خاطره خود نوشت شهید؛ اعزام ششمين كاروان راهيان كربلا
نویدشاهد البرز:
شهید «پرویز(حاج رسول) فیروز بخت» فرزند «شکرالله و صدیقه» در تاریخ هیجدهم اسفند ماه 1345، در کرج دیده به دنیا گشود. وی در ایام دفاع مقدس جانانه از میهن و آیین خود دفاع کرد و در تاریخ هیجدهم آذر ماه 1366، در «سقز» بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده محمد به خاک سپرده شد.
خاطره ای خود نوشت از شهید گرانقدر به یادگار مانده است که ملاحظه می کنید:
بعد از اتمام خدمت سربازي به فكر رفتن به جبهه افتادم. بعد از اسم نوشتن در سپاه كرج معلوم شد كه 21 مرداد 1365، اعزام ششمين كاروان راهيان كربلاي ميباشد كه ما يكي از افراد اين كاروان بزرگ بوديم. روز 21 مرداد براي اعزام رفتيم پس از مختصري راهپيمائي ازميدان شهدا به طرف ميدان كرج از آنجا با 10 اتوبوس راهي تهران شديم.
شب را در آنجا مانديم صبح 22مرداد با ديگر راهيان كربلا در تهران به راهپيمائي پرداختيم. خلاصه روز 23 مرداد به منطقه «قلاجه» كه ل 10 در آنجا مستقر بود رسيديم پس از كمي معطلي به طرف گردان تخريب راه افتاديم. اين بار كه پس از يكسال به طرف گردان تخريب بر ميگشتم. گردان به كلي عوض شده بود. تمام دوستان و آشنايان ما شهيد شده بودند. دوستاني كه از زمان ورود به تخريب با آنها آشنا شده بودم، برادراني مثل اكبر و امير تابش، پور رازقي، غلامحسين رضائي و خيليهاي ديگر .
هنوز يك روز بيشتر در تخريب نمانده بودم كه به من مأموريت خورد به مهران بروم و به تيم مينگذار ملحق شوم پس از اين حرف سوار بر ماشين و مسافتي حدود 200 كيلومتر را طي كرديم تا به منطقه عملياتي حماسه آفرينان «كربلاي »1 رسيديم از آنجا به طرف سلسله جبال قلاويزان رفتيم. شب بود كه به سنگر برادران تخريب رسيديم بيآنكه كسي متوجه آمدن ما به سنگر بشود يك گوشه گرفتيم خوابيديم.
براي نماز صبح كه بيدار ميشويم چند نفر از بچهها به نظر من آشنا آمد صبح بود كه فهميدم تعدادي دوستان من آنجا هستند. خلاصه از صبح سپيده كار خود را شروع كرديم. حدوداً دوازده روز در آنجا مانديم بعد از آن به قلاجه برگشتيم چون نزديك عمليات بود اصرار زيادي داشتم كه در يكي از دسته وارد شوم ولي مسئولين واحد ميگفتند: صبر كن تا اينكه يك روز در صبحگاه اسم هفت نفر را خواندند كه من يكي از آنها بودم بعد معلوم شد كه ما بايد به جنوب برويم و در مقر شهيد «كهن فكه» بمانيم.
الان 2 روز است كه در اين مقر به سر ميبريم ماندن ما در اين مقر تا عاشورا و حتي يك روز بعد از عاشورا پيمودن ادامه پيدا كرد. از اينكه ما نتوانستيم در «عمليات كربلاي 2» شركت كنيم خيلي ناراحت شدم در اين عمليات دو نفر از بچههائي كه با هم دوست بوديم به نامهاي «خاكفيروز» و «صديق» مفقودالاثر شدند . برادر «حسن مقدم» از بچههاي مهندسي تهران به درجه رفيع شهادت نائل آمد. خدايا به تمام خانوادههاي شهدا صبري عطا بفرما و خبري از مفقود الاثرها به خانواده ايشان برسان.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری