یادداشت فکورانه شهید سعید راوش ؛ در باب آگاه سازی تاریخی و پاسداری ازانقلاب
نوید شاهد البرز:
"شهید سعید راوش" در یادداشتی چنین می نویسد:
ما می خواهیم از ناسیونالیسم یا همان ملیت گرایی و قومیت و جمعیت و عربیت گرایی صحبت کنیم و این ما را وادار می کند تا کمی هم به عقب برگشته آن را یک بررسی اجمالی بکنیم.
بعد از
قرون وسطی که قرنهای سکون بود، یک انقلاب در فرانسه به وقوع پیوست و آن انقلاب همه
مردم شرکت داشتند؛ این بود که امپراطوریهای دیگر هم خواستند، جلوی صدور این انقلاب
را بگیرند و حمله هایی به طور مشترک به فرانسه می شود و انقلابیون با تمام وجود از
خود دفاع می کنند و بعد به رسمیت شناختن فرانسه و این یعنی به رسمیت
شناختن آزادی به این دلیل افکار آزادی خواهی کم کم در تمام دنیا گسترده شد. در
زمان فتحعلی شاه به ایران رسید و بعد آن قرارداد ننگین تنباکو بین انگلیس و ایران
بسته شد که با فتوای میرزای شیرازی روبرو شد که استعمار انگلیس شکست را پذیرفت و
ملت ایران از این پیروزی یک نتیجه گرفتند و آن اینکه اگر یک رهبر و وحدت داشته
باشند، همیشه پیروزند و استعمار انگلیس هم یک نتیجه گرفت و آن اینکه چرا تا بحال
به اینها مسلط بودیم؟ جواب خوب برای اینکه وحدت نداشته؛ نتیجه اینکه "تفرقه
ایجاد کن و حکومت کن" یعنی چند رهبری را تشکیل دادند و مسئله قوم گرایی و
ملیت گرایی دین از سیاست جداست و مسئله شیعه و سنی را مطرح کردند و بعد ماجرای
نهضت مشروطیت ایران پیش می آید، این نهضت
مشروطه بوسیله سه تیپ صورت گرفت؛ یک تیپ همان آزادی خواهان وابسته بودند و تیپ دوم
آزادی خواهانی که صادق بودند مثل ستارخان و باقرخان و تیپ سوم که مخالف مشروطه شده
روحانیت مبارز بود.
شیخ فضل ا... نوری در نیمه راه متوجه شد که مشروطه از سفارت انگلیس برمی خیزد و با آن مخالفت می کرد و سیدعبداله بهبهانی بعدها متوجه شد و اینها می گفتند: ملت حکومت مشروعه می خواهند نه مشروطه که اینها شیخ فضل ا... نوری اول ترور فکری شد و بعد بوسیله بیرم خان ارمنی محاکمه و به اعدام محکوم شد و این برای مسلمانان یک ننگ است که یک مرجع تقلید ملت مسلمان در کشور اسلامی بدست یک ارمنی کشته می شود.
دسته دوم که همان آزادی خواهان صادق بودند مانند ستارخان که
حکومت می گفت: باید انقلابیون را خلع سلاح کرد و در همان حین یک تیر به پای
ستارخان می زنند که با همان درد می میرد و باقرخان را هم در همدان بعد از اینکه از
یک مهمانی خارج می شود، می کشند. حکومت در
دست عوامل انگلیس که همان تقی زاده ها و بیرم خان ارمنی رئیس شهربانی و رئیس داده
شیخ فضل ا... نوری می باشد و میرزا حسین خان نواب وزیر خارجه و دارای نشانه های
فراوان از انگلیس می باشد و اینها می آیند و یک قانون اساسی می نویسند و پادشاهی
را که غیرقانونی بود در ایران قانونی می کنند؛ تثبیت سلطنت یعنی سلطنت رسمی شد و
تا آن موقع هیچ از آن تاریخ به بعد هر کس مخالف با استبداد بود.
می گفتند؛ مخالف با پادشاه پس مخالف با قانون اساسی و اعدام و یک اصل 44 متمم قانون اساسی است که پادشاه از مسئولیت مبرا می باشد که البته بر اثر کوششهای نوری یک اصل هم تصویب شد که در مجلس قانونی بگذرد، باید از تایید 5 تن از فقها باشد و بعد می رسیم به نهضت ملی شدن نفت دکتر مصدق که مورد حمایت و پشتیبانی آیت ا... کاشانی قرار گرفته بود دکتر مصدق بعد از انتخابات مجلس هفدهم استعفا داد و یک کابینه جدید انتخاب و به شاه معرفی گردید.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری