وصیت نامه پربار شهیدی از عملیات غرور آفرین و پیروزمندانه مرصاد/ شهیدمجیدمحرابی
نوید شاهد البرز:
شهیدگرانقدر مجید (امیر) محرابی در
اول اسفند سال 1345 در تهران بدنیا آمد. وی تحصیلات خود را تا سوم
دبیرستان ادامه داد. در زمان جنگ تحمیلی به جبهه رفت و فرمانده دسته اسلام
آباد غرب بود که در عملیات مرصاد به تیر ترکش دشمنان زخمی شد ودر پنجم
مردادماه سال 1367 بشهادت رسید.مرقد این شهید عزیز در بهشت زهرای تهران
زیارتگاه عاشقان و سالکان راه عشق می باشد.
شهید گرانقدر مجید محرابی در فرازی از وصیت نامه خود چنین می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند انس و جن ، خداوندى كه جانم از اوست، هستى و زندگيم در دست اوست ، بودن و نبودنم در اختيار اوست ، به نام خداوندى كه بر من منت نهاد تا بتوانم در راهش قدم بردارم و خود را بشناسم و آگاه باشم كه آمدن اين تن خاكى از براى چه و رفتنش براى چه خواهد بود . به نام يگانه خالق آفرينش كه حتى يك برگ خشك بدون اراده او ا زشاخه اى به زير نخواهد افتاد . به نام پروردگارى كه شب و روز را فصلها را ،باران را هواى تنفسى را براى زندگى ميليونها موجود زنده آفريد و موجبات آسايش و رفاه ايشان را فراهم ساخت و اما بعد به نام ربى كه پيامبرانى از براى هدايت بشر فرو فرستاد و اوليايش را براى ادامه و تحقق بخشيدن به اين هدايت به دنبال آن بزرگواران فرستاد و اما در قبال اين همه از خود گذشتگى و نعمتها ، انسانى همچون مرا آفريد و چه آفريدنى اما اى كاش هرگز چنين نمى شد چرا كه من ارزش حتى يك لحظه تنفس اين هواى پاك را هم ندارم . م
وجودى هستم سركش و ناخلف هرگز خود را راضى به اطاعت از يك فرمان الهى ننمودم تا توانستم از دستوراتش روى گردانم هر وقت نداى "هل من ناصر " حسين به گوش رسيد بدون تلف نمودن يك لحظه به او لبيك گفتم و هرگز فكر نكردم كه به چه چيز و چه كسى جواب مثبت دادم. اى كاش براى يك بار هم كه شده چنين جوابى به خالق يكتاى خود مى دادم و براى يكبار هم كه شده باعث خوشحالى او مى شدم . چرا كه خود او گفت چيزى كه مرا بيشتر از هر چيز خوشحال و راضى مى نمايد توبه جوان است اشك و استغفار جوان گنهكارى است كه براى بخشيدن اعمال نادرستش چنان طلب عفو مى نمايد كه گويى همچون پير و مسن بخشش مى خواهد ولى افسوس كه من موفق به چنين كارى نشدم و همه بدليل ضعف ايمان و سست بودن در انجام واجبات و ترك محرمات است پس از شما خواهانم كه تا مى توانيد از براى من طلب بخشش نماييد و از خدا بخواهيد كه گذشته مرا عفو نمايد چرا كه بقدرى بزرگ و بلند مرتبه است و بقدرى رحمان و رحيم است كه گذشتن از تقصيرات من براى او كارى است سهل و در هر زمان مشغول به انجام دادن آن است براى انسان .
و
اما سخنى با خانواده خود : با درود به امام زمان يگانه رها كننده خلقهاى بشرى از
مقاصد جهل و گمراهى و با درود و سلام به نايب آن بر حق ، رهبر كبير انقلاب اسلامى
ايران عزيز حضرت روح الله الموسوى الخمينى و درود و سلام يزدان پاك شهيدان راه حق
و حقيقت و به اميد آزادى اسراى اسلام و پيروزى هر چه سريعتر رزمندگان كفر ستيز .
اميدوارم كه حال شما عزيزان منظورم تك تك افراد خانواده است خوب باشد، اول از همه خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض مى كنم سلامى كه همراه است با عرقهايى از شرم و خجالت . نمى دانم چگونه از زحمات شما تشكر كنم و چگونه جبران ان همه بديهايى را كه در حق شما انجام دادم، بكنم و اما اميد دارم و آن اين است كه مى دانم چقدر شما بزرگ هستيد و مرا با تمام خلافهاى بزرگ و كوچكم دوست داشتيد و اميدوارم كه حتما مرا ببخشيد چرا كه بدون بخشش شما و مادرم هيچ كدام از اعمال من حتى 2 ركعت از نمازهايم مورد قبول ايزد يكتا قرار نخواهد گرفت .
و اما مادر عزيزم! مادرى كه به وسعت
كوهها و دشتها و درياها بر گردنم حق دارد از شما مادر گراميم خواهش مى كنم كه از
سر تقصيرات من بگذرى و از خدا بخواه كه مرا عفو كند ديگر بيشتر از اين دست و زبانم
قدرت ندارند كه از عظمت شما صحبت كنم از خدا مى خواهم كه پاداش شما را در آن دنيا
عطا نمايد چرا كه در اين دنيا چيز با ارزش وجود ندارد. ولى چرا از خدا مى خواهم كه
زيارت مرقد مطهر حسين بن على و تربت پاك كربلا را نصيب شما گرداند و فكر مى كنم با
ارزش ترين چيز و شايد تنها چيز با ارزش در اين كره خاكى همين يك چيز است اما خدمت
برادر بزرگم آقا امير سلام مى رسانم ، برادر عزيزم مى دانم كه تا چه حد از دست من
خشمگين و دل آزرده هستى ولى از طرفى آنقدر با گذشت بودى كه هرگز با من به تندى
رفتار ننمودى و تمامى سركشى هاى مرا با لبخند جواب دادى پس از شما مى خواهم براى
آخرين بار هم از كليه بدى هاى من درگذرى و مرا عفو نمايى و اين را بگويم كه واقعا
از روى حميده خانم و دو تا كوچولوهاى نازت كه براى من خيلى عزيز هستند شرمنده ام
چرا كه هرگز نتوانستم وظيفه خودم را نسبت به ايشان انجام بدهم . از قول من از
ايشان عذرخواهى نما و طلب بخشايش كن و اما خدمت برادر عزيزم رسول سلام مى رسانم مى
دانم كه چقدر باعث آزار و اذيت شما گرديدم .ولى از آنجا كه پايه و اساس اين خانواده
بر مبناى پاكى و درستى بنا گرديد، از شما نيز خواهش مى كنم كه مرا عفو نماييد و همچنين خدمت خواهر عزيزم الهام كه
محبت او براى من سرمشقى در زندگى بود از شما نيز خواهش مى كنم مرا ببخشد و من نيز
از شما خواهش دارم كه هرگز دست از سنگر مدرسه برندارد و با سلاح حجاب و ايمان خود
در هر جا و مكان مشت محكمى در دهان استكبار بكوبى و با اعمال خود هميشه الگويى
براى محبوبه باشى و او را نيز هميشه هدايت و رهبرى كنى .
اما سخنان كلى كه با
خانواده دارم اين است كه اگر خداوند منتى بر گردن من نهاد و خواست كه من نيز به
عنوان خادم اين كاروان همراه اين خيل عظيم راهى گردم از شما عزيزان خواهش مىكنمكه
هرگز لباس تيره بر تن نكنيد و هرگز درانظار اشك نريزيد و چهره خود را درهم نكنيد و
اين مسئله را به كليه دوستان و آشنايان نيز گوش زد نماييد و اما در مورد نافرمانى
در مورد جبهه . با يد مرا ببخشيد كه هر وقت شما مرا از رفتن به جبهه منع مى كرديد
گوش فرا نمى دادم و راهى جبهه ايثار و ا زخود گذشتگى مى شدم ولى باور كنيد كه دست
خودم نبود من وقتى به تهران مى آمدم و وقتى چشم به چشم اين خانواده هاى شهدا ، مفقودين ، اسرا مى دوختم از
خودم خجالت مى كشيدم كه بايد افرادى مثل على با آن وضعيت خانوادگى راهى شوند و من
داخل شهر به بهانه درس بمانم و ادامه حيات دهم. واقعا اين مسئله برايم سنگين بود ،
به خدا طاقت تحمل چنين مسئله اى را نداشتم و در آخر از شما مى خواهم كه سلام مرا
به اين امام برسانيد و هرگز در هر موقعيت دست از ادامه حيات اين رهبر بزرگوار
برنداريد اگر چه من كوچكتر از اينم كه بخواهم شما اسوه ها را درس دهم ديگر بيشتر
از اين سرتان را درد نمى اورم .
و اما كلامى با محمد دايى ، دايى جان از شما مى خواهم كه مرا حلال كنى و
مرا عفو نمايى چرا كه هيچ وقت به نصيحتهاى پدرانه شما گوش فرا ندادم ولى دايى جان
اين را بدان اگر شما به تاريخ اسلام نگاه كنىد
خواهىد ديد كه همواره عده ايى همه چيز خود را همچون امام حسين و يارانش فدا
كردند تا ديگران در رفاه و آسايش باشند و اگر كسانى همچون على دست از لذات دنيا
برداشته اند به اين دليل بود كه ديگران راحت زندگى كنند و از شما مى خواهم كه به
خاطر امور دنيوى باعث ناراحتى على در آخرت نشويد . به خدا قسم اين دنيا هيچ ارزشى
ندارد دنيايى كه هر كس براى رفاه خودش كار مى كند و خود را براى ديگران و اسلام
فدا نمودند.
انشاءالله كه خداوند به شما صبر دهد و خود ايمان را در قلب شما منور كند و همانطور كه در راه خدا قدم برمى داريد خيلى بيشتر و بيشتر جلو برويد و همچنين به كليه افراد خانواده تان سلام برسانيد و از طرف من طلب بخشش كنيد. همچنين خدمت آقا حميد و آقا رضا كه براى من دركنار على همچون برادرانم بودند، سلام مى رسانم از خدا مى خواهم كه همواره در كنار خانواده شان در امور زندگى موفق بوده و در راه خدمت به اسلام گامهاى بلندترى بردارند . و اما در آخر خدمت كليه فاميلها و دوستان و آشنايان سلام مى رسانم و از همگى طلب عفو مى نمايم چرا كه بار گناهان من بسيار سنگين بوده و با هر عفو و بخشش شما بارى از بارهاى من برداشته شود و از همه شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه در امور زندگى هرگز خدا را فراموش نكنيد و آنقدر به دنيا و مال دنيا دل ببنديد كه هنگام جدا شدن از آن راحت و آسوده رهايش كنيد و در آخر تا مى توانيد در راه اين انقلاب و اين جنگ و اين دين مبين اسلام خدمت كنيد و با اعمال خود آنچنان مشت محكمى بر دهان ياوه گويان داخلى و دشمنان كافر خارجى بكوبيد كه ديگر از جايشان بلند نشوند . ديگر عرضى ندارم جز آرزوى سلامتى شما عزيزان . خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار ، از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزا ، منتظرى نستوه محافظت بفرما رزمندگان اسالم نصرت عنايت فرما ، زيارت كربلا نصيت ما بگردان ، صدام و لشگرش را نابودشان بگردان . قرآن را سر مشق قرار داده و هرگز دست از نماز برنداريد . حضور در جبهه هاى نبرد را هرگز فراموش نكنيد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری