سیری در کلام شهیدسخراوی:
«شهیدعبدالزّهرا سخراوی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «بدانید که ما کورکورانه حرکت نمی‌کنیم، راه برایمان روشن است و راه سعادت و نیکبختی را جهاد می‌دانیم.»

وصیت

به گزارش نوید شاهد البرز؛ «شهید عبدالزّهرا سخراوی» که نام پدرش حمید است در یکم آبان ماه 1333 دیده به جهان گشود. تا سوم متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند انبارهای عمومی و خدمات بود. متاهل و دارای دو دختر و دو پسر بود. از طرف بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و نهم مرداد 1367، در سردشت با اصابت مین به سر، دست و پا به شهادت رسید. مزارش در روستای حصارسازی واقع است.                 

 
 در ادامه متن وصیت‌نامه شهید سخراوی را بخوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و سپاس می کنم خدای متعال را که توفیقش را شامل حالمان کرد و ما را از جهل کامل و ظلمت و گمراهی نجات‌داد و سپاس می‌کنم خدای سبحان را که رهبرم را به ما شناساند که زبان و قلم از وصف او عاجز است.

برادران! چه سعادتی بالاتر از این می‌توانستم داشته باشم که از ظلمت محض بیرون آمده و به‌سوی لقای الهی پیش برویم. توصیه‌ام این است که این نعمت الهی را ارج نهید و قدری عمیق‌تر به مساله بنگرید و بیشتر تأمّل کرده و اندیشه کنید که ما چه بودیم و الان چه هستیم.

خداوندا! چه توفیقی بود که امام زمان (عج) مرا دوباره به تکرار آوردی و حسین زمان کردی و پیروانش را هم که علیه یزیدیان بشورند و با آنان ستیز کنند و همچون حسین (ع) در کربلای کردستان، با لب‌های عطشان و با شعار لاحول و لا قوة الا بالله، به دشمن زبون هجوم آورده و آنان را از پای در انداخته و خود نیز به شهادت رسیدند. دلم می‌خواهد که باز ماندگانم همچنان که می‌توانند بیشتر تأمّل کنند که ما  این راه را  راحت تر برویم.
این شهدا، چرا از همه چیزشان گذشتند و از نشستن روی خاک‌ها خسته نمی شوند؟ چرا از این جبهه به  جبهه‌ی دیگر می روند؟ و در پی چه چیزی هستند؟ بدانید که ما کورکورانه حرکت نمی کنیم، راه برایمان روشن است و راه سعادت و نیکبختی را جهاد می دانیم. امدادهای الهی یکی پس از دیگری در این جبهه‌ها دیده می شود گویی دیگر به اوج خود رسیده، و این دل‌های پاک آماده اند که إن‌شاءالله هر چه زودتر انتظار به سر رسد و چشم‌ها با دیدن آقا امام زمان (عج) روشن شود و با قیام ایشان و پشتیبانی سپاه صاحب الزمان، فتح المبین و فتح‌ها و پیروزی مهم بیشتری داشته باشید تا در مقابل خدای متعال روسفید شد.

مادرم! ای مهربان! خدا شاهد است که شما در حقّ من خیلی زحمت کشیده‌اید و من هم خیلی اذیّتتان کردم که نمی توانم از عهده‌ی زحمات و الطاف شما برآیم، امیدوارم خدای بزرگ عوض شما را در آخرت بدهد از شما می خواهم مرا عفو نمایید، هر چه بودم مرا ببخشید.
پدرمهربان و عزیزم! تو خود می دانی که چون امام راه را برایم روشن و تکلیف کرده بودند که به جبهه ها هجوم بیاوریم، برای همین مُردن در رختخواب را برایمان ننگ دانسته و من هم، چون پیرو ایشان بودم از همه‌ی لذّت‌های زندگی دنیوی گذشتم و به ندای ایشان لبیک گفتم، از تو و بچّه هایم مهدی و مریم و مرجان، دوری گزیدم. امّا خداوند متعال تو را امتحان خواهد کرد و همچنان که در امتحان به سر می بری، مواظب باش صبر داشته باشی و از یادگارهایم مواظبت نما و نگذار احساس بی بابایی نمایند. امیدوارم که زندگی برایت به خوشی بگذرد و وظیفه ات را درست شناخته و انجام دهی حتما چنین خواهد بود. امیدوارم که خداوند متعال از تو راضی باشد. هشدار می دهم که جدّا مواظب باش، همچون زینب (س) صبر داشته و ببین ایشان در برابر سختی چه کردند تو هم پیرو ایشان باش و از تو می خواهم که مرا ببخشی هر چه بود بالاخره گذشت.
مهدی عزیزم! جانم! پروانه دخترم! خواهرم! امیدوارم وقتی بزرگ شدید در زندگی مویّد و موفّق باشید و آرزوی سعادت و موفّقیّت شما را دارم. از من سفارش به شما فرزندانم، مادرتان را ناراحت نکنید. مبادا! او را آزار دهید. فرزندانم را به تو همسر عزیزم می سپارم و نگذاری به دست برادرهایم بیفتند و تو سر آنها بزنند. به شما وصیّت می نمایم هیچ‌کس از خانواده ام حقّ دخالت در زندگی تو و بچّه هایمان را ندارند و احیانا از طرف اداره ام هر گونه وجهی پرداخت شود به تو و فرزندانمان تعلّق دارد و هیچ احدی از خانواده ام حق ندارد مطالبه نمایند. خیرالنّساء جان! آخرین بار است که اسم شما را می نویسم، تو یک زن فداکار هستی و تو بودی که در تمام رنج‌ها و سختی‌هایم شریک بودی، این فراموش نشدنی است، دیگر عرضی ندارم به امید دیدار در روز رستاخیز.

از پدر مهربانت و مادر محترمت می خواهم که مرا مورد بخشش خود بنمایند و آنها در حقّ من پدری و مادری کردند. سلام به رضا، حسن، مجتبی، علی و بهادر برسان. برادران بی وفایم! واقعا شما برادران خوبی برایم نبودید و امیدوارم که خداوند را در زندگی به یاد داشته باشید. از شما خواهش دارم که جنازه ام را در نزد شما و فرزندانم درکنار شهداء به خاک بسپارید.به امید پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی صدام و صدامیان. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.عبدالزّهرا سخراوی  بیست و پنجم فروردین ماه 1366 
 
پيام شاخص شهيد بزرگوار بر اساس متن وصيّت نامه و مطابقت با آيات و روايات
 
پيام شهيد: مهدی عزیزم! جانم! پروانه دخترم! خواهرم! امیدوارم وقتی بزرگ شدید در زندگی مویّد و موفّق باشید و آرزوی سعادت و موفّقیّت شما را دارم. از من سفارش به شما فرزندانم، مادرتان را ناراحت نکنید مبادا او را آزار دهید.
 
شاهد حديثی: قال رسول الله صل الله علیه و آله: اَلصَّدَقَةُ عَلى‏ وَجهِها و َاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَينِ و َصِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَ تَزيدُ فِى العُمرِ وَ تَقى مَصارِ عَ السُّوءِ. (نهج الفصاحه ص549 ، ح 1869)

پیامبر اکرم صل الله علیه و آله فرمودند:صدقه‌ی به‌جا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله‌ی رحم، بدبختى را به خوش‏بختى تبديل و عمر را زياد و از پيشامدهاى بد جلوگيرى مى‌‏كند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده