در سی و پنجمین سالروز شهادت شهید «علیرضا محمودی پارسا» منتشر می شود:
يکشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۷
بعد از فرمان اخير امام كه دستور دادند جوانهایی كه قبلاً به جبهه رفتند وظيفه شرعي‌شان است كه بيايند و بروند اين جبهه‌ها را پر كنند. من تصميم گرفتم...
گفتگویی رادیویی با کوچکترین شهید البرزی در آن روزها ؛ نوجوان گوش به فرمان امام

نوید شاهد البرز:


شهيد «عليرضا محمودي‌پارسا» در بیست و سوم تيرماه سال 1348، در خانواده‌اي مذهبي و متوسط در شهر تهران ديده به جهان گشود. نور شهادت در چهره‌اش از همان دوران كودكي نمايان بود و در كودكي داراي هوش و ذكاوت بالايي بود. در كودكي نماز را فرا گرفت و در شش سالگي وارد مدرسه شد. از همان موقع حيا و شرم زياد در وجودش بود. دروان كودكي و ابتدايي خود را پشت سر نهاد و وارد مقطع راهنمايي شد به تحصيل ادامه داد. او حضوري فعال هم سطح با سنش داشت با فرمان امام پس از پيروزي وارد بسيج گرديد و در پي حمله ناجوانمردانه صداميان به خاك پاك ايران اسلامي شهيد محمودي دلش طاقت نياورد و به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل اعزام گرديد و به مبارزه در راه حق و عدالت پرداخت و در جبهه بسيار ايفاي نقش كرد تا اينكه سرانجام در بیست و نهم بهمن ماه 1361، در منطقه عملياتي فكه با رشادتها و فداكاريهاي فراوان بر اثر اصابت تركش به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. تربت مطهر شهید در گلزار شهدای «امامزاده محمد» کرج به خاک سپرده شد.

گفتگویی رادیویی با کوچکترین شهید البرزی در آن روزها ؛ نوجوان گوش به فرمان امام


از شهید دانش آموز « علیرضا محمودی پارسا» مصاحبه رادیویی در دست که در آن روزها تهیه شده است که در ادامه خبر مطالعه می کنید:

با درود وسلام به رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني و با درود و سلام بر تمامي شهدا از صدراسلام تاكنون . من عليرضا محمودي اعزامي از كرج هستم.

* چند سالتان است؟

 من متولد سال1348، هستم .

* اولين بارتان است كه به جبهه جنگ مي‌آئيد؟

 نخير من دفعه پنجم است .

* شما چطور شد كه تصميم گرفتيد به جبهه جنگ بيائيد ؟

 بعد از فرمان اخير امام كه دستور دادند جوانهایی كه قبلاً به جبهه رفتند وظيفه شرعي‌شان است كه بيايند و بروند اين جبهه‌ها را پر كنند. من تصميم گرفتم به اين جبهه‌ها بيايم تا بتوانم دين خودم را نسبت به اسلام و مسلمين ادا كرده باشم.

* كلاس چندم هستيد؟

كلاس دوم راهنمائي هستم.

* پدرتان راضي بودند كه به جبهه جنگ بيائيد ؟

 بله

*چطور شد كه شما داوطلب شديد كه در گردان شهادت باشيد ؟

 وقتي گفتند كه لازم داريم براي اين گردان و كارش به اصطلاح يك جوري است كه بايد بتوانند از پس آن كار بربيايند من ديدم كه توانائي آن كار را دارم من هم آمدم . شهادت ، خوب سعادت است براي هر كسي، هر كسي هم نمي‌تواند شهيد بشود بايد لايق باشد براي شهادت حالا هر چيز خدا مي خواهد .

*در عمليات خيلي هم مجروح شده بوديد يا نه؟

 بله در عمليات «ملسم ابن عقيل» .

* كجايتان تركش خورده بود؟

 سينه‌ام ، كتفم ، گلويم ، صورتم و سرم .

* الان كه بهتر شديد ؟

 بله الان كه خوبم .

* فكر مي كنيد سنگر مدارس مي توانست براي شما مهمتر باشد يا آمدن به جبهه هاي جنگ ؟

 من چون فعلاً در اين جبهه ها بودم ديدم در جبهه بهتر مي توانم كار كنم تصميم گرفتم اینجا بيايم. اما برادراني كه در سنگر مدارس هستند سعي كنند كه در همان مدارس باشند و سنگر خودشان را حفظ كنند و به قول امام كه گفت: مدارس سنگر است قبل از اينكه از نظر نظامي با ما قطع رابطه بكنند از نظر فرهنگي استثمار كردند و ما بايد الان تمام به اصطلاح كارهائي را كه عقب مانديم ازش بايد جبران كنيم.

* توي عمليات كار شما چيست ؟

 تك تيرانداز .



منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده