خطِ سرخ شهادت
به گزارش نوید شاهد البرز؛ سیدحسین روستانژاد در چهارم مرداد 1339 ، در شهرستان تنكابن چشم به جهان گشود. پدرش سيدعلي نقي، در كارخانه كاشيسازي كار میكرد و مادرش صغرا نام داشت. تا دوم راهنمايي درس خواند .اسكلت ساز ساختمان بود .سال ،1355 ازدواج كرد .از سوي ستاد جنگهاي نامنظم شهيد چمران در جبهه حضور يافت. پنجم مرداد1360 ، با سمت آرپی جی زن در سوسنگرد با اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. مزار وي در امامزاده محمد شهرستان كرج قرار دارد. برادرش سيداسماعيل نيز شهيد شده است.
در متن وصیت نامه شهید «سید حسین روستانژاد» چنین امده است:
« ادامه راه برادر»
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب، سيدحسين روستانژاد دارنده شماره شناسنامه 4متولد 1339، عضو فدائيان اسلام (جنگهاى نامنظم) در پانزدهم مرداد ماه 1360، روانه جبهههاى حق عليه باطل ميگردم تا باكفار بعثى عراق كه به ناحق به مرز ميهن اسلاميمان تجاوز نموده؛ بجنگم. تا با خون خود درخت تناور اسلام را آبيارى و اسلام را در دنياى كفر شناسانده و پايبند كنم. من بهراهى ميروم كه برادر بزرگم؛ شهيد اسماعيل روستا نژاد پاى در آن نهاد و بهشهادت رسيد. با اينكه ميدانم؛ هرگز راه برگشتى ندارم، تا به شهادت برسم و اين اولين و آخرين آرزوى من است.
پدر و مادر ارجمندم، با اينكه ميدانم فراغ
برادرم چه بر سر شما و ديگران آورد، من نيز ميروم شايد كه خداى بزرگ خون مرا نيز
همچون خون برادرم بپذيرد و پيكرم را جدم سيدالشهدا ( ع ) و برادرم قبول نمايد كه
در خط سرخ شهادت پنهان نگهدارد.
«لبیک به ندای امام»
اما شما مادرم كه بهخاطر من رنج بسيار كشيدى و
مرا همراه با اشكى كه در سوگ جدم كه در شيرت مخلوط ميگشت، پروريدى. حال موقع آن رسيده
كه بهنداى امام خويش حسين (ع) لبيك گويم و بهخيل ياران وى بپيوندم. از شما ميخواهم
كه همراه و همگام با پدر باشيد و وى را يارى دهيد و با اين بردبارى خود مشت محكمى
بردهان ياوه گويانى كه ميگويند، ببينيد؛ جوانتان را از شما گرفتهاند، بزنيد و از
شما التماس دعاى خير دارم و ميخواهم كه در سر سجاده نماز از خداى بزرگ بخواهيد كه
مرا به آرزويم برساند. به فرامين امام توجه كنيد؛ زيرا كه فرامين او همچون فرامين
اسلام و پيغمبر اكرم و ائمه اطهار است.
آرزویِ شهادت
در آخر چند كلمه با همسر مهربانم سخن ميگويم: همسرم اگر من شهيد شدم كه باعث افتخار والدينم ميباشد. از تو ميخواهم كه در سوگِ من گريه و زارى نكنى؛ زيرا من به راهى رفتهام كه جدم حسين بن على (ع) سرش را بهخاطر آن داد و برادرم در آن راه شهيد شد و آرزو ميكنم؛ خداوند، مرا نيز چون برادرم بپذيرد و شما را نيز خوشبخت سازد و مرا هم آمرزيده سازد اگر از من فرزندى بهجا ماند، نامش را حسين بگذاريد. چون اين نام را بسيار دوست دارم و راهى كه من رفتم به او بشناسانید و او را طورى تربيت كن كه باعث سربلندى تو و افتخار خانواده و تو باشد.
«تشریفات تشییع»
از شما والدين و همسرم تقاضامندم كه اگر جنازهام بهدستتان رسيد. در گلزار شهداى امامزاده محمد (كرج) به خاك بسپاريد و هر هفته به مزارم بياييد و برايم سوره حمد بخوانيد. از تمامى فاميلهايم و دوستان و آشنايانم، برايم حلاليت بخواهيد.
خدايا، توفيق اينكه در راه تو گام بردارم و در راه تو به شهادت برسم؛ نصيبم كن و توفيق پيروى راه شهيدان را كه پيروى از ولايت فقيه است، به ما عنايت فرما.
والسلام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری