با وجودی که میثم شش سال بود که رفت و آمد می کرد ولی آخرین باری که رفت فضای خانه خیلی متفاوت بود انگار که با رفتنش خاک غربت در خانه ام نشست..
در این گفتگو می خواهیم از صبوری همسر شهید و از جوانمردیهای شهید مدافع حرم یادی کنیم، شهیدی که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) در مقابل جنایتکاران داعش، از خانواده اش گذشت و به سوریه رفت و سرانجام شهید « بی سر » شهرمان شهرت گرفت.

نوید شاهد کرج متن کامل مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم «میثم مدواری»، خانم شهربانو سلیمانی را اینگونه منتشر میکند:

شهید مدافع حرم   

ﺩﻟﯿﻞ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ من و همسرم ﺷﻬﯿﺪﺍن بودند. با کاروان راهیان نور به منطقه جنوب رفتیم و در آن سفر میثم نیز حضور داشت و به طور مستمر برای تفحص شهدا به مناطق جنوب میرفت، بعد از یک مدت میثم با یکی از معتمدین محل به خواستگاری آمد و آن روز یک روز فراموش نشدنی برای من است. موقع صحبت خواستگاری با من، از برادر شهیدش که در سال 1365 ترور شده بود تعریف میکرد و عشق به شهادت را در کلامش حس میکردم.

میثم به من میگفت:«تمام دارایی ام پدر و مادرم هستند و بعد منم و لباسم و کوله پشتی ام»، و اینگونه شد که من عاشق رفتار خالصانه و صداقتش شدم و زندگی مشترکمان را ساده وﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭ ﻭﯾﻼﺷﻬﺮ آغاز کردیم. و ثمره ازرواجمان دو دختر دردانه به نامهای فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است.

میثم با شروع جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شد و از سال 89 به دفاع از دین و اسلام پرداخت با وجودی که.ﺑﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﻫﺎﯾﺶ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺶ خیلی برایم ﺳﺨﺖ ﻣﯽﺷﺪ. میثم بعد از شهادت دوست صمیمی اش شهید محسن کمالی دهقان دیگر تاب ماندن نداشت می گفت« نمیدانم که چه شده که علی‌رغم شهادت همه دوستانم من مانده‌ام»

سخاوتمندی شهید زبانزد بود

میثم ﻫﻤﻪ ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽﻛﺮﺩ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﯿﻢ «ﭘﻮﻝﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﻦ»،ﻣﯽﮔﻔﺖ «ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻮﻝ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟!

دستگیری از افتادگان و سرکشی به نیازمندان از اخلاقیات نیکوی میثم بود، میثم عزیز هیچگاه به این دنیا دل نداشت و از همه چیز خود میگذشت در راه انفاق برای فقرا.حتی از لباس تن خود میگذشت و در راه خدا ایثار میکرد .

یادمان باشد آسایشمان را مدیون خون شهیدانیم

در آخرین سفر میثم خاک غربت در خانه ام نشت/ روایت همسر شهید مدافع حرم

درعکس فوق کنار دیوار باغ زیتون تیر توپ به سر شهید میثم مدواری اصابت می کند بین روستای السابقیه و القراصی و خون پاک و گلگونش بر روی سنگهای پرچین به یادگار باقی میماند.


سردی چهارچوب قاب عکس پدر

روز چهلم میثمم توی مسجد این دو دختر نازدانه ، دل مرا آتش زدند، با عکس پدر عشقبازی میکردند، لحظه ای این قاب عکس را از خود جدا نمیکردند ، بجای گرمای حضور پدر سردی چهارچوب قاب را به آغوش میکشیدند، میدانم که خود خدا همه جوره هوای این دو دردانه ما را دارد ولی از خدا میخواهم که صبری به ما عطا کند که بتوانیم کمبود حضور میثم را تحمل کنیم. عشق میثم به فرزندانش مثال زدنی بود وقتی در منزل بود وقف دردانه هایش بود، و حالا نبودش برای ما خیلی سخت است.

میثمم عاشق زندگیش بود ، عاشق زن و فرزندانش بود، عاشق رشد و تعالی دخترانش بود، عاشق این بود که عروس شدن دخترانش را ببیند ، اما از همه اینها بالاتر عاشق ولایت بود، عاشق ناموس علی بود عاشق عمه سادات بود عاشق دفاع از حریم ولایت بود و در آخر عاشق شهادت بود.

در آخرین سفر میثم خاک غربت در خانه ام نشت/ روایت همسر شهید مدافع حرم    در آخرین سفر میثم خاک غربت در خانه ام نشت/ روایت همسر شهید مدافع حرم   در آخرین سفر میثم خاک غربت در خانه ام نشت/ روایت همسر شهید مدافع حرم 


در آخرین سفر میثم خاک غربت در خانه ام نشست

با وجودی که میثم شش سال بود که رفت و آمد می کرد ولی آخرین باری که رفت فضای خانه خیلی متفاوت بود انگار که با رفتنش خاک غربت در خانه ام نشست..

دﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲ ﻛﻪ میثم ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﻭ ﻭ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﺗﺎ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ. بعد از نماز صبح روز شنبه شانزدهم  آبان ۹۴ در حومه حلب بود ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ میثم ﺑﻪ ﻧﺎﻡ محمدحسین ﻣﺤﻤﺪﺧﺎﻧﻲ ‌ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ. ﻣﻴﺜﻢ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﻴﻜﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ یک توپ 14از ﺳﻮﻱ ﺩﺷﻤﻦ به سر میثم اصابت میکند و سر از بدن جدا میشود، چیزی از سر باقی نمیماند که برگردد.

قبل از رفتنش من را آماده کرده بود و وصیت کرد اگر شهید شد،سنگ مزارش را سیمان کنن و با یه تکه چوب روی آن فقط بنویسند کلنا عباسک یا زینب(س) .

در آخرین سفر میثم خاک غربت در خانه ام نشت/ روایت همسر شهید مدافع حرم




انتهای گزارش/ زهرا رشیدی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده