از مصرف گرایی بکاهید در شکوفایی اقتصاد مملکت کوشا باشید
نوید شاهد البرز: شهید!فقط به نام تو می شود، سکه پیروزی زد که بعد از تو، هر که مانده، در توهم زندگی، شناور است. نام تو ای لاله سرخ، معنای زندگیست و غربت بعد از تو، دامن اهالی کوی شجاعت را گرفته؛ ماییم و دلی که جز به بهای خون، نه فروخته می شود و نه خریداریش هست. کاش بودید! چفیه های خون آلود، بر شط آرامش پل بسته اند. در لایه های زیرین هستی، غوغایی است. قسم به نام سرخ شهادت که پس از جنگ ، راهی که شما به خون گلو پیموده اید، به خون دل می رویم . ما هر روز در راه مولای شهیدان روی زمین، فلسفه می خوانیم و هر شام ، عده ای پشت سیم خاردار ابتذال ،گیر می کنند . هر روز، روز تولد شماست؛کاش بودید!
شهيد صاحب نعمتي در بیست و نهم اسفند ، سال 1331 در شب ولادت با سعادت صاحبالزمان(عج) در خانوادهاي مذهبي در كربلا به دنيا آمد و دوران تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه الحسين كربلا سپري نمود. با روي كار آمدن صدام جنايت پيشه و اذيت و آزار خانوادههاي ايراني، شهيد همراه با خانواده شهيد در كليه امور مذهبي شركتي فعال داشت و از آنجا كه در كربلاي معلا ديده به جهان گشوده بود عاشق آقا اباعبدالله الحسين و آقا حضرت ابوالفضل العباس بود.
شهيد داراي اخلاقي پسنديده و رفتاري اسلامي بود و هميشه به ديگران در كارهاي خير كمك و ياري ميرساند و به فقراء و مستضعفان بسيار ميانديشيد و كمك و ياري ميرساند و به والدين خويش احترام فراواني ميگذاشت.
وی بهمراه خانواده در سال 1349 از عراق به ايران عزيمت نمودند و پس از به پايان رساندن دوره راهنمايي در دبيرستان فارابي كرج، به كار كردن مشغول شد و در سال 1355 به خدمت زير پرچم اعزام شد و خاتمه خدمت شهيد مصادف بود با اوجگيري انقلاب و ايشان نيز به عنوان سرباز امام زمان(عج) به درياي خروشان ملت مسلمان و انقلاب ايران پيوست كه روز و شب در حالت فعاليت بود. وی در زمان انقلاب در اكثر راهپيماييها و تظاهرات خياباني شركت مينمود و براي كمك كردن به مردم قزوين كه در حكومت نظامي محاصره بودند، فعاليتهاي بسياري نمود و پس از پيروزي انقلاب لباس جهاد بر تن كرد و به جنگ گروهكهاي محارب و ضد انقلابيون به كردستان رفت و در جنگ تحميلي نيز حماسهها آفريد.
در درگيريهاي اوليه كه در كردستان اتفاق افتاد به همراه دوستانش در گروه شهيد چمران عازم آنجا گرديد و حدود 2 ماه در آنجا در حال ستيز با ضد انقلابيون بود و سپس در سال 59 ازدواج نمود كه حاصل آن يك فرزند است و با شروع جنگ تحميلي او نيز همانند ديگر ملت غيور به سوي جبههها شتافت و در جبهههاي جنگ حق عليه باطل شركت نمود و پس از حماسهآفرينيهاي فراوان سرانجام در دهم اردیبهشت 1361 در شهر خونين خرمشهر مورد اصابت تركش خمپاره دشمن قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و به لقاءالله پيوست. برادر دیگرش "شهید حامد نعمتی" هم در بیست و دوم فروردین 1362 به شهادت رسید. دوبرادر شهید از کربلا آمدند وبه کربلاییان پیوستند.
فرازهايي از وصيتنامه:
پيامم به ملت عزيز ايران اين است همانطوري كه خود ميدانيد؛ اين انقلاب چنان خروشنده است كه تا انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) پيش خواهد رفت. بنابراين به مخالفين و اشرار و سرمايهدارها مي گويم: كه به خود بيايند و دست از كارشكنيها و شيطنتبازيهاي خويش برداريد. برادران و خواهران عزيز و مسلمان تا ميتوانيد قناعت پيشه كنيد و از مصرف كردن بكاهيد و به كار كردن بيفزاييد و در شكوفايي اقتصاد مملكت كوشا بوده و از حمايت رهبر عزيز كه مايه افتخار اين امت است، دست برنداريد. در پايان از همه بخصوص از پدر و مادر و همسرم ميخواهم كه مرا حلال كنند. و در راه تقوي كوشا باشند.
نقل قولی از مادرمحترم شهيد:
در زمان حكومت نظامي طاغوت جهت تبليغ آني روز و شب نداشت و دست اندركاران حكومت نظامي چندين بار او را تعقيب نمودند ولي از پشت بامها به بامهاي ديگر فرار ميكرد و كار خود را به انجام ميرساند و آسوده نميماند وي در دوران حكومت نظامي قزوين جهت كمك رساندن به مردم مسلمان و غيور و داغديده قزوين مواد اوليه و مايحتاج مردم را جمعآوري و به آن ديار ميرسانيد.