«مرگ سرخ»و «صبر سرخ» توصیه شهید «محمدجعفر یزدی»
نوید شاهد البرز؛ شهید محمدجعفر یزدی که نام پدرش غلامحسین در بیستم مرداد ماه 1345، در اشتهارد از توابع کرج دیده بهجهان گشود. وی بعد از گذراندن دوران طفولیت خویش در نزد خانواده در سن 7 سالگی برای کسب دانش و معرفت وارد عرصه تحصیل شد و تحصیلات خود را تا کلاس چهارم نظری در رشته تجربی در همان محل سکونت خود سپری کرد سپس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی او نیز فعالیت خود را در بسیج شروع کرد و با شروع جنگ تحمیلی لحظهای نتوانست آرام بنشیند و همانند دیگر جوانان غیور این مرز و بوم با آموزشهای گوناگون ازطریق بسیج به جبهههای جنگ حق علیه باطل اعزام شد تا اینکه سرانجام در شانزدهم تیرماه 1366، در منطقه عملیاتی ماووت با اصابت ترکش دشمن بعثی بهفیض عظیم شهادت نائل شد. تربت پاکش در گلزار شهدای اشتهارد نمادی از ایثار و مقاومت در راه وطن است.
در وصیتنامه شهید محمدجعفر یزدی آمده است:
بسم الله الرحمن الرحيم
بهنام خدايى كه مبداء هر وجودى و مرجع همه اشياء است. سپاس و شكر مخصوص خدايىست كه ظاهراست و طاهر با عزت و جلالش در كمال خفاء و ظاهر است با آيينه وجودش و انعكاس نورش.
سپاس خدايى را كه ما را بهحقيقت توجه و بازگشت از گناه راهنمايى کرد. سلام بر اصل انوار و راز ما از سر الاسرار و جلوهگاه حقيقت و ذات حق نبى اكرم (ص) كه درود خداوند بر او و فرزندانش باد خصوصا جانشين آن حضرت على (ع) كه در عالم جبروت و لاهوت با حقيقت او متحد است.
سلام
بر سرور شهيدان و سالار مجاهدين اسلام حضرت حسينبنعلى (ع) سلام بر پيشگاه بقية
الله الاعظم ارواحنا له الفداء حضرت ولى عصر (عج) رهبر معصوم و نايب بر حقش روح
خدا خمينىكبير چنين مبارزهاى را بهما آموخت.
سلام بر شما، اى انصار دينالله، اى عزيزان كه درس شهادت را در دانشگاه آموختيد و چون كبوترهاى عاشق بىپروا از دشتهاى خون و آتش با فرياد اللهاكبر سوى معشوق پركشيديد و درود بر شما كه پاسداران شط خون تا درياى بيكران شهادتيد. شهدتان كربلاى ايران اكنون كه بهپيشگاه او راه يافتهايد؛ براى ما آرزوى شهادت نماييد. تا شايد ما هم بهخيل شما بپيونديم. پدرجان و مادر جان، ميدانم آنطور كه بايد در خدمت شما باشم، نبودم و نتوانستم جبران زحماتى را كه براى بهثمر رساندن من کرديد، انجام وظيفه نمايم. من از بيان خوبيهايى كه در حقم كردهايد عاجزم و اميدوارم از قصور من درگذريد و حلالم كنيد.
مادر
جان، اگر سعادتى نصيبم شد و خدا از گناهانى كه مرتكب شدهام، درگذشت، اگر توانستم
مقام عظيم شهادت را كسب كنم، در سوگم اشك مريز؛ زيرا امام بزرگوار ما در سوگ
فرزندش اشك نريخت چون ميدانست كه رضاى خدا در اين امر است. برايم جامهسياه
بر تن مكن. كه هنگام دامادى من روزى است كه شتابزدن بهسوى معشوقم مى روم اگر ميخواهيد
بر امام حسين (ع) و هفتاد و دو تن يارانش بگرييد كه تا بهحال همانند آنها خلق
نشده است بر هفتاد و دو تن از ياران حسين زمانمان گريه كنيد. بر شهيد مظلوم بهشتى
و بر شهداى محراب كه علىوار جانبهجان آفرين تسليم كردند بر اساتيد ارزشمند كه
نظيرشان را نميتوانيم بيابيم اميدوارم بهجاى گريه برمن از خداوند غفور و رحيم
طلب عفو و آمرزش نماييد.
مادر و پدر، برادرانم، خواهرانم، انشاء الله شما هم مثل خانواده شهدا باشيد كه با صبرشان همان كارى را كردند كه فرزندشان با شهادتش كرد. صبورانى چون مادران و پدران شهدا در هر نفس بهشهادتى ميرسند كه استمرار دارد و پيامدهنده است.
پدران و مادران شهدا، فرزندان شما مرگ سرخ را براى اين نسل تفسير كردند و شما صبر سرخ را پيشه كنيد. خوشحالم كه جانم را نثار اسلام و مكتب محمد (ص) و على (ع) ميكنم. مفتخرم كه ايدئولوژيم اسلام است اسلامى كه بهما فهماند چگونه بيانديشيم و راهمان را انتخاب كنيم.
اى كاش، مىتوانستم هزار بار بهدست دشمن خدا كشته شده و دوباره زنده شوم تا دينم را نسبت بهشیران روز و زاهدان شب، بهپيرمردان پنجاه شصت ساله و بهنوجوانان عزيزى كه رهبر انقلاب، آنها را رهبر خود ميداند، به شهدا و مجروحين ادا كنم.
اى كاش، مىتوانستم با اين كار به دشمنان اسلام بفهمانم كه پيرو خط انبياء و امامان چه كسى است ما را از مرگ باكى نيست، ما براى كشته شدن آماده ايم و با خداى خويش پيمان بستهايم كه يزيديان زمان را از روى زمين محو كرده و زمينه را براى ظهور حضرت ولى عصر امام زمان (عج) آماده سازيم. اميدوارم راه امامان را كه راه رسيدن به لقاءالله است فراموش نكنيم و اين قلب تپنده مستضعفين جهان را تنها نگذاريد. يا ربّ، تورا قسم بهسوز دل از دست رفتگان، تو را قسم به انبياء و اوصياء كه راهت را برگزيدند، تو را قسم به اولياء و اين پير جماران يار محرومان و عارف بزرگ زمان را تا ظهور مهدى موعود (عج) و حتى كنار آن حضرت حفظ فرما.
بارالها، پروردگارا به محمدت سوگند، گرانبهاتر از خونم متاعى ندارم و اينك اين خون و جان بىمقدارم را بهتو تقديم ميكنم. اميدوارم اين هديه را از بنده سرا پا تقصيرت بپذيرى و مرا در شمار سربازان حضرت ولى عصر آرزويم را كه همان نعمت گرانبهاى شهادت است، مورد اجابت قرار داده و اين بنده حقير را جزء غلامان سرور شهيدان قرار دهى.
و اين بنده حقير را جزء غلامان سرور شهيدان قرار دهى.
إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ ....
بارالها،
معبودم، معشوقا، مولاى من توفيق جهاد اعظم را نصيبم فرما تا معناى عبوديت ذاتى
برايم محقق شود و توفيق طاعت را عطاكن كه بتوانم از راه آن قدم در راهى نهم كه فنا
مطلق در ذات تو نتيجه آن است.
تا آيه: « یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷) ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (۲۸) فَادْخُلِى فِى عِبَادِى (۲۹) وَادْخُلِى جَنَّتِى ((30». در مورد ما هم صدق كند اميدوارم دوستان عزيز و بزرگوارانم مرا حلال كنند. از مخلصان درگه الهى تقاضا دارم؛ وقتى در دل شب با خداى تبارك و تعالى راز و نياز مىكنند اين بنده حقير را از ياد نبرده و از خداى متعال بخواهند كه توفيق شهادت را نصيبم فرمايد و تقاضا دارم از همكلاسيانم كه هميشه ثابت قدم باشيد و بهخدا پناهنده و تكيه كنيد چون خدا بهترين حافظ و مهربانترين نگهبان است. هر كس كه بهاو پناه برد. دژى استوار و قلعهاى محكم يافتهاست كه از باد و باران و حوادث گزند نخواهدديد و پيوسته كامياب خواهدبود و براى علم و دانش بهشما خواهم گفت كه فقط علم و دانش را براى خدا بخوانيد كه بهغير از اين فايدهاى ندارد، بدانيد كه در دانشهاى گوناگون آن دانش از همه گرانبهاتر است كه نفعش در جهت محيط گرانبهاتر باشد. علم كه سودمند نباشد و قوم را بهسر منزل خوشبختى سوق ندهد، علم نيست و در پايان تقاضا دارم از شما پدرم و مادرم كه مرا در قبرستان امامزاده معصوم امكبرى و ام صغرى دركنار ديگر شهداء دفن كنيد كه نور آنها قبر مرا نورانى كند. والسلام.
بیست و یکم اسفند ماه 1365
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری