از ما می پرسند به كدامين گناه كشته شديد؟
وصيتنامه شهید عالیقدر جعفر عباسی
بسم رب الشهداء و الصديقين
بنام
خدا ،خدايى كه به ما جان داد تا اين جان را بهر ولاى عشق به او بسپاريم و به ما
قدرت فهم و درك حقايق را عطا فرمود تا راه حسينيان را از راه يزيديان زمان تميز
داده و به ما نيرويى عطا فرمود كه توانستيم بر نفس سركش خود چيره شده و بتوانيم در
طريق نور سير كرده و به تكامل برسيم . بار خدايا هزاران بار و بلكه بيشتر تو را
سپاس مى گويم كه لياقت حضور در جمع بهترين بندگان و خالصترين بندگانت را به من عطا
فرمودى و سزاوار دانستى كه اين بنده رو سياه نيز در ميان دريا دلان بسيجى، اين
دلير مردان و اين حماسه آفرينان جبهه ها و اين كسانى كه هيچ وقت انتظارى از كسى
نداشته و رضاى تو را در همه جا مورد نظر داشته اند و از وطن و خانواده خود هجرت
كرده و به نداى هل من ناصر امام لبيك گفته اند و جهت يارى دين بپا خاسته اند باشم.
معبودا
ترا شكر گزارم كه درميان تمامى بندگان خالص خود از گناهان و معصيتهاى اين حقير
درگاهت نيز چشم پوشى كردى و در ميان گلهايى كه دستچين كرده اى بوته خارى نيز چيدى. خدايا ترا تسبيع مى گويم كه توان اين را به من عطا فرمودى كه دريوم الحسرت اگر
محسن و يوسف و اكبر و ديگر شهدا جلوى مرا گرفتند پاسخى برايشان داشته باشم و
بتوانم بگويم كه پاسدار خونتان بودم و بتوانم بگويم كه سلاحتان را بر زمين نگذاشتم
و بالاتر از همه اينها بتوانم بگويم كه امام را تنها نگذاشتم .
شهيد عباسی در قسمتى از وصيتنامه اش خطاب به ملت مى نويسد ، اى مردم شمايى كه خود انقلاب كرديد و به پايش خونها ريختيد و خود جنگ را تا به اينجا كه اكنون هست، رسانيده ايد و شمايى كه در به تحقق رساندن اهداف انقلاب از هيچ كارى كوتاهى نمى كرديد و شمايى كه امام را يارى كرديد و جزو كوفيان زمان خويش قرار نگرفتيد و شمايى كه به حزب اللهى زمان خود نام گرفتيد و هميشه در صدد جذب رضايت خدا بوده ايد ، شمايى كه هميشه مظلومترين افراد در محلهايتان بوده ايد ، شمايى كه از جان و مالتان مايه گذاشته ايد و آخر هم يك تشكر خشك و خالى از هيچ كس نديدهايد شمايى كه تهمتها و نسبتهاى ناروايى كه به شما مى دادند تحمل مى كرديد و هيچ گاه از مسير خود خارج نمى شديد و شمايى كه ياريگر امام بوديد و هيچ گونه اين اسطوره مقاومت و كوه استقامت و پايدارى در برابر دشمنان را تنها نگذاشته ايد . من كوچكتر از اين هستم كه بخواهم با شما صحبت بخصوصى داشته باشم، فقط مى خواهم به عنوان يك برادر كوچك از شما خواسته باشم كه هميشه در تمامى امور ياد خدا باشيد و سعى كنيد هر كارى كه انجام مى دهيد فقط به خاطر جلب رضايت او باشد و هيچ گاه از كسى توقعى نداشته باشيد و هميشه سخنان امام را سر لوحه امورتان قرار دهيد و قدر امام را بدانيد و نگذاريد خداى نكرده امام عزيز ما مشقت ببيند كه وى نعمت بزرگى است . از مهمترين كارهايتان پر كردن جبهه ها را قرار دهيد . در قسمتى ديگر مى نويسد، خدايا ، معبودا مى دانم گناهكارم اعتراف مى كنم كه گناهان زيادى انجام داده ام پس اى خداى مهربان تو كه لطف فراوان دارى از تو مى خواهم كه مرا در اوج درد و عذاب از اين دنيا ببرى شايد بواسطه اين دردها و رنجها مقدارى از گناهان من ريخته شود. اى خدا از تو مى خواهم كه مرا جزو شهداء قرار دهى.
خطاب به امام امت مى نويسد ، اى امام تو كه پيش خدا آبرومندى تو از خدا نصرت رزمندگان را بخواه.
خطاب به منافقان مى نويسد، و اى منافقان كوردل به فكر آخرت باشيد . فكر نكنيد كه فقط اين دنياست بالاخره زمانش مى رسد كه از بهشتيها و صدوقيها و غيره مى پرسند كه به كدامين گناه كشته شديد ؟ و شما بايد جوابگوى اين خونهاى بنا حق ريخته شده باشيد .
شهيد خطاب به مادرش مى نويسد، و اى مادر اكنون وقت آن رسيده كه از مادرت زينب (س) سر مشق بگيرى همانطور كه آن حضرت داغ 72 تن از بهترين فرزندانش را ديد تو هم كمى از مادرت ياد بگير و داغ يك پسر را تحمل كن و مى گويد مبادا قطره اى اشك از چشمانت جارى شود شما را قسم مى دهم به خون پاك شهدا مرا با خنده دفن كنيد . اگر گريه هم مى كنيد به خاطر مظلوميت آقا ابا عبدالله الحسين (ع) و بخاطر پهلوى شكسته مادرش فاطمه زهرا (س) گريه كن . در پايان مرا حلال كنيد و ببخشيد. شهيد خطاب به پدرش مى نويسد ، پدر جان وقت آن رسيده كه حسين گونه و على صفت در مقابل سختيها مقاومت كنيد و پايدارى داشته باشيد، مى دانم شما و مادرم و خواهرانم و برادر كوچكم نمى توانيد؛ گريه نكنيد. خواهش من اين است كه در دعاها بخاطر اهل بيت (ع) گريه كنيد .
شهيد با خواهرانش چنين سخن مى گويد، خواهرانم حجاب خود را حفظ كنيد زندگى حضرت زينب و فاطمه زهرا (س) را سر مشق خود قرار دهيد و به آنها عمل كنيد. نمازهايتان را اول وقت بخوانيد. خدايا ترا به غصه هاى زينب (س) قسم مى دهم كه خود از پير جماران حفاظت كن و بر عمر او هر چه بيشتر بيفزا از تمام دوستان و آشنايان حلاليت مى طلبم و سفارش مى كنم كه دعاهاى كميل و توسل و خواندن قرآن و خواندن نماز اول وقت را فراموش نكنيد . خدايا مرا به آرزوى ديرينه ام كه پيوستن به كاروان پر نور شهدا است، برسان . خدايا كمكم كن كه در آن دنيا در حضور على اكبرها و قاسم ها و از همه بيشتر در حضور يوسف و محسن و اكبر بتوانم سرم را بلند كنم .
آمين يا رب العالمين .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری