سالروز ولادت شهیدیعقوب غایب
"شهيد يعقوب غايب" در روز عيد قربان سال 1339 در شمس آباد شهرستان اراك در خانواده اي مذهبي و مومن متولد شد. بدلیل شغل پدرشان که نظامی بود همیشه در مهاجرت بودند.شش ماه در شهر اراك ساكن بود كه بخاطر شغل پدر به شهر زيرآب از توابع استان مازندران مهاجرت كرد و سه سال در آن جا ساكن بود. بعد از آن باز به بافق يزد انتقال يافتند...
شهیدی که تولدش روز عید قربان بود

نویدشاهد البرز:

"شهيد يعقوب غايب" در روز عيد قربان سال 1339 در شمس آباد شهرستان اراك در خانواده اي مذهبي و مومن متولد شد. بدلیل شغل پدرشان که نظامی بود همیشه در مهاجرت بودند.شش ماه در شهر اراك ساكن بود كه بخاطر شغل پدر به شهر زيرآب از توابع استان مازندران مهاجرت كرد و سه سال در آن جا ساكن بود. بعد از آن باز به بافق يزد انتقال يافتند.

چند سالي را درآن شهر ساكن بودند و بعد به اصفهان رفتند و مراحل تحصيلي خود را در شهر اصفهان آغاز نمود و ديپلم خود را دراين شهر گرفت.

ايشان داراي خلق و خوي نيكو و رفتار شايسته با خانواده اشان و همچنين با اقوام بود. وي بخاطر علاقة شديدي كه به ارتش و خدمت به كشور داشت. وارد دبيرستان نظام گرديد و پس از كسب ديپلم از اين دبيرستان تصميم ورود به دانشكدة افسري راگرفت.

بخاطرمخالفت نظام وقت باعقايد انقلابي و اسلامي درمصاحبه دانشكده پذيرفته نشد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و ورود امام به ميهن اسلاميمان در سال 1358 به خدمت سربازي اعزام گرديد و در اواسط دوران سربازي كه در شيراز در قسمت هوابرد خدمت مي كرد، جنگ تحميلي آغاز گرديد و وي داوطلبانه مدتي را در جبهه هاي جنوب به نبرد با بعثيان كافر پرداخت كه سرانجام در تاريخ سی ام خرداد 1360 در ارتفاعات تپه هاي الله اكبر در شهر مهران براثر اصابت تير به گلو به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.


خوابی که مادر  در شب تولد شهید دید

در شب تولد شهيد من در خواب ديدم كه دو نفر با نوزاد صحبت مي كنند. صداي آنها كاملأ به گوش مي رسيد. به اتاق رفتم و دیدم دو جوان نورانی با نوزاد صحبت می کنند و متوجه شدم كه فرزندان حضرت فاطمه(س) هستند. دامن امام حسين (ع) را گرفتم ولي ديوار خانه شكافته شد و حضرت امام حسن(ع) از خانه خارج شد در حالي كه دامان امام حسين (ع) در دستم بود، به ايشان گفتم: آقاي من بعضي از مردم كارهاي بد مي كنند ايشان فرمودند: شما با ما باش، روز حساب آنها حساب خود را پس می دهند.


بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت خواهر گراميم سلام :

پس از تقديم عرض سلام، سلامتيت را از درگاه ايزد متعال خواهانم. باري اگر جوياي حال من باشي، الحمداله سلامتي حاصل است و جاي هيچ گونه نگراني نيست. باري خواهرم نامه ات در تاريخ 29 /10 /59 به دستم رسيد. صبح بعد از ورزش بود مي خواستيم صبحونه بخوريم، خوشحال شدم.

روي تپه ايستاده بودم در جا نامه را خواندم حالا هم كه اين نامه را مي نويسم، بعد از شام توي چادر نشسته ام و زير نور شمع نامه مي نويسم. همين و طور كه نامه را مي خواندم از حرفهاي اكرم خود به خود خنده ام مي گرفت، نوشته بودي. اونجا برف اومده اينجا چند وقت بارون می باره.

چند وقتي حسابي آفتابي مي شه اما اصلأ سرما توكار نيست و اما توي چادر حسابمون پاك بود. خلاصه اينجا فعلأ بهمون خوش مي گذره. هنوز هم به جبهه نرفته ايم. معلوم نيست، كي بريم. به رويا بگو؛ نقاشي خيلي عالي بود.

امروز حقوق اين ماه را گرفتيم، اين پنجاه تومن ناقابل هم بعنوان جايزه براي رويا مي فرستم. البته دوست داشتم، بيشتر مي فرستادم ولي خوب ديدم، مامان ناراحت مي شه. به مامان بگو؛ نگران من اصلأ نباش. وضع ما روبراه و خوبه خدا را شكر مي كنم كه تو بافتني نمي بافي. ساعت ده نشده رفيقم اومده تو چادر مابا هم تو يك چادريم دارن صحبت مي كنن اينقدر نامه را معطل كردم كه هر چي هم مي خواستم بنويسم يادم رفت.

در پايان خدمت آقا مامان آقا يوسف، اكـرم خانـم، رويا خانـم، محمد وخانواده خودت وديگر دوستان وآشنايان سـلام مخصـوص مي رسانم وبراي همه آرزوي شادكامي دارم به اميد ديدار خدانگهدار%

دوستدار شما يعقوب غايب 29/10/59

شيراز ـ تيپ 55 هوابرد ـ گروهان 3ـ گردان 101ـ صندوق پستي 7700

شهیدی که تولدش روز عید قربان بود

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده