افسوس خوبان رفتند
سهشنبه, ۱۸ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۸
مدتي كه در اين جايگاه هستیم؛ با افرادي كه پاك و خالص و از جان گذشته بودند، روبرو بوديم. در غروب آفتاب، دلها بهياد خاطراتِ جانسوز، ياران ازدستداده، ميافتد. دوستانی كه نمونه بودند و با آنها میشد، بهروح طراوت بخشید ولي افسوس خوبان رفتند.
از شهید «منوچهر شایستهنژاد» یادداشتی در دست است که در متن این یادداشت چنین آمده است:
سلام بر مهدي! سلام بر امام امت! در حالي قلم بهدست گرفتم كه آفتاب رو بهغروب رهسپار ميشود و آفتاب پرفروغ و بینهايت حق عالم را چشمگير كرد. خداوندا! ما كه عمري در منجلاب بوديم، گناهان ما را ببخش.
پروردگارا! ما را يك آن به خود وامگذار. سلام بر راهيان نور و سلام بر حسين و جانبازان و خانواده شهدا و بر پيكارگران حق.
حمد ستايش بر خداي را كه بر ما منت نهاد و از عالم ملك و ملكوت نور يا از انوار الهيه خود را بر جهان تاباند و ما را از ظلمات بدرآورد و معني و مفهوم انسان را تحقق بخشيد و خمینی را با ما انس داد كه دوستي با خمینی، دوستي با خداوند و ائمه اطهار است كه معني است از خداوند بزرگ ميخواهم كه مرا در روز قيامت از شفاعت حسين(ع) محروم نسازد.
توضيحي كوتاه و مختصر درباره اعزام ما به جبهه:
بعد از پنجاه روز آموزش در پادگان شهيد باهنر بعدازظهر روز بیست و پنجم شهریور ماه 1363، از پادگان راهي جبهه شديم و از آنجا به زنجان و بيجار شب را در اين مقر اقامت گزیدیم و فرداي آن روز به سقز و سپس به بوكان اعزام شديم كه باز يك شب اقامت در اين مكان دوباره به يك مقر اعزام شديم انشاءالله خداوند قهار ما را بپذيرد و مقبول درگاهش قرار بگيريم.
مدتي كه در اين جايگاه هستیم؛ با افرادي كه پاك و خالص و از جان گذشته بودند، روبرو بوديم. در غروب آفتاب، دلها بهياد خاطراتِ جانسوز، ياران ازدستداده، ميافتد. دوستانی كه نمونه بودند و با آنها میشد بهروح طراوت بخشید ولي افسوس خوبان رفتند.
برادران تعريف ميكردند كه وقتي اين كردستان قيداْ در دست احزاب چپ و دولت كومله و دمكرات بود؛ هرگاه انسان صبح از خواب بيدار ميشد، لب خيابان سرهاي بيتني را ميديد كه همچون حسين سرورشان لبهايشان باسرخي خون لبخند ميزد. ما مديون این عزيزان هستيم كه برادرانمان يك پايش را به يك لندرور و پاي ديگرش را به لندرور ديگر وصل كردند و اين دوپايشيكي به طرف راست و ديگري چپ حركت ميكرد و بدن برادرمان به دو نيمه تقسيم ميشد.
عزيزان ما را پرت میکردند ولي باز آنچه كه انسان را متحير ميكند، استقامت اين عزيزان است. اي گرانمايگان تاريخ، اينان ياران حسينند، اينان لشکريان حسيند، بهواسطه لطف حق براي رضاي او ميجنگند. اللهم؛ يرزقني توفيق زيارت الحسين و توفيق الشهادت في سبيلك.
وقتی كه درگيري خصم باسربازان حق شروع ميشود، ثانيهبهثانيه این لحظات خاطرهاي بس ارزنده و باارزش است و در آن لحظات قلبها بهسوي حق تعالي پر ميگيرد و چهرهها نمايي خاص پيدا ميكنند و برخوردها طوري ديگر ميشود. خداوند، اين توفيق را بهما بدهد كه به لقاء او برسيم. انشاءالله تعالي
مسئوليت و كار اصلي اين حقير در اين جبهه بيسيمچي ميباشد كه باد و بيسيم چي مقري ديگر بهنام مقرشهيد چمران در يكي از روستاهاي كردستان در حوالي شهر است مدتيكه در آن مقر بوديم تا از هفدهم مهرماه 1363، بهعنوان بيسيمچي گشت و بعد از يك هفته بيسيمچي مقر مذكور شدم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
نظر شما