالیکه به بخشش تو، اینکه بر من ترحم کنی و نجاتم بخشی، حسن ظن بسیار داشته ام .
بارالها! در این مبارزه پایداری را برما فرو ریز و گامهایمان را استوار ساز و بر گروه کافران پیروزمان گردان.
بار الها! ترا به حق وجودت، تو را به حق صفات و نامهای بزرگت همچنان که تاکنون حافظ و روزی دهنده زن و فرزندانم تو بودی، همچنان نیز لطف و کرمت را به آنها ارزانی دار و لحظه ای آنان را به خودشان وا مگذار.
خداوندا! عزتت اجازه می دهد درخواست کنم، مبادا بدی کردار و رفتارم باعث آن شود که دعای من نزد تو مقبول نیفتد.
و حال شما ای عزیزان !
ای کسانی که وسیله هدایتم به راه پروردگار هستید. اول از هر چیز از درگاه قادر متعال برای خودمان و تمامی مومنان طلب مغفرت می نمایم و از خدای تبارک و تعالی می خواهم تا به تو شریک زندگیم و شریک شهادتم که ان شاء الله پروردگار مرگم را با شهادت بپذیرد؛ صبری زینب وار و به فرزندانم و پاره تنم صبری علی اکبر وار و رقیه وار عطا بفرماید و از خداوند تنها می خواهم تا به حق وجودش و به حق صفات و نامهای بزرگش و به حق محمد (ص) و دودمان پاکش توفیقی به شما عطا بفرماید که حمد و ستایش او را به جای آورید همان حمد و ستایش که او دوست می دارد .
از وی می خواهم تا غمهایتان را بر طرف نماید و عیوبتان را بپوشاند و از خطاهایتان در گذرد و شیطان را از شما دور سازد و از او می خواهم (شما نیز باید از او بخواهید ) زبانتان را به هدایت گویا گرداند و دلتان را به تقوی الهام فرماید و از آنچه پاکتر است نصیبتان دهد.
از او می خواهم تا قلبتان را به نور ایمان زنده گرداند و شما را به لقاء خود شاد و سرور کند و از او می خواهم تا شما را افتخار و سعادت آن دهد که از یاران امام زمان مهدی موعود (عج) باشید و از او می خواهم تا شما را از بندگان مطیع و متقی و مقرب گرداند.
ای همسرم و ای شریک زندگی و شهادتم، این فرزندان پاک و معصوممان را که امانت پروردگار است در پیش ما، با قدرت و قوت و راهنمائی گرفتن از خدای تبارک و تعالی و امام زمان (عج) و نایب او روح الله، کسی که تختها و کاخهای طاغوتها زمان را ابراهیم وار زیر کشید و با قدرت گرفتن از پروردگار همچنان این کشتی نوح را به سمت الله هدایت می کند، آنچنان تربیت کن که در دلشان ایمان و در زبانشان ذکر خدا باشد، آنچنان تربیت کن تا زندگیشان و هدفشان و امیدشان «الله» باشد و چنان تربیت کن که ان شاءالله خداوند و امام زمان موعود (عج) راضی و خشنود گردند.
هر کاری که انجام می دهی و هر حرفی می زنی برای خدا و به خاطر خدا و برای رضای خدا باشد و هدفت و امیدت فقط الله باشد و رضای او را و خشنودی امام زمان (عج) را شرط هر کاری برای خود قرار ده و همیشه نیز همانند گذشته راضی باش به رضای خدا.
همسرم! از تو می خواهم تا همانطور که همیشه من و دیگران را به بی ارزشی مال دنیا تشویق و هدایت می کردی همانگونه نیز فرزندانم را بدان راه تشویق و گوشزد کنی، بدانها بفهمانی که هر کارشان و هر کلامشان توشه ای می باشد برای آخرت که این دنیا فانی است و گذار.
والسلام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری