دانش آموز شهید سید کریم اعتصامی
تا اينكه بالاخره خون بر شمشير پيروز شد و خون پاك شهيدان درخت اسلام را آبياري كرد و انقلاب اسلامي به ثمر نشست. در سال 59 همزمان با ورود كريم به دوره دبيرستان جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي شروع شد واو بر سر دوراهي ماندن و درس خواندن و يا رفتن به جبهه و جنگيدن با متجاوزان و عوامل استكبار قرار گرفت. او نهايتاً جبهه را ترجيح داده و اولين بار به جبهه مريوان اعزام شد و بعد از آن در اكثر جبهه و عملياتهايي چون فتحالمبين، بستان، رمضان و غيره حضور مسمتر داشت و چندين بار در عملياتهاي مختلف مجروح شد.
سيدكريم
در شجاعت و بيباكي زبان زد بود و ترس برايش معنا نداشت و مرگ را با پنجههاي ايمان
و توكل خود به بازي گرفته بود، عشق به جهاد و شهادت با شيره جانش آميخته بود و
ايثار و ازخودگذشتگي را در حدكمال با خود داشت او در جبهه يك رزمنده شيردل و شجاع
بود كه از هيچ كس هيچ چيز هراس نداشت نگاههاي مصممش به هنگام عمليات همچون پارههاي
آتش خرمن سياهي و ستم را ميسوخت و صلابت گامهايش كوه را به سخره ميگرفت همچون ميگرفت
همچون عقاب بلندپروازي در اوج آسمانها همه چيز دنيا در مقابل چشمانش كوچك و حقير
مينمود و وتقي كه سر و قامتش بر فراز قلههاي يخزده غرب عمليات محرم به خاك افتاد
از اينكه از اوج به زير آيد و به شهر برگردد بر روي دستهاي زمينيان تشييع شود عار
داشت و لذا برا فراز قلهاي سر به فلك كشده تن به جا گذاشت و به جاودانگي پيوست.
او در محيط خانواده نمونه يك فرزند يك برادر سختكوش و مهربان بود كه شعاع عاطفهاش
همه اهل فاميل را ميپوشاند و در محيط اجتماع و بسيج به عنوان يك انسان با همه
خصوصيات اخلاقياش مطرح بود و دايره محبتش همه دوستان خدا را در برميگرفت، آري او
سرانجام پس از دو سال نبرد و جنگ با دشمنان خدا و خلق در عمليات محرم در روز دوازدهم آبان 61 در منطقه
سومار به درجه رفيع شهادت نائل آمد و پيكر مطهرش همانجا به يادگار ماند.
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا
اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ
وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾
از مومنين مردانى
هستند كه صادقانه به آنچه با خداى خويش پيمان بسته بودند وفا كردند پس برخى از
آنان شربت شهادت نوشيدند و شهيد شدند و برخى ديگر در انتظار شهادت هستند و تغيير
راى و عهد نداند.
به نام خدا و با درود و سلام به رهبر كبير انقلاب اسلام ،سلام به رهبرى كه با رهبرى ما مسلمانان را از خواب 2500 ساله بيدار كرد و ما را از تاريكى و ظلمت و به سوى مكتب انسان ساز اسلام سوق داد آرى مكتب ما مكتب انسان ساز است مكتبى كه نفس اعتقاد به معاد همواره پيروانش را به بازگشت بسوى خدا مى خواند(انا لله و انا اليه الراجعون) و اين رجعت به نور و حيات رسيدن يعنى اوج گرفتن و از پستى ها كنده شدن و از منجلاب فساد بيرون آمدن يعنى بندهاى وابستگى دنيايى را از دست و پا باز كردن يعنى يك پارچه شور و عشق شدن عشق به الله و عاشقانه در راه مكتب به خاطر الله جان باختن، تاريخ خونين تشيع اين را ثابت كرده كه پيروزى در عمل است نه شعار و بايد براى رسيدن به پيروزى خونها داد استقامتها نمود و ايثارها كرد.
وقتى بعثيون كافر عراق به ميهن عزيزمان با هدف نابودى انقلاب اسلامى تجاوز كرد و شهرها را ويران و مردم مستضعف و بى دفاع را بى خانمان كردند و شهرهاى مرزى را اشغال كرده برادران پاسدار را هويزهخونين شهر و ... ناجوانمردانه قتل عام كردند. بعثيهاى كافر حتى به مسلمانان خود رحم نمى كنند و پيرزنها و بچه ها در سرماى زمستان در كوههاى غرب رها مى كنند. راستى دلى از سنگ مى خواهد كه يك جوان مسلمان اين همه جنايت را ببيند باز هم دست روى دست گذاشته و به جبهه نرود.
در اين برهه حساس من وظيفه شرعى خود بعنوان يك مسلمان آن
ديدم كه بخاطر رضاى خدا در جنگ حق عليه باطل شركت نمايم و اين جانيان را از سرزمين
ايران بيرون كرده و ملت مسلمان عراق را كه سالها زير سلطه اين خائنان كثيف هستند
نجات دهيم و اگر در اين راه كشته شويم باكى نيست چون اين راه ،راه حق است و تنها
آرزويمان شهادت در راه حق است همانگونه كه تمام امامانمان در اين راه شهيد شدند...
لاله اين چمن آلوده رنگ است هنوز تير از دست ميانداز كه جنگ است هنوز
شهادت لياقت مى خواهد اگر لايق آن بودم كه در اين را ه جان فدا كنم ناراحت نباشيد كه شهادت افتخارى است هم براى من و هم براى شما و اين راهى است كه بايد رفت پس چه بهتر كه خود انتخاب كنيم و آگاهانه برويم. پدر و مادر من هنگاميكه روى زمين مى افتم آخ نمى گويم كه دشمنان شاد شوند و از شما مى خواهم كه در جمع گريه نكنيد كه آن منافقان كه لابلاى مردم هستند شاد شوند. و اگر دلتان تنگ شد به بهشت زهرا يا امام زاده محمد برويد و بر سر شهيدان مخصوصا شهيد بهشتى و باهنر و رجايى برويد و ببينيد كه منافقين آمريكايى چه كسانى را از دستمان گرفتند.
خواهر و برادرم: تو رسالت سنگينى بر دوش دارى همچون زينب منافقان و ملى گراها را رسوا كن شما نبايد بگذاريد اين دشمنان خون شهيدان از صدر اسلام تا كنون را پايمال كنند و شما راه شهيدان را ادامه دهيد و خوب درس بخوانيد من نتوانستم آنطور كه بايد درس بخوانم چون كشور ما الان به كسانى مانند بهشتى ها، صدوقى ها و باهنرها و غيره احتياج دارد. خداحافظ
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
واعتصمو بحبل الله جميعا و لا تفرقوا والسلام على من اتبع
الهدى
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری