خاطره بازیگری شهید علی توکلی در یک فیلم
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسه شهید مصطفی خمینی در کرج به پایان رساند وی همیشه در سلام کردن به بزرگ و کوچک پیشدستی می کرد . لبخند از روی لبانش محو نمی شد و همواره خانواده و دوستان را به صمیمیت و دوستی تشویق می کرد و همیشه در راه سلامت و تندرستی کوشا بود و در رشته دوچرخه سواری مشغول بود.
بين پسرعموهايم، علي آدم ديگري بود، استثنايي بود. مودب و سربهزير، منضبط و با استعداد.
من و علي با هم بزرگ شديم و هميشه با هم بوديم، من در آن دوران مشغول كار در اورژانس بودم و چون زمان جنگ بود براي انتقال مجروحين يكسره بايد به شهرها و مناطق مختلف كشورمان به مأموريت ميرفتم و علي هم هميشه با من همسفر ميشد. او با آن سن و سال كمش دست فرماني بسيار عالي داشت و به من خيلي كمك ميكرد. موتور سواري را هم خيلي دوست داشت و با آنكه سن كمش اجازه تصديق گرفتن به او را نداده بود خيلي ماهرانه رانندگي و موتورسواري ميكرد. او مدتي قبل از شهادتش ترك تحصيل كرد و در نمايندگي داتسن آموزش ديد و مشغول به كار شد و به خاطر هوش فراوان و علاقهاش به اين فن، يك مكانيك ماهر شد.
او نوجواني بسيار فعال بود. و با صداقت به من در حمل مجروحين كمك ميکرد. يكي از خاطرات جالبي كه از اين شهيد گرانقدر دارم اين بود كه در پي رفت و آمدهاي مكرر ما با بسيجيان عزيز قرار شد علي در فيلمي نقش راننده آمبولانسي كه يك مجروح جنگي را از ميدان گلشهر(گلها) به بيمارستان شهيد مدني خيلي سريع منتقل ميكند را ايفا كند. بالاخره آن روز فرارسيد و علي با اصرار زياد به تنهايي با آمبولانس روانه سرصحنه فيلمبرداري شد با اينكه ميدانستم تصديق ندارد اما به رانندگياش اطمينان داشتم و قبول كردم كه تنها برود اما به شرط آنكه خيلي زود، صحيح و سالم برگردد. او زود برگشت اما من از رنگ پريده علي حدس زدم كه حتماً اتفاقي افتاده اما چيزي به روي خودم نياوردم چون هم علي سالم بود و هم ماشين كه به دقت ميشد كه كمي قير به يك طرف ماشين چسبيده است و آن آثار چپه شدن ماشين را نشان ميداد.
خلاصه اين گذشت و بعد ازشهادت علي اين فيلم حاضر شد،من بعد از تماشاي فيلم متوجه شدم كه علي به خاطر شتاب زياد در دور ميدان چپ ميكند و مردمي كه براي تماشاي فيلمبرداري در آنجا حضور داشتند به خيال اينكه علي يك بدلكار است و چپه شدن آمبولانس هم جزوي از فيلم است همگي شروع به كف زدن و تشويق كردن علي ميكنند.
علي بعد از اتمام اين كار به
جبهه رفت و مجروح شد، او بعد از بهبودي دوباره به جبهه برگشت ولي اين باري كه رفت
در سال 1366 در همانجا براي هميشه با ما وداع كرد.