سفارش بصیرت مندانه شهید؛ صبر انقلابی داشته باشید
نویدشاهد البرز:
شهید «بهروز صمدزاده » در تاریخ بیست و چهارم بهمن ماه 1340، در خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان «کرمانشاه »دیده به جهان گشود. دوران کودکی را با شور و نشاط دوره طفولیت پشت سرگذاشت و در سن هفت سالگی برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و به تحصیل پرداخت و تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل نمود وبرای امرار معاش به کار مشغول شد.
در قیامهای مردمی شرکت فعال و گسترده داشت و از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بسیج عضو گردید و به فعالیت پرداخت و به دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی مشغول گردید. در سال 1355، همراه خانواده به شهرستان کرج نقل مکان نمود و در سال 1359، به خدمت سربازی فراخوانده شد و پس از دوره آموزش که در تهران به اهواز عزیمت نمود و در پی شروع جنگ تحمیلی چون کشور اسلامی را در خطر می دید ، از فرط غیرت و مردانگی به گروه شهید چمران پیوست و به مقابله با صدام و صدامیان رشادتها از خود نشان داد. تا اینکه سرانجام در تاریخ دهم دیماه 1360، در منطقه عملیاتی «بستان» براثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد و جام شهادت را نوشید. پیکر مطهرش در جوار «امامزاده محمد کرج» به خاک سپرده شد .
پیام شهید: خواهران عزیز حجاب شما از خون من رنگینتر است پس آن را حفظ کنید.
شهید «بهروز صمدزاده» در وصیت خود چنین می نگارد:
بسم الله الرحمن الرحيم
چنان سيلى به صورت صدام خواهيم زد كه از جايش بلند نشود. ( امام خمينى )
«ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا عندربه يرزقون»
«نپنداريد آنان كه در راه خدا كشته مى شوند مردگانند ، بلكه آنان زنده اند و نزد خداى خود روزى مى خورند .»
با درود به رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران امام امت خمينى بت شكن و به شهيدان راه انقلاب اسلامى و ملت شهيد پرور ايران و حماسه آفرينان جهان .
پس از كوشش فراوان و تلاش كه براى رفتن به جبهه حق عليه باطل داشتم به هر درى مى زدم ، در به روى من بسته شده بود تا يك روز درى از درهاى الهى بر روى من باز شد و اين افتخار نصيب من هم شد تا به جبهه بروم و عليه كفار و صداميان خائن قيام كنم .
آه اى گلها ! چرا يكبار پژمرده شده ايد ؟
آه اى ابر سياه ! چرا سقف آبى رنگ آسمان را تيره و تار كرده اى ؟
از برگ سرخ شاخه ها در كوچه هاى شهر ما بوى شهادت مى آید، بوى شهادت مى دهند .برادرم ، برادرم ، ازخودم عزيزترم .
خدمت پدر گراميم ! سلام عرض مى كنم . اين وصيت نامه را الآن كه مى خواهم به جبهه بروم براى شما مى نويسم . سی ام شهریور ماه 1360
پدر جان! جبهه رفتن من هدفى جز اسلام و خاك ميهن عزيزم چيز ديگرى نبود و براى پيروزى اسلام و مسلمين بر كفار تنها وصيت من اين است كه اگر در جبهه شهيد شدم، به برادرم محسن بگوييد كه ان شاءالله اگر زن گرفت و بچه دار شد، اسم پسرش را بهروز بگذارد تا يادگارى براى شما و مادرم باشد. از شما مى خواهم كه اگر شهيد شدم براى من گريه نكنيد . صبر انقلابى داشته باشيد . مثل هزاران پدرو مادرى كه عزيزترين فرزندان خود را از دست داده اند و در پايان از شما حلاليت خواهى مى كنم . مى خواهم كه مرا حلال كنيد و از طرف من از همه دوستان حلاليت خواهى كنيد .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری