«نسرین ژولایی» از امدادگران عملیات بیت المقدس در یادداشتی به مناسبت فتح خرمشهر نوشت:«آفتاب می‌تابید و خنده را از خودش با اشعه‌هایش می‌پراکند. در این میان چهره تک‌تک شهدا را که دیده بودم خصوصاً پدر الدوز از جلوی چشمانم می گذشتند.»

خرمشهر



به گزارش نوید شاهد البرز؛ نسرین ژولایی نویسنده کتاب الدوز یکی از این فاتحان است. او در حوالی روز فتح خرمشهر یادداشتی برای مخاطبان نوید شاهد دارد که تقدیم مخاطبان می‌شود. 

بسم الله الرحمن رحیم

 خرمشهر در چهارم آبان سال ۱۳۵۹ از دامن وطن جدا شد و بعد از ۱۹ ماه یعنی ۵۷۸ روز توسط رزمندگان پرتوان و غیور اسلام بازپس گرفته شد. همه سجده شکر به جا آوردند و پرچم اسلام بر فراز مسجد جامع نماد مقاومت و آزادی (قلب تپنده مردم دلاور ایران) به اهتزاز درآمد.
یکی از اهداف عملیات الی بیت المقدس آزادسازی خرمشهر بود. در این جنگ بعثی‌ها حتی به کودکان و زنان هم رحم نکردند و ناجوانمردانه آنها را به شهادت رساندند. رزمندگان غیور سنگربه سنگر در میان  اروندرود از همه‌ی مذاهب، شیعه و سنی و کلیمی و.....ایستادند؛ مجروح و یا شهید شدند، ولی مبارزه کردند و حماسه آفریدند، این دلاورمردان گفتند: «خونین شهر یکبار دیگر باید خرمشهر شود.»

آنان خواستند که در پیشگاه خداوند (عندربهم یرزقون بمانند) و ابدی شوند.

در عملیات فتح خرمشهر، دشمن از  تجهیزات کاملی که از کشورهای ابرقدرت پشتیبانی می‌شد و برنامه های که از قبل تعیین شده بود پا به عرصه گذاشت، اسلام با اندک تجهیزات ولی با سلاح ایمان و بر اساس امدادهای غیبی و عزمی راسخ و با حضور همیشگی مردم در صحنه، خرمشهر استقامت کرد و به پیروزی رسید.

خاطرات آن روزها از جلوی چشمانم رژه می‌روند. آن روزهای خون وخونریزی، توسل، اشک. همه برایم تداعی می شود.

روز اول خرداد 1361 در بیمارستان صحرایی تا چشم کار می کرد؛ فقط مجروح و اسرای بعثی بودند که می آوردند. آن قدر تعداد مجروحین زیاد بود که حتی تا نزدیکی سرویس های بهداشتی بیمارستان مجروح خوابیده بود و سرم هایشان را با میخ به دیوار زده بودند، روز دوم خرداد ماه نیز دست کمی از روز اول نداشت. تعداد شهدا و مجروحان که تخلیه می شدند بیشتر از ظرفیت بیمارستان بود. به قدری تعداد مجروحان زیاد بود که نیروهای مردمی به کمک کادر درمان آمده بودند. چند ساعتی از روز سوم نگذشته بود. بلندگوی که در محوطه بیمارستان نصب شده بود و آمار لحظه به لحظه جنگ را می داد اینبار با هیجانی بیشتر مجری پشت میکروفون قرار گرفت و این گونه اعلام کرد: "مردم عزیز ایران! به خبری که هم اکنون به دست من رسید توجه کنید: «خرمشهر آزاد شد! خرمشهر آزاد شد! خرمشهر را خدا آزاد کرد!» تمام پزشکان و پرستارها دست از عمل جراحی و باندپیچی برداشتند و رزمندگان برای لحظه‌ای درد را فراموش کردند و تمام بدنشان گوش شد. بار دیگر منتظر ماندند تا اخبار را بشنوند خبر دوباره تکرار شد. «مردم عزیز ایران خرمشهر آزاد شد» در آن روزهایی که فقط خون و خونریزی دیده می شد. شادی چیز عجیب و فراموش شده‌ای به حساب می آمد ولی در آن لحظه همه محدودیت‌ها را به زمین گذاشتند و با تمام توانشان فریاد کشیدند و خندیدند. عده‌ای از رزمندگان و مجروحینی که روی تخت بودند الله اکبرمی گفتند، در آن لحظه من از شادی در پوست خود نمی گنجیدم و از شدت شادی می گریستم.

انرژی و عطر شادی در هوا پخش شده بود، آسمان آبی تر از هر زمان دیگری بود. این شادی را حتی در درختان و زمین هم می‌شد حس کرد. آفتاب می‌تابید و خنده را از خودش با اشعه‌هایش می پراکند. در این میان چهره تک‌تک شهدا را که دیده بودم خصوصاً پدر الدوز از جلوی چشمانم می گذشتند. رئیس بیمارستان آقای دکتر شادفر پسر ۱۳ ساله ای را که هنوز هاج و واج روی تخت دراز کشیده بود را بلند کرد. او را روی شانه اش گذاشت و توی راهرو شروع به بالا و پایین پریدن کرد. در آن وضعیت کسی را نمی شد پیدا کرد که لبخند در کنج لب هایش و اشک شوق در چشمانش نداشته باشد.

ما باید پیروزی خرمشهر را دوباره تکرار کنیم و با مدیریت جهادی و عزم راسخ و با قدم‌های محکم و مقتدر و حضور فعال ‌و همیشگی مردمی که مخلصانه و همواره در تمام عرصه ها حضور داشتند و با رشد معنویت و اخلاق اسلامی و از جان گذشتگی و مبارزه با آسیب‌های اجتماعی، بهبود وضع معیشت مردم و توسعه فن‌اوری خرمشهرهای دیگری بسازیم.

یاد شهیدان و جانبازانی که همواره با دردهایشان می‌سازند و لب نمی گشایند، آنانی که جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند، در باغ خاطراتمان زنده نگه داریم.

در خرمشهر نخل‌ها با اقتدا به شهیدانش، عزادارند و به تاسی از شهیدان بی‌سر، سر ندارند.

در یک مقطع زمانی در بر اقتضا و تبعیت از امام حسین(ع) سرور شهیدان عالم ولبیک به فرمان امام خمینی (ره) و با مشارکت دیگر هم وطنان، جوانان رشید با دست خالی در حالی‌که قسمت اعظم شهر تخریب شده بود، ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست اجنبی بیفتد، هنوز قسمت اعظم شهر ویرانه ای بیش نیست. در آبادانی آن بکوشیم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده