سعادت و خوشبختي فرزندان يك جامعه به مادران خردمند بستگي دارد
نوید شاهد البرز: شهید یعنی کسی که زنجیرهای اسارت روح خود را پاره کرد و آزاد شد. شهید یعنی آزاد, شهید یعنی بی نهایت... شهید کسی است که اول بر یزیدیان نفس خویش غلبه کرده است و در کربلای درونش پیروز میدان بوده و سپس به جنگ با یزیدیان دون فطرت زمان خویش رفته است. تمام هستی به انسان ختم می شود و حقیقت انسان باید به خدا ختم شود و شهید کسی است که این استمرار را فهمید... شهید یک حقیقت زنده است و امتداد دارد و علاوه بر آن زندگی می سازد... شهید نمرده است که به تاریخ بپیوندد، مرده یعنی آثار باستانی، یعنی تخت جمشید,یعنی هگمتانه... شهید در کل هستی جاری است... شهید یعنی مغناطیس دل ها و اینگونه است که میلیون ها زائر برای بوییدن خاک و تنها خاک کیلومترها راه را طی می کنند و خاکی می شوند و خسته می شوند اما خم به ابرو نمی آورند. شهید یعنی پاسخ به سوال,شهید یعنی رفاقت دو طرفه,شهید یعنی دوستی بی منت... شهید یعنی مظلومیت, شهید یعنی غربت ,تنهایی ,در عین حال جسارت , شجاعت ,شهامت, اقتدار, شهید یعنی خلوص ,ایمان ,شهید یعنی قله افتخار یک ملت! شهید کسی است که نگرش عمیق او به زندگی دنیا باعث شد که از همه تعلقات مادی دل بکند و رها شود. شهید کسی است که" مقصد را در کوچ دید و از ویرانی لانه اش نهراسید." شهید یعنی عاشق حقیقی,یعنی خود را ندیدن و تنها خدا را دیدن... شهید یعنی سرا پا معشوق... شهید یعنی شمع,می سوزد و روشنی می بخشد با این تفاوت که روشنی شهید دائمی و گرمایش ابدی و زندگی ساز است. شهید یعنی مردان بی ادعا که برای دفاع و پاسداری از وطن و هموطنان خود از خوشی ها و سلامت خویش گذشتند و آنها را فدای دیگران کردند. سخن گفتن از شهید سخت است,شهید را نمی توان وصف کرد. شهید را باید فهمید ,باید حس کرد.وسعت شهید به فهم نمی آید ,هر کس به اندازه وسعت روح خود او را درک می کند. شهید در همه صفت های والای انسانی تجلی می یابد:در ایثار, از خود گذشتگی, عشق ,صمیمیت و... دنیا برای شهید وسعت نداشت,نکو بود و کشته شد که:"در مسلخ عشق جز نکو را نکشند"... بدا به حال ما که بویی از شهید نبردیم:نه نفسیم,نه قدمیم,نه قلمیم و...
امام خمینی(ره):مقام شهادت اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنی است و ما خاکیان محجوب چه می دانیم که این ارتزاق عند رب الشهدا است؟!
"شهيد مسعود حسنبيكوردي" در سال 1348 در منطقه مهرآباد جنوبي تهران به دنيا آمد و دوران زندگي خود را ادامه داد. تا اواخر سال 1356 كه تقريباً اوايل انقلاب بود، دست تقدير وی را به شهر مذهبي قم روانه نمود و در آنجا به زندگي خود ادامه داد و در فعاليتهاي مذهبي و راهپيماييهاي آن زمان به همراه چند تن از دوستان به نامهاي "شهيد محسن آبكار" و "حسين ياوري" و چند تن ديگر شركت نمود. تا اينكه پس از گرفتن ديپلم در دانشكده افسري تهران قبول شد و در سال 1365 مجدداً خواست خدا ايشان را راهي تهران نمود و مشغول به ادامه تحصيل شد. تا اينكه اواخر سال 1367 صرفاً به خاطر مسعود كل خانواده، نيز به شهرستان كرج كوچ نمودند تا وي بتواند، دو روز آخر هفته را با خانواده سپري نمايد وايشان پس از اتمام درس خود با درجه ستوان دوم فارغالتحصيل شده و در يگانهاي ويژه پاسداران مشغول به انجام وظيفه شد و در كليه درگيريهاي با اشرار و آشوبگران از جمله قزوين ـ زاهدان و غيره شركت داشت و بيشتر عمر خود را در محل خدمت سپري نمود و طولي نكشيد كه از طرف فرماندهي محترم گردان مخصوص ذوالفقار به عنوان فرمانده گروهان آن گردان انتخاب شد و پيشرفت نمود، به طوري كه حاج آقا سيدمجتبي فرماندهي محترم وقت يگانهاي ويژه پاسدارن ميخواست، ايشان را به بندرعباس برده و فرماندهي نيروي آن شهر را به ايشان بسپارد. تا اينكه دست تقدير در درگیری با اشرار در سال 1374 ايشان را به جرگه شهداي اسلام ملحق كرد، تا طبق آرزوي قلبي خود كه همنشيني با دوستان قديمي چون شهيد آبكار و ياوري بود، به شهادت برسد و بتواند قدمي براي ترويج اسلام برداشته و افتخاري براي جامعه و خانواده خود كسب نموده باشد. از لحاظ علمي بيشتر به كتاب و مجلات علاقه داشت و در محل خدمت خود نيروهاي خود را تشويق به درس خواندن کرد و در زمينههاي ورزشي نيز فعاليتهاي چشمگيري داشت و از لحاظ هنري نيز در زمينه خطاطي فعاليت نمود. از لحاظ اخلاقي فردي با اخلاق و صبور بود. نمونه بارز آن در صله رحم فردي نمونه بود و دوستانش كه در مراسم تشييع وي شركت كرده بود، اظهار داشتند كه فقط كافي بود 10 دقيقه با مسعود هم صحبت شد تا متوجه شوید كه ديگر نميتوان از وي دل كند و جدا شد.
دستنوشته شهید در مورد مادر وتربیت کودک:
كودكان هر چيزي كه كسب كرده است، از دامان مادرش مي باشد، اگر بد رفتار باشد و يا خوش رفتار رفتاري را كه از ابتداي طفوليت در مغز كسي نقش ببندد، همراهش تا هنگام مرگ آن رفتار خواهد داشت. در كتاب و نوشته هيچ معلمي وجود ندارد، آن تربيتي كه در دامان مادر وجود دارد. رفتار و كردار مادر براي سرمشق و الگوي كودكان از چند كتاب و نوشته اي با ارزش تر است. خوشا به حال كسي كه مادر فهميده او از ابتدا او را بسوي سعادت و خوشبختي راهنمايي مي كند.
آن كسي سعادت مند است كه مادر فهميده او در تمام شبانه روز مانند فرشته اي از او مواظبت مي كند. زن چون پاكدامن و فهميده و خوشرفتار باشد؛ در تاريكي و جهل و ناداني مانند ستاره درخشان است .
مادر نادان نمي تواند فرزند خوب پرورش دهد، اين موضوع پيش انسانهاي فهميده واضح و آشكار است . سعادت و خوشبختي فرزندان يك جامعه به مادران خردمند بستگي دارد .