مبارزات انقلابی دانش آموز شهید به روایت پدر
شهيد«ايرج استاد حسين» در سال 1345، در
تهران در خانواده اي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود و دوران كودكي خويش را در آغوش
پدري متدين و دامان مادري دلسوز و زحمتكش گذراند و در سن 7سالگي به مدرسه رفت
وتحصيلات خود را تاكلاس دوم راهنمايي بيشتر ادامه نداد او در حين تحصيل و علم به
اين كه مملكت احتياج به افراد متخصص دارد و جهت كوتاه كردن دست متخصصان بيگانه
بسيار كوشش مي كرد.
او در زمان اوج گيري انقلاب به همراه دوستان و همرزمانش در به
ثمر رساندن نهال نوپاي انقلاب سعي وكوشش وافري نشان داد و با ترك كلاس و پيوستن به
سيل خروشان امت اسلامي در كليه راهپيمايي ها و تظاهرات شركت جسته و از هيچ نوع كمك
و ايثار مضايقه نمي كرد.
پس از پيروزي انقلاب به مبارزه با منافقين و دفاع از ارزش هاي انقلاب پرداخت تا اين كه در تاريخ پانزدهم آبان ماه 1357، در درگيري با عوامل رژيم سابق بر اثر اصابت گلوله در ميدان ژآله تهران به درجه رفيع شهادت نائل گشت و با خون خود اين انقلاب را به تثبيت رساند . پیکر مطهر شهید در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شده است.
خاطرات مبارزه های انقلابی شهید در کلام پدر:
ایرج در همان دوران که نوجوان بود به دور از چشم دیگران در تظاهراتها شرکت می کرد و دوستی داشت که بیشتر با او به تظاهرات می رفت و اعلامیه حضرت امام خمینی (ره) را در همه جا پخش می کرد که یکروز در مدرسه متوجه این پخش اعلامیه از طرف پسرم می شوند و مرا از مدرسه خواستند و موضوع را برای من توضیح دادند و هشدار دادند که در صورت تکرار او را به ساواک تحویل می دهند.
اما هیچ چیزی نمی توانست جلوی این مبارزات او را بگیرد زیرا او پسری بود متدین و ظلم ستیز و به تمام احکام آشنا که نمی توانست ملت ایران را زیر طوق ظالمان و حکومت شاهنشاهی ببیند برای همین هم از مبارزات خود دست نکشید.
روزی که پسرم شهید شد ما خبر نداشتیم که به تظاهرات رفته و بعد از اینکه شب به منزل نیامد و ما پرس و جو کردیم متوجه شدیم که ایرج به همراه دوستش «محمد صالحی» به تظاهرات رفتند و به طرف آنها شلیک شده و شهید شدند . در این تظاهرات ایرج 3 گلوله خورده بود که به شهادت رسیده بود. در آن زمان 1530 تومان از ما برای 3 گلولهای که خورده است گرفتند ، محل شهادت پسر عزیزم میدان ژاله سابق به طرف خیابان شهبازسابق می باشد.
در مجموع ایرج بیشتر در تظاهراتها و فعالیتهای مذهبی شرکت داشت و صدای حضرت امام را ضبط کرده بود و همیشه گوش می داد و به دیگر دوستانش هم این نوار را می داد تا آنها هم گوش دهند ،ایرج به خانواده اش خیلی احترام می گذاشت و هرچه از خوبیهایش تعریف کنم باز کم است.
همکلاسی هایش تعریف می کردند که یک روز در مدرسه به روی میز می کوبیده و شعار می
داده مرگ بر شاه و درود بر خمینی که مدیر مدرسه می آید و حسابی ایرج را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و چند
بار هم از مدرسه اخراجش می کنند که من رفتم و خواهش کردم تا دوباره او را به مدرسه
راه دادند. پسرم خیلی سختی کشید و آخر هم به آنچه که می خواست رسید.