در سالروز شهادت شهید« رحیم محمد نژاد» منتشر می شود:
اگر بلدهستند نماز را به پای دارند و اگر بلد نیستند به آنها یاد بدهید و بگوئید که نماز را بخوانند مخصوصا الهه و مژگان که دیگر بر آنها واجب شده، امیدوارم که سال تحصیلی جدید را هم با سلامتی و موفقیت آغاز کنید و با موفقیت به اتمام برسانید ...
سفارش شهید به خواهر زاده هایش در نامه ای به یادگار مانده
نویدشاهد البرز:
شهیدجاویدالاثر «رحیم محمد نژاد» فرزند حسین در اولین روز از مردادماه 1342، در تهران دیده به دنیا گشود. وی پس از سپری کردن دوران کودکی، در سن هفت سالگی جهت کسب علم و دانش به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا دیپلم در تهران گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضی فیزیک گردید. سپس به همراه خانواده به کرج نقل مکان نمودند .
ایشان از بدو تشکیل بسیج با این ارگان همکاری داشتند . مدت دو سال در سپاه همکاری داشتند . ایشان یکبار از طریق بسیج به جبهه اعزام شدند و مجروح شد. سپس از طریق سپاه به جبهه اعزام شد و در تاریخ هشتم بهمن ماه 1362، در منطقه «پنجوین» مفقود گردید و پیکر مطهرش در سال 1370، به میهن اسلامی رجعت پیدا کرده است و تربتش در گلزار شهدای بی بی سکینه نمادی از عشق به وطن و اسلام می باشد.
شهید «رحیم محمد نژاد » در نامه ای که از او به یادگار مانده است چنین نگاشته است:
بسم الله الرحمن الرحمن
سلام بر خواهر عزیزم؛ اکرم و سلام بر حیدر و الهه و مژگان و معصومه و نرگس امیدوارم حال همه شما خوب بوده و زیر سایه تائیدات خداوند یکتا با شکر گزاری از خداوند به زندگیتان ادامه دهید.
خواهر عزیز نامه ای که در تاریخ چهاردهم شهریور 1361، برایم نوشته بودید بعد از یک هفته به دستم رسید و خیلی خوشحال شدم و از بابت آن از شما ممنونم .
خواهر جان! من اینجا همیشه به یاد شماها هستم و این از محبت شماست که روز به روز محبت ایشان نسبت به من زیاد می شود .
من هم شما را خیلی دوست دارم و از دوری شما دل تنگی ولی این دل تنگی را بخاطر خدا تحمل می کنم و امیدوارم که شما هم بیشتر به یاد خدا باشید و خودتان را ناراحت نکنید .
راستی باید بگویم که اسماعیل را من در اینجا پیدا کرده ام . در حدود یک هفته بیش از پهلوی ما رفت . نمی دانم خبر آمدنمان به غرب به شما رسیده یا نه ، به هر  حال ما در حدود 15 روز می شود که به غرب آمده ایم و بعد از چند روز از آمدنمان بود که اسماعیل را پیدا کردم و سلامتان را به او رساندم او نیز در عوض سلام رساند و گفت که امام و رزمندگان را دعا کنید  و همچنین خیلی از شما تشکر کرد که او را یاد کردید و سلامی فرستادید .
ولی علی را تا وقتی که در اهواز بودم پیدا نکردم و او را ندیدم و فکر نکنم که دیگر او را ببینم چون او هنوز در اهواز است و ما در غرب .
به یاری خدا اگر او اراده و یاری کند در حمله بعدی بسیاری از مواضع آنها را خواهیم گرفت .
خوب خواهر جان باز هم از اینکه نامه نوشتی از تو تشکر می کنم و از الهه هم که یک نامه کوچولو برایم فرستاده تشکر می کنم و ضمنا به او و مژگان و مریم و معصومه و نرگس می گویم که مامانش را اذیت نکنند و اگر بلدهستند نماز را به پای دارند و اگر بلد نیستند به آنها یاد بدهید و بگوئید که نماز را بخوانند مخصوصا الهه و مژگان که دیگر بر آنها واجب شده، امیدوارم که سال تحصیلی جدید را هم با سلامتی و موفقیت آغاز کنید و با موفقیت به اتمام برسانید .
خوب باز هم من از طرف علی و خودم و اسماعیل به اکرم و حیدر و الهه و مژگان و مریم و معصومه و نرگس سلام می رسانم و از همه شما خداحافظی می کنم .
(( والسلام )) 
امام را دعا کندی – برای پیروزی رزمندگان دعا کنید
برای نابودی کفر و شرک و منافق هم دعا کنید .    بیست و سوم شهریور ماه 1361

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده