در سالروز شهادت شهید « حسین علی خلج» منتشر می شود؛
ای جوانان نگذارید در رختخواب بمیرید که حسین در میدان جنگ شما را به یاری می طلبد. شما با یاری خدا کربلای هشت ما را آفریدید و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» جواب دادید.
مروری بر زندگی و وصیت



نوید شاهد البرز؛ شهيد «حسين علي خلج» به تاريخ بیست و دوم شهریور 1345، در شهرستان قزوين ديده به جهان گشود و پس از سپري نمودن دوران كودكي به مدرسه رفته و شروع به تحصيل نمود و تا كلاس چهارم ابتدائي ادامه تحصیل داد و پس از ترك تحصيل به آموختن آهنگری که حرفه مردان آزاده است روی آورد. پدرش كارگر كارخانه يخچال سازي بود وي از اين طريق به پدر در مخارج خانواده كمك مي كرد.

در زمان اوج گيري انقلاب او نیز همپاي ديگر هم سن و سالان خود در اكثر راهپيمائيها شركت داشته و به شعارنويسي بر روي ديوارها مي پرداخت و در پخش اعلاميه هاي امام نيز فعاليت مي كرد و بعد از به ثمر رسيدن پيروزي انقلاب اسلامي ايشان نيز با جلب رضايت خانواده لباس شريف سربازي را به تن كرده و از طرف ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد و بعد از چند ماه خدمت سرانجام در تاريخ بیست و پنجم اردیبهشت 1366، در منطقه عملياتي «پنجوين» با اصابت تير به ناحيه سر به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و شربت شيرين شهادت را نوشيد. تربت پاک شهید در گلزار شهدای مریوان نمادی از ایثار و مقاومت می باشد.

مروری بر زندگی و وصیت


شهید «حسین علی خلج در وصیت نامه خود چنین می نگارد:

«کسانی را که در راه خدا کشته می شنود مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.»

با نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود بر صاحب الزمان و نایب برحقش امام خمینی(ره) و با سلام خدمت پدر و مادر عزیزم که هیجده سال یا نوزده سال تحمل زحمات مرا نموده و شبهای بی شماری رنج بی خوابی را برخود هموار کرده تا توانستم بزرگ شوم. در راه خدا جهاد کنم و جان ناقابل را نثار نمایم. ان شالله خداوند گناهان این بنده حقیر را که بیشتر از ریگهای بیابان است ببخشد تا روز محشر نزد مولایم حسین رو سفید باشم.

پدر و مادر عزیزم حال شما هم جز خانواده شهدا هستید و مسئولیتتان سنگین شده است مبادا فکر کنید که به خاطر شهادت من از دیگران جدا بوده و یا بالاترید. شما نوزده سال در تربیت من کوشیدید و اینک کار ومسئولیت بالاتری دارید و باید خون شهدا را پاس دارید از اینکه از میان شما رفته ام ناراحت نباشید چون من امانتی بودم در دست شما که بایستی به سوی صاحبش باز می گشت. این را هم بدانید که خداوند ازشما راضی خواهد بود چون امانتش را به نحو احسن تحویل دادید.

مادر عزیزم برادر کوچکم مهدی را طوری تربیت کن که بعدها ادامه دهنده راه حسین و حسینیان باشد و در شما سربازان امام زمان قرار گیرد تا رفتارش زیبنده باشد. می خواهم اولین کلامی که یاد می گیرد الله باشد. خواهران تربیت شدند که چون زینب صبور و مقاوم باشند و همیشه در راه خدا قدم بردارند تا در فردای قیامت نزد فاطمه زهرا رو سفید باشی. این را بدانید که سلاح زن حجاب، عزت، شرف اوست.

ای مادران اگر جسد فرزندانتان برای شما نیامد آن را طلب نکنید چون کسی که امانتی می دهد دیگر آن را پس نمی گیرد. دوستان عزیز اول آنکه هر بدی و خوبی از من دیدید حلال کنید.

برادران عزیز اگر خواستید ورزشی کنید. ورزش مرا انتخاب کنید که  به لحاظ جسمی بعدها بتوانید از آن استفاده کنیدو  چه از نظر روحی نگذارید کسانی که ورزش را هدف قرار داده اند از شما استفاده کنند. وحدت را بین خودتان بیشتر کنید. صدام و منافقین را هدف قرار دهید. ای جوانان نگذارید در رختخواب بمیرید که حسین در میدان جنگ شما را به یاری می طلبد. شما با یاری خدا کربلای هشت ما را آفریدید و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» جواب دادید. ان شالله خداوند شما را در همه کارهایتان یاری کند.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده