اتمام ججتی که شهید عباس جعفری جلگه با خانواده کرد
"شهيد عباس جعفريجلگه" در سال 1340 در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. وي 4 ساله بود كه به همراه خانواده به شهرستان كرج مهاجرت كردند و در سن 7 سالگي جهت كسب علم و تحصيل به مدرسه رفته و شروع به تحصيل نمود و موفق به اخذ ديپلم گرديد. با شروع جنگ تحميلي مشتاقانه به سمت جبهههاي نبرد حق عليه باطل شتافت و به صورت داوطلب در ارتش ثبتنام نموده و پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به جبهههاي جنوب اعزام گرديد و در طول خدمتش تنها دوبار به مرخصي رفت. وی پس از رزمي بيامان و حماسهآفريني، سرانجام در تاريخ بیست و سوم فروردین 1361 در منطقه جنگي خرمشهر مفقودالاثر گرديد و تاكنون خبري از وي به دست نيامده است.
پسرم " شهید عباس جعفری جلگه" در يزد متولد شد و حدود 4 ساله که بود، ما از يزد به كرج مهاجرت كرديم و در چهارصددستگاه ساكن شديم و مدرسهاش را در چهارصددستگاه گذراند و مدرك ديپلم را گرفت. بعد از اينكه ديپلمش را گرفت، به جبهه رفت ودر این مدت دو بار به مرخصی آمد و سمتش در جبهه بيسيم چي بود.
موقعي كه انقلاب شد خيلي
فعاليت ميكرد. بچهها را بسيج ميكرد، خيلي تو مسجدها بود. حتي آموزش اسلحه هم ميداد.
خيلي درسش خوب بود. هيچ وقت ما را مدرسه نخواستند و تا ديپلم هم يك ضرب قبول ميشد.
ايشان در خط خرمشهر مفقودالاثر شده است. شهید همیشه به ما می گفت: اگر پدر و مادري بچهشان
مفقود يا شهيد شود بايد افتخار بكنند و همين هم شد هیچ اثری از او برای ما
نیاوردند. آخرين باري هم كه ميخواست، برود. به ما
گفت: یادتان باشد اگر خبر شهادتم را براي شما آوردند، داد
و بيداد نكنيد، بالاخره اسلام خون ميخواهد و ما باید از دین وکشورمان دفاع کنیم
که بدست از خدا بی خبران نیفتد. هر كس بچهاش در اين راه برود، بايد افتخار كند
خيلي پسر خوبي بود. مؤمن با خدا و نمازخوان بود و هميشه نماز شبش را ميخواند.
هرگز ندیدم که از انجام تکالیف ناراحت باشد ، در نماز شبش آرزوی شهادت داشت که به
آرزویش رسید. شهید امانتی بود در دست ما که او را به باری تعالی پس دادیم .ما
امانت را به صاحبش برگرداندیم. من به داشتن پسری مانند عباس افتخار می کنم که
مانند همنامش حضرت عباس به شهادت رسید و جان فدای دین خود کرد زیرا که زندگی بیهوده ای نداشته وبسیار زندگی پرثمری داشته است. تا آخر تاریخ نام شهید می ماند.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری