بزرگی و بزرگواری روح شهید
روایت از همرزم شهید: احمد همیشه آمادهی اعزام به جبهه بوده و به جای دیگر همکاران و دوستانش که آمادگی برای مأموریّت نداشته اند وی جایگزین می شد. او هیچگاه از نبرد با دشمن خسته نمی شد و از خود گذشتگی او به حدی بود که وظایف دوستان خویش را هم در جبهه ها انجام می داد و گاهی از حضور او دشمن به وحشت می افتاد و مانند آبی بر روی آتش عمل می کرد و در جبهه ها متانت، خوشرویی، آرامش و اخلاق شهید چگینی عاملی بود که هر بیننده ای را مجذوب خود می کرد.
وجودش لطف و گرمی خاصی به جمع رزمنده ها می بخشید
رزمندگان و همسنگران با حضور او در میانشان همیشه خوشنود و راضی بودند و دوری او را نمی توانستند تحمل کنند وجود ایشان به جمع لطف و گرمی خاصی می بخشید و در مواقع غیبت او فقدان وجودش کاملاً مشهود بود، تلاش و کوشش های شبانه روزی وی در جبهه ها و پشت جبهه ها، دعوت او به همکاری، اتحاد و تعاون نشانی از اعتقادات او به وحدت، انسجام و یکپارچگی برای ریشه کن ساختن بنیان ظلم وستم بود.
بر اثر پرهیزکاری و تقوا روح پاک و با صفای ایشان روحانیّت عجیبی پیدا کرده بود و به منظر و جاذبه اش می افزود. هرکه ایشان را می دید مجذوب کلام و رفتار او می شد. تمام محبت های وی برگرفته از آیه های کلام الله مجید بود و گویی هرگاه زبانش را به سخن باز می کرد، عطر کلام او فضا را عطر آگین می نمود و به راستی او گلی برگزیده بود از گلستان احدیت.
علاقۀ فراوان احمد به قرآن و معارف اسلامی انگیزه ای برای تشکیل کلاس های اصول عقاید، آموزش قرآن و آموزشهای نظامی در انجمن های اسلامی که برای استمرار آنها همکاری فراوانی می نمود. ایشان به طور مستمر در دعای کمیل که به اتفاق اعضاهای انجمن اسلامی و بسیجیان بر پا می شد شرکت می نمود.آرامش او به حدی بود که در عزم و تصمیم گیری وی هیچگاه خللی وارد نمی کرد. آنچنان روح و جان وی را آرامشی فرا گرفته بود که حتی در رویارویی محاصرۀ بیست وچهار ساعته کوچکترین تزلزلی بروز نداد.
لحظه های آخر عمر پر عزّتش بود وقتی که در جادۀ کامیاران حرکت می کردند، دقایقی قبل از شهادت به یاران خود می گوید: بوی بهشت را استشمام می کنم همراهان او سخنانش را حمل بر شوخ طبعی ایشان می دانستند ولی دقایقی بعد حادثه ای به وقوع می پیوندند و دوستان تازه متوجّه سخنان او می شوند و می گویند آخرین سخنان شهید چگینی یا امیرالمؤمنین (ع) بود.
همیشه برای ارتقا سطح علمی خود و دیگران خیلی جدی و پر تلاش بود. نماز های جماعت را حتی هنگامی که مهمان داشت. با آن همه زهد و تقوا با عدۀ کم بر پا می کرد با وجود این که همیشه در جبهه ها بود و کمتر در تهران حضور داشت، حتی با همان حضور کم صله ارحام را غنیمت می دانست و انجام می داد.
در مورد شهدا عقایدش این بود که شهیدان با گذشتن از جان و مال خویش با خدای خود معامله می کنند و برای رسیدن به قرب الهی دنیا را کوچک و سلول خود می دانند که گنجایش بزرگی روح آنها را ندارد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری