نامه ای ناب و خواندنی از شهید هنرمند؛ شهید مجید عسگری
نوید شاهد البرز:
شهید "مجید عسگری" در نوزدهم دی ماه 1343 در شهر ری متولد شد. وی تحصیلات خود را تا مقطعه دیپلم ادامه داد. برای اشتغال وارد سازمان تبلیغات شد و در سازمان کارهای خطاطی را انجام داد. در زمان جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و در شلمچه در تاریخ 19 /10 /65 بدرجه رفیع شهادت نایل آمد.
نامه ای ناب از شهید مجید عسگری
خدمت برادر عزيزم مهدي سلام
كه از تهران زادگاهم و شهر رفيقانم جدا شده و گويي از دلبستگي هايم بريده ام اگر چه اين عمل برايم بسيار سخت و غير قابل تحمل است اما مطمناْ برايم سازنده خواهد بود اگر بتوانم استفاده كنم در اين مدت بسياري از مسائل را كه هرگز نمي توانستم به آن پي ببرم فهميدم و خود را بيشتر شناختم خوبم برادرم اگر در طول زندگي بي حد بر من لطف داشتي و من بي اهميت از كنار تمامي آنها گذر كردم و از بخشش و تمامي كوتاهي هايت مرا در اين گذر عمر ناديده بگير مهدي جان وقتي تلفن زدم اروميه بودم و درحال حركت به سوي بوكان هستم راستش نمي دانم سرنوشت مرا به كجا مي كشد و از من چه مي خواهد با همه اين احوال مي خواهم از موقعيت نهايت استفاده را بنمايم، تا با اين دل پر خون و پر چرك دوباره بسوي شهرم باز گردم عزيزم به خدا قسم دلي خون دارم و باري جز معصيت حق تعالي بدوش نمي كشم برايم دعا كن كه سخت محتاجم آگاهم با باري كه از دنيا براي خود خواستارم اگر آن چنان بگريم كه مژه هايم فرو ريزد و يا آن سان فرياد كشم كه گلوي من از فرياد فرو ماند اگر در برابر عظمت و جلال حق آن قدر پر گويم خم شوم كه مهره هاي پشتم بشكند و آن قدر در سجود بمانم كه چشمانم از حرقه بيرون آيند و اگر تا زنده ام به جاي خاك نان بخورم و به جاي آب خاكستر بنوشم و مدام ذكرش گويم و بفكرش باشم باز هم صياد مي كنم سر بسوي آسمان بر آورم زيرا از اعمالم آگاهم و مي دانم كه شايسته عفو و مغفرتش نيستم حتي رياضت و رنج من به آن می ارزد كه يك گناه از گناهان بي شمارم در كارنامه ام حذف شود.
پس بدان اين دوري از شهر و ديار هنوز راضيم نخواهد كرد و اين سختي ها هرگز راه گشايم بسوي فلاح نخواهد بود و تنها راهي و روزنه اميدي كه برايم مي ماند؛ دعاي خوباني چون تو و ديگر عزيزان وطن است. پس برايم دعا كن كه سخت محتاجم، سخت محتاجم.
مورخه:6 /5 /64
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری