سالروز ولادت شهید حسین احدی
...خون زیادی از سعید رفته بود او را به بهداری رزمی رساندیم و بعد از پانسمان دکتر به ما گفت که او باید عمل جراحی بشود و او رابه باختران بردیم و دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. لحظه های سختی بود بعد از دو بار عمل تیر را از سر او بیرون اوردند. این یک خاطره تلخ بود.
خاطره تلخ یک شهید/ خاطره خود نوشت شهید حسین احدی

نویدشاهد البرز:

شهيد قلب تاريخ است .

"شهيد حسين احدي" در تاريخ اولین روز مردادماه 1348 در خانواده‌اي متوسط و اما متدين به اصول اسلام در شهرستان كرج پا به عرصه وجود نهاد و دوران كودكي را در آغوش مادري پاك و عفيف و پدري دلسوز و مهربان سپري كرد. درسن 7 سالگي وارد مدرسه شد و در مدرسه آخونديها شروع به تحصيل كرد و تا سال اول راهنمايي او به تحصيل ادامه داد اما به علت فقر مادي و مشكلات زياد كه بر سر راه خود مي‌‌ديد، از تحصيل باز ماند و به كار مشغول شد تا اينكه حرفه نقاشي اتومبيل را فراگرفت.

در جريانات چندان فعاليت نمي كرد ولي پس از انقلاب بطور مستمر و شبانه روز در بسيج به دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي مي‌ پرداخت.

با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران ايشان در پشت جبهه بسيار فعاليت مي‌ كرد تا اينكه خودش داوطلب رفتن به ميدانهاي پيكار شد و به مقابله با صدام و صداميان پرداخت تا اينكه سر انجام در تاريخ بیست و یکم بهمن 1364 در منطقه عملياتي ام الرصاص در عمليات غرور آفرين والفجر 8 پس از مدتها رزم آفريني و مقابله با بعثيون بر اثر اصابت تركش به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

اینک خاطره دست نوشت و مکاتبات شهید که در اسناد موجود می باشد را ملاحظه می کنید:

یک خاطره تلخ

بعد از ظهر سوم شهریور 1364 بود که به ما گفتند برای شناسای باید به بلندای کوهی که در اطراف اردوگاه قرار دارد، برویم. من و همرزمم که دیگر باهم خیلی صمیمی شده بودیم و نامش سعید دیانت پور بود ولی من او را گل محمدی صدا می کردم چون مانند گل محمدی در اخلاق بی نقص بود.

وقتی به بالای کوه رسیدیم به ما کمین زدند.ما مجبور شدیم از صخره بالا برویم و در حین بالا رفتن از صخره بودیم که ناگهان صدای فریاد سعید به گوشم رسید. به طرف سعید برگشتم که دیدم از سرش خون می ریزد گوییی تیری به سنگ برخورد کرده بود و کمانه کرده بود و به سر سعید خورده بود. سریع وارد عمل شدم و یک چفیه که با ما بود را به سر او بستم اما افاقه نکرد و خون همچنان می ریخت. صبر کردیم شب شد از دید آنها خارج شدیم و به قرارگاه برگشتیم . خون زیادی از سعید رفته بود او را به بهداری رزمی رساندیم و بعد از پانسمان دکتر به ما گفت که او باید عمل جراحی بشود و او رابه باختران بردیم و دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. لحظه های سختی بود بعد از دو بار عمل تیر را از سر او بیرون اوردند. این یک خاطره تلخ بود.

خاطره تلخ یک شهید/ خاطره خود نوشت شهید حسین احدی

مکاتبات شهید با خانواده:

با عرض سلام به پدر و مادر عزيزم اميدوارم كه حال همه شما خوب باشد سلام مرا به برادرها و خواهرها برسان و اگر از احوالات اين بنده حقيرو گناهكارخواسته باشي سلامتي برقراراست و نگراني نيست بجز دوري شما .

مادر عزيز! ياد آنروز بخير كه در خانه بودم و سر گاز تو گوشت در ماهيتابه سرخ مي كردي و من از آن بر ميداشتم و مي خوردم ؛خيلي خوب بود. از اين غذا ها توي جبهه پيدا نمي شود راستي امروز ظهر پلو با گوشت خرد شده توي آن بود. جاي شما خيلي خالي خيلي به من چسبيد .مواظب بچه ها باشيد تا سرما نخورند شنيدم بعد از من هواي كرج خيلي سرد شده.

تاريخ 2/11/64 ـ احدي

نامه ای دیگر:

باعرض سلام برمهدي موعودونايب برحقش امام خميني وبا سلام به شهداي كربلاي حسيني تا كربلاي خميني و با سلام پدر و مادرعزيزم اميدوارم كه حال همه شما خوب باشد. اگراز احوالات اين بنده حقير و گناهكارخواسته باشي، سلامتي برقرار است و نگراني نيست جز دوري شما و اميدوارم كه بزودي تازه گردد .

مادر عزيز! ما را به نزديكي آبادان آوردند و كنار اروندرود كارون چادر زديم، هيچ نگراني نيست، فقط مي خوريم و مي خوابيم پادگان حميديه را ديدم ولي نمي توانم بروم چون راه آنجا دور است .

مادر عزيز !خيلي دلم برايت تنگ شده همچنين براي آقا و احمد- حسن - محمود - زهرا - فاطمه _ معصومه _ حميد _ رقيه ديگر عرض ندارم .

مادر الان كه اين نامه را مي نويسم ساعت 9:20 دقيقه است در تاريخ1 /10 /64 يعني اول ماه دي در ضمن سلام مرا به تمام فاميل ها برسان. به خاله بگو كه من پادگانی را که حميد در آن است را دیدم ،پادگان آنها جاي خوبي است. از ما دور است كنار جاده اهواز كنار پليس راه مادر ديگر عرض ندارم به اميد ديداردوباره و به اميد زيارت كربلاي حسيني و قدس عزيز. خدا حافظ والسلام

الان هوا ابري است و دل مانند هوا گرفته است.


منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده