شهادت آخرین کمال است
نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمدتقي ابراهيمي» به سال 1344، در شهرستان بهشهر در خانوادهاي متوسط و مؤمن ديده به جهان گشود. دوران كودكي خود را در همان شهرستان در كنار خانواده و دامان پرمهر و محبت پدر و مادري زحمتكش و مهربان سپري نمود و بعد از آن شهرستان كرج عزيمت نموده و در اين شهرستان ساكن و مستقر شد. وي در سن هفت سالگي پا به عرصه تحصيل نهاده و با موفقيت دوران تحصيل خود را سپري مينمود. در اوجگيري انقلاب همانند ديگر برادران خواهران مبارزش به صفوف انقلابيون پيوست و با هوشياري بر عليه رژیم منفور پهلوي دست به افشاگري زد. پس از پيروزي انقلاب به ياري خداوند و همياري مردم غيور ايران دست از فعاليت نكشيد و براي تحقق بخشيدن به اهداف انقلاب لحظهاي آرام نمينشست و به خاطر همين عضو بسيج ناحيه 2 كرج شد و در آنجا به فعاليت خود ادامه ميداد به هنگام مصيبتها و عزاداري اولياء خاص به خصوص سرور شهيدان از هيچ كمكي مضايقه نميكرد و تمامي كارهاي خود را طبق دستورات الهي انجام ميداد و هيچگونه آزار و اذيتي به هيچ فردي نميرساند. براي پدر و مادرش كه سالها براي پروراندن شكوفههاي ايمان و تقوا در درون او زحمت كشيده بودند احترام خاصي قائل بود و هميشه به پندها و نصايح آنها گوش دل ميداد و در رفتارش به كار ميبست. وي با شروع جنگ تحميلي و هجوم وحشيانه عراق به خاك ميهن اسلاميمان لحظهاي آرام و قرار نداشت و براي دفاع از كشور ميخواست به جبهه برود كه مورد قبول واقع نميشد. تا اينكه در سال 61 با كسب رضايت از اولياء مدرسه كه در آن زمان در هنرستان در رشته حسابداري تحصيل ميكرد و رضايت خانواده موفق شد كه در بسيج ثبت نام كرده و پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به جبهههاي جنوب عزيمت نمايد و پس از رزمي بيامان و حماسه آفريني در تاريخ دهم اردیبهشت 1361، در منطقه عملياتي «فكه» در عمليات بيتالمقدس شركت كرده و جاویدالاثر می شود كه پس از سالها دوري از وطن پيكر پاك و مطهرش در سال 77، به وطن رجعت پيدا ميكند.
وصیت نامه شهید «محمدتقی ابراهیمی» را در ادامه می خوانید:
«بسم رب الشهداء و الصدیقین»
پدرم تویی که مانند ابراهیم فرزندت را به قربانگاه فرستادی و اسماعیلت قول می دهد که از میدان قربانگاه فرار نکند. مادر جان! تویی که من را در دامن پاکت بزرگ کردی و تقدیم اسلام و قران و راه الله کردی. مهربان مادرم! وصیتم به تو این است که فرزندانت را طوری تربیت کنی که به حزب الله بروند. خواهر جان! سعی کن همیشه دستورات اسلامی را رعایت کنی تا پاکدامن باشی می خواهم همچو زینب باشی و او را بشناسی.
برادرانم بدانید که فقط اسلام حق اسلام است و من اسلام را از خمینی آموختم و سعی کنید همیشه به حرفهای امام توجه کنید و بدان عمل کنید که اسلام حقیقی در آن است من امیدوارم با این وصیت نامه ای که می نویسم بتوانم حداقل چند نفر گمراه را به راه مستقیم بیاورم.
شهادت حرکتی است شتابدار به سوی معشوق که نصیب هر کس نمی شود و ما باید سعیمان بر ان باشد که بتوانیم رضای خدا را بهدست اوریم تا ما را قبول کند و عاشق ما شود.
به طور ساده بگویم که جبهه وسیله ای است برای شهادت یعنی دکانی است که خداوند صاحب ان دکان است. یک نفرموقعی به جبهه می اید یعنی اینکه جان خود در دست قرار داده می گوید: ای خدای بزرگوار! این جان فروشی است و اینجاست که خداوند باید قبول کند و اینجاست که خداوند شهید می کند یعنی قبول می کند و شهادت اخرین کمال است.
و شما انقدر خود را بسازید و انقدر پرهیزکار شوید که اگر به جبهه نیامدید در همانجا هم شهید شوید همیشه سعی کنید همه کارهایتان برای خدا باشد و رضای خدا را بدست اورید. شما یک لحظه به اخرت خود فکر کنید؛ ایا انسان برای همیشه زند ه می ماند جوابش مشخص است نه پس انسان می میرد پس چه بهترین راه رفتنی و بهترین راه مردن را انتخاب کند.
و یک بار دیگر به اخرت فکر کنید با خودتان فکر کنید به خودتان بگوئید که ایا خداوند شما را افرید برای چه آفرید آیا خداوند انسان را سرخود ول می کند فکر نمی کنید در اخر هر کاری باید امتحان بدهید.
در مدرسه پس بیائید کاری کنیم در این امتحان که خداوند می کند قبول شویم گاهی خداوند انسان را تشنگی، گاهی گرسنگی، گاهی در سختی زندگی و هم در جهاد و گاهی در نفس امتحان می کند. درداخل خودتان بروید ایا ببینید می توانید در این امتحان قبول شوید و فکر کنید بگوئید موقعی که مامردیم و رفتیم در روز اخرت به مالک یوم الدین به صاحب روز قیامت و اخرت چه جواب خواهیم داد و چه خواهیم گفت: چه می توانیم بگوئیم ایا می توانیم بگوئیم؛ خداوندا! تو مرا افریدی ولی من در ان دنیا جز گناه کاری دیگری نکردم. ایا خداوند باریکلا خوب کاری کردی این خوب است یا اینکه با سربلندی و افتخار بگوئیم در راه تو جان دادم و در ان دنیا هم بالاتر از جان چیز دیگری نبود شما بدهم و در برابر خداوند رو سفید باشیم.
پس بیائید کاری کنیم که در اخرت با سربلندی و افتخار جواب دهیم و در برابر خداوند رو سفید باشیم.
و من از همه میخواهم که به ریسمان خدائی چنگ زنید و از تفرقه بپرهیزید و گرنه مدیون خون شهدائید و ان بر سر شما خواهد آمد که یزیدیان به شما حاکم باشند.
ای منافقین و سنگ اندازان بین راه انقلاب ایا هزاران هشدار و کرامت و معجزه در این انقلاب شما را هشیار نکرده تا کی می خواهید رذالت کنید و از امام و اسلام محروم باشید و سعی کنید و به سیل خروشان انقلاب بپیوندید والا ترازوی عدل الهی و عذاب دوزخ در انتظارتان می باشد.
و چگونه می خواهید در اخرت به خداوند جواب دهید! شرم کنید انقدر شهید دادیم، اینقدر خون دادیم، باز حیا نمی کنید!؟ باز می خواهید زیر سلطه باشید یا خودتان می خواهید سلطه باشید.
بیائید به خاطر احترام به خون این شهیدان هم که شده توبه کنیم و به خدا بگوئیم ان که توبه کرده ازمن زشت است و بخشیدن از تو زیباست و انقدر به این امت و به انقلاب و اسلام و به امام خیانت نکنیم و توبه کنیم که خداوند توبه پذیر است همانا که امام باقر (ع) می فرمایند:
آن کسی که از گناه خویش توبه کند مانند کسی است که گناه نکرده باشد اما ان کسی که استغفار کند ولی بازهم ازگناه خود دست برندارد همانند کسی است که خود را مسخره کند.
و خداوند در جای دیگری می گوید هر کس پیش من اید و از نافرمانیهایی که از من کرده است شرمنده باشد و حیا کند من او را می امرزم و بر آنانکه گناهانشان را حفظ کردهاند فراموشی می افکنم.
به همین دلیل هر چه ادمی از تظاهر به گناه خودداری کند بار گناهش سبکتر است زیرا هم نشانه ان است که او یک نوع شرم و حیا ازکار زشت دارد هم با گناه پنهان خود مایه شیوع گناهان در بین دیگران شده است.
البته پشیمانی از گناه باید واقعی باشد بدان گونه ادمی را مصمم به ترک گناه کند.
پس چرا باید ما در خواب غفلت باشیم؟ بیائید از خواب غفلت و خرگوشی بیدار شویم و راه اسلام که اخرش به اله می پیوندد بپیوندیم.
من این وصیت نامه را می نویسم صددرصد می دانم که شهید می شوم و شهادت افتخار من است والسلام.
ادرس منطقه جنگی تیپ المهدی گردان منتظری گروهان رجائی گروه تخریب
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری