شهیدی که شهادتش را سرآغاز زندگی جاودانه دانست
شهید "محمد علی اصل روستا" دراول شهریورماه سال
1346، در روستای "تنکمان" از منطقه "ساوجبلاغ" در خانواده ای
مستضعف و روستایی متولد شد. هنوز در حال و هوا و ناز و ادای خردسالی بود که دست
تقدیر مادر عزیزش را از او گرفت و دست نوازش پر مهر مادری از سرش کوتاه شد. این
فقدان مادر در زندگی شهید محرومیت سنگینی بود. پدرش یک سال بعد از فوت همسر دیگری
اختیار و زندگی جدیدی را آغاز کرد اما جای خالی مادر و مهر و عطوفت او برای
فرزندان هرگز با کسی جایگزین نمی شد .
محمد علی را به دبستان رفت ، در حالیکه در کنارش خواهرانی دلسوزی داشت که شاید اندکی از بار سنگین مصیبت او را با مهر و محبت خود سبکتر می نمودند.وی پس از آنکه خواندن و نوشتن آموخت، قسمتی از اوقاتش صرف مطالعه می شد و در عین محرومیت عاطفی و اوضاع مالی نه چندان خوب به تحصیل علم علاقه بسیاری نشان می داد. زمان تلخ یا شیرین درگذراست و ما انسان ها باید که از هر لحظه اش در راه بهتر زیستن بهره گیریم.
شهید بزرگوار نیز
به پیشرفت های علمی و درسی خویش همت گماشت و با زحمت و مشقت هر چه تمام تر موفق به
طی مراحل و مقاطع تحصیلی شد تا به سال چهارم دبیرستان رسید و موفق به اخذ دیپلم شد . وی در رشته علوم
انسانی تحصیل کرده بود و با وجود امیدی که به آینده داشت اما آن زمان که دست های متجاوز و غارتگر از هر سو به میهن اسلامی ما
میل تعدی داشتند، جای دنبال کردن اهدافی چنین نبود و باید لباس رزم پوشید و به نبرد رفت.
او نیز همچون هزاران جوان رشید ایرانی لباس رزم بر تن کرد و مردانه قدم در راه مصلحت نهاد و صلاح دین و میهن را بر رفاه ترجیح داد پس از طی دوره آموزش های نظامی در جنوب کشور مشغول نبرد با دشمن بعثی شد.
وی پس از مدت کوتاه اما پر باری که در صحنه ی دفاع و ایثار و رشادت ایفای نقش نمود.
در تاریخ دهم اردیبهشت ماه سال 61، در منطقه فکه در اثر اصابت ترکش خمپاره به سر پر شور و شعورش به اعلی علین پیوست و پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای تنکمان به خاک سپرده شد.
"شهید عالیقدر در فرازی وصیت خود چنین می نگارد" :
بسم الله الرحمن الرحیم
((و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون ))
(( گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدای خویش روزی می خورند . آل عمران 169))
این اعجاز بزرگ قرن ، این پیروزی بی نظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهبان است . ( امام خمینی )
تا به حال من مرده ای بودم و در این لحظه آغاز جهاد و شهادت، این احساس را در خودم می بینم که تازه متولد شدم و زندگی جاویدان خود را آغاز می کنم .
شهادت انسان را به حد اعلای ملکوتی می رساند، شهادت در راه خدا چقدر زیباست همچون گل محمدی است که وارثان شهید آن را می بویند.
خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان اسلام است می پذیرم .
ای خواهران بزرگم! ای مهربانان و عزیزان اسلام مرا بپذیرید، حلالم کنید، مبادا در فقدان من گریه کنید، در بالای خانه مان پرچم های سبز استوار کن و افتخار کن .
ای پدر ارجمندم! را حلال کن و با استقامت و صبر و شکیبائی از انقلاب اسلامی دفاع نما. مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کنی. خودت دفنم کن، چون گریه کنی باعث ناراحتی من و خوشحالی دشمنان و منافقان است و به دعای خیر پاسداران و رزمندگان اسلام در هر کجا مشغول باش . ای خواهر کوچکم تو نیز همچون سکینه باش در راه خدا مبارزه کن ، ای برادر عزیزم راه خدا بهترین و برترین راههاست ، پوینده و کوشنده این راه باش و در راهت استوار و محکم همچون پولاد آهنین باش و با منافقین مبارزه کن .
ای امت شهید پرور ایران! تنها راه نجات اسلام که رهائی بخش مستضعفین و ثمر بخش پیروزی نهائی است پشتیبانی قاطع و بی دریغ دولت جمهوری اسلامی است و پیوستی به خط امام که همان خط اصیل اسلام و محمد (ص ) است، باشید. در هر کجا که هستید مبارزه و دفاع کنید، تا اسلام را به تمام جهانیان بشناسانید و هیچ وقت امام عزیز رهبر انقلاب اسلامی را تنها نگذارید. مرا در هر کجا خواستید دفن کنید و این را بدانید که اگر شهید شدم، امام حسین (ع ) را می بینم و اگر زنده ماندم قبر او را در بغل می گیرم . والسلام
محمد علی اصل روستا – بیست و سوم اردیبهشت 1364
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری