عشق به بسیج و بسیجی در وصیت نامه شهید«قربان امین پور»
سهشنبه, ۰۷ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۴۳
عزیزان و نور چشمانم و قلبم بسیجی های و دوستانم که شبها را تا صبح با هم بودیم بدانید که قلبا" شما را دوست دارم شماهائیکه هر روز در جبهه ها و در میدانهای نبرد حق علیه باطل حماسه می آفرینید این از افتخارات شما بسیجی هاست ...
نوید شاهد البرز:
از کودکی در فکر کار و تلاش بود و همواره یار و یاور پدر در اداره امور منزل و کارهای سنگین کشاورزی بود و از هر فرصتی در جهت تامین رفاه خانواده بهره می برد. وی بعدها نیز به شغل کشاورزی ادامه داد و معتقد بود کشاورزی محور استقلال کشور است و از آن جا که او نیز در اهداف عالی خود استقلال مملکت اسلامی و سرافرازی کشور را در نظر داشت. در این راستا بسیار کوشید تا چرخی از اقتصاد کشور بچرخد و میهن تازه به استقلال رسیده محتاج بیگانه نگردد.
همسر و پنج فرزندش نیز او را در این طریق همواره یار و یاور بودند .اما باوجود دلبستگی بسیار به زندگی و خانواده ، در سالهای دفاع مقدس ایشان نیز چون سایر مردان مرد این سرزمین سکوت در برابر ظلم و تجاو را جایز ندانست و به دفاع دستاوردهای انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی کشور و مهمتر از همه حمایت از دین خدا، به مبارزه با دشمن برخاست و سلاح برگرفت و به جبهه های جنگ شتافت و در جنوب کشور مشغول نبرد با دشمن گردید.
وی پس از ماهها نبرد بی امان و بی هراس در مقابل سلطه طلبان و تبهکاران ، در تاریخ بیست و یکم بهمن 1364،، در عملیات والفجر 8 در منطقه «ام الرصاص» به درجه رفیع شهادت نایل شد و پیکر مطهرش به نشانه ی پاکبازی و فنای حقیقی عاشق در معشوق در منطقه باقی مانده و جسم و جان به یکباره تقدیم جانان نمود.
شهید «قربان امین پور» در وصیت نامه خود چنین می نگارد:
بسم رب الشهداء والصدیقین
1 – از کلیه هم محلیهای عزیزم حلالیت می طلبم و باید عرض کنم اگر در این مدت زندگی در بین شما بودم هر کاری که در این حقیر در امورات ده و غیر انجام گرفته فقط و فقط برای رضای خدا بوده ، لذا شما هم مرا برای رضای خدا ببخشید و دعا کنید که خداوند مرا هم در صف شهدای اسلام قرار دهد .
2 – عزیران بدانید که عزت و شرف انسانیت در تقوای اوست عزت و شرفی که دارید با رعایت تقوا حفظ کنید ، اهل خانواده خود را با اسلام آشنا کنید اگر چنین کنید رعایت عدالت اخلاقی ، اجتماعی ، اعتقادی و انسانیت را در کودکی به کودکانتان آموخته اید در این صورت فرد همه چیز را از خداوند می داند و خود را بنده خدا .
3 – مسجد را حفظ کنید به فرموده رهبر عزیز مسجد سنگر است و این سنگرها را باید حفظ کرد. نماز جماعت را بر قرار کنید . دعای کمیل و دیگر دعاها را هر چه با شکوه تر برقرار کنید .
4 – به هر طریق که می توانید خودتان را حامی این جمهوری اسلامی بدانید و دست از امام و مسئولیت و روحانیت مبارز برندارید که دشمن از اسلام ما وحشت دارد، از امام ما سیلی خورده و از ملت رشید و شهید پرور ما خوف دارد. رکن های اصلی انقلاب را همیشه یاری کنید که خدای نکرده اگر این جمهوری اسلامی در ایران شکست بخورد، اسلام شکست خورده است لذا حفظ اسلام برهمه واجب است .
5 – عزیزان پدر و مادری که جوان دارید صمیمانه از شما می خواهم به فرزندان خود محبت کنید و بدانید که محبت شما و ارزش دادن به فرزندانتان به خود شماست. قدر فرزندانتان را بدانید اگر می خواهید بدانید این فرزندان شما چه قدر ارزش دارند فکر کنید که چرا رهبر عزیز حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند یک عمر عبادت را به دو رکعت نماز عزیزان رزمنده در جبهه حق و باطل عوض کنم یا می فرماید: رهبر ما آن طفل 12 ساله است ، لذا امید است شما هم فرزندانتان را تشویق کنید .
6 – عزیزان و نور چشمانم و قلبم بسیجی های و دوستانم که شبها را تا صبح با هم بودیم، بدانید که قلبا" شما را دوست دارم . شماهائیکه هر روز در جبهه ها و در میدانهای نبرد حق علیه باطل حماسه می آفرینید. این از افتخارات شما بسیجی هاست وقتی که عملیات می کنید در آن دورترین نقاط جهان مستضعفان به پشت بامها می روند و تکبیر می گویند و شما را دعا می کنند و می گویند: در این دنیا که این همه حامیان دروغین حقوق بشر وجود دارد و ما زیز چکمهای آنان لگد مال می شویم باید به دست امام خمینی و ایران آزاد شویم و بدانید که خیلی ارزش دارید تا جائیکه امام عزیز می فرماید من دست و بازوی شما بسیجی ها را می بوسم و به این بوسه افتخار می کنم چون دست خدا بالای دست آنهاست .
خیلی مواظب باشید؛ بسیجی که جهان آن گونه درباره او فکر می کند امام اینگونه می فرماید و دشمنان اسلام از وحشت شب و روز خواب ندارند، باید موقعیت و ارزش خود را حفظ کنید. چه در جبهه وچه در پشت جبهه الگوی تمام معنا باشید. هیچ موقع صحنه را ترک نکنید. حضورتان را در مساجد در مراسمات ، نماز جمعه و جماعت و دفاع از نوامیس و دفاع از حقوق مستضعف را جزء وظائف خود بدانید .
در پایان مادرم ، برادرهایم ، خواهرم ، اقوام و هم محلی هایم بدانید که من با چشمانی باز و اندیشه ای صحیح این راه را انتخاب کردم . یک عمری آرزوی شهادت در راه خدا داشتم که اگر انشاء الله خداوند بر من منت نهاد و این بنده ضعیف را پذیرفت ، بدانید به ندای سرور شهیدان حضرت امام حسین (ع) لبیک گفتم اگر می خواهید گریه کنید بر آن سرور گریه کنید چون آن عزیز زهرا (س) در جلوی چشمش همه اصحاب و یارانش را شهید کردند حتی به طفل شش ماهه او رحم نکردند و گلوی آن مظلوم را با تیر سه شعبه پاره کردند ، زنها و کودکانش را اسیر کردند و خیمه خرگاه مولایمان را در حالیکه بچه های امام در داخل چادر بر ماتم پدر ، برادر و عمو و دیگران نشسته و گریه می کردند به آتش کشیدند. بچه های کوچک در حالیکه دامنهایشان آتش گرفته بود و می سوخت و به این سو و آن سو می دویدند و عمه عمه و پدر پدر می کردند. دشمنان به صورت آن بچه ها سیلی می زدند و در نهایت خرابه جایگاه اسیران شد و گلی هم در آن خرابه کاشتند و رقیه دختر امام حسین (ع) خرابه شام را گل افشان کرد.
آن دختری که قصه دلش را در خواب به پدر گفت، خود را به آغوش پدر رساند ولی دنیا را سوزاند و کاخها را ویران کرد و هنوز تا زمانیکه مظلومی در جهان است صدای گریه رقیه از خرابهای شام و رقیه های دیگر از هویزه های ایران و صدای «هل من ناصر ینصرونی» امام حسین (ع) می آید ؟ و من اگر به جبهه رفتم و شهید شدم این صداها بود که مرا صدا می زد و من هم لبیک گفتم باشد که مورد رضای خداوند قرار گیرد. در پایان امام را دعا کنید . اگر دنیا و آخرت را می خواهید راضی به رضای خدا باشید .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
نظر شما