فرزند بانوی شهید حج سال ۱۳۶۶ در گفت‌وگو با نوید شاهد
«زهرا ناظری» می‌گوید: نهمین روز از مرداد ماه سال1366 مصادف با ششم ذی‌الحجه 1407 در مکان و زمانی که خون‌ریختن در آن حرام است و اعراب جاهلی که این حرمت را نادیده گرفته و در مراسم برائت از مشرکان حتی به زنان و جانبازان هم رحم نکردند. مادرم فتوای ولی فقیه زمانش را لبیک گفت و به دیدار حق شتافت.

نوید شاهد: شهیده «پروین کوثری» هفتم مهرماه سال1311 در شهرستان خوی واقع در آذربایجان غربی دیده به جهان گشود. پس از پایان مقطع ابتدایی به تهران رفت و دوران جوانی خود را در آنجا سپری کرد. سپس در بهداری بیمارستان «حمایت مادران» مشغول به کار شد و از جایی که جهاد بانوان را خوب همسرداری می‌دانست پس از ازدواج کار را رها کرد و به رسیدگی و تربیت فرزندان خود پرداخت. ثمره ازدواج او هم سه پسر و سه دختر بود. این شهید ضمن خانه‌داری و تربیت فرزندان، فعالانه در عرصه مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی و جهاد در راه خدا حضور داشت و در زمان هشت سال دفاع مقدس به عنوان نیروی فعال بسیجی در پایگاه ابوذر و مِقداد در قسمت تدارکات جبهه به رزمندگان خدمت کرد. این مادر مجاهد در دامان پاک خود دو شهید سردار حاج «محمد ناظری» و «تیمور ناظری» را تربیت کرد و تقدیم اسلام نمود. همزمان با روز عرفه خبر نگار نوید شاهد با «زهرا ناظری» دختر شهیده «پروین کوثری» گفت‌وگو کرد.

مادرم فتوی ولی فقیه زمانش لبیک گفت و به دیدار حق شتافت

بیشتر بخوانید: بازخوانی واقعه جمعه خونین مکه در سال 1366 به جرم اعلام برائت از مشرکین

عاشق اهل بیت (ع) بود

«زهرا ناظری» در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد، از توجه مادرش به برگزاری روضه خانگی گفت: به یاد دارم که مادرم تا سال‌ها هر پانزده روز یکبار در منزل ما روضه سیدالشهداء برپا می‌کرد و همیشه به فرزندان خود می‌گفت «پیرو ولایت باشید تا در مسیر درست قرار بگیرید.» به حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) وصل باشید و با قرآن مانوس باشید.  

 ناظری در ادامه صحبت‌هایش اظهار کرد: از آنجا که به باب الحوائج ارادت خاصی داشت، به محض اینکه، کوچکترین مشکلی در زندگی برایش پیش می‌آمد به آقا موسی بن جعفر (ع) متوسل می‌شد و خیلی سریع حوائج خود را می‌گرفت.

با آمادگی کامل به حج اعزام شد

ناظری در ادامه صحبت‌هایش درباره آمادگی مادرش برای شهادت در سفر حج، تعریف کرد: مادرم در آن روزها تمام کارهایش را انجام داد و به پایان رساند. انگار که می‌دانست از این سفر بر نمی‌گردد و می‌خواست با خاطری آسوده به دیدار خداوند برود. مادرم هرآنچه از مال دنیا داشت را به نیازمندانی که می‌شناخت، بخشید و از همه اقوام، دوستان و آشنایان حلالیت گرفت. به یاد دارم که حتی از فامیل‌ها و بستگانی که در منطقه آذربایجان زندگی می‌کردند و 50 سال پیش از آن‌ها جدا شده‌ بود هم حلالیت طلبید.  

شوق شهات در دل داشت

فرزند شهید خاطره آخرین دیدار با مادرش را روایت کرد: هنوز در خاطرم هست که برای خداحافظی به فرودگاه رفته بودیم که به دامادش گفت «من از این سفر باز نمی‌گردم.» انگشتر طلای خود را از انگشت درآورد و به خواهرم داد، همچنین کیف پولی که خودم به مناسبت روز مادر خریده بودم از کیف دستی بیرون آورد و پول‌های آن را بین نوه هایش توزیع کرد و در آخر آن کیف پول را به من بازگرداند و گفت «شما همیشه در قلب من هستید، این یادگاری‌ها پیش شما باشد، می‌خواهم سبک بال نزد پروردگارم بروم و به این دنیا تعلق خاطری نداشته باشم.»

نگران نباش! قول می‌دهم حتی از پدرت هم زودتر کنارت باشم

ناظری از حس و حالش در لحظات آخری که مادرش می‌خواست سوار هواپیما شود، گفت: در لحظات آخری که مادرم می‌خواست سوار هواپیما شود من به شدت بی‌تابی می‌کردم. 16 سال داشتم و بسیار وابسته مادرم بودم. مادرم که بی‌تابی هایم را دید گفت «نگران نباش من به تو قول می‌دهم حتی از پدرت هم زودتر کنارت باشم.» گفتم «مادر چطور ممکن است شما هر دو با هم اعزام می‌شوید اصلا چنین چیزی امکان ندارد.» همینطور هم شد چون بعد از شهادت مادر و اعزام پیکر پاک شهدا به ایران، پدر ماندند تا باقی اعمال حج تمتع را انجام دهند. پس از تشییع و تدفین پیکرمادر، پدر به ایران بازگشتند.

به شهدا ارادت خاصی داشت

فرزند شهید درباره ارادت قلبی مادرش به شهیدان توضیح داد: مادرم روح پاک و بزرگی داشت و بسیار فعال و سخت‌کوش بود. به یاد دارم که همیشه آرزوی شهادت داشت. پنجشنبه‌ها وقتی بر سر مزار برادر شهیدم می‌رفتیم، معمولا بر سر مزار دیگر شهدا هم عرض ارادت می‌کردیم. مادرم هر بار این جمله را تکرار می‌کرد «خدایا دوست دارم در بین این عزیزانم دفن شوم، فقط می‌خواهم مرگم را شهادت قرار دهی.»

مادرم فتوای ولی فقیه زمانش را لبیک گفت

«زهرا ناظری» درباره راهپیمایی برائت از مشرکین حجاج که منجر به برخورد گارد نظامی سعودی شد، اظهار کرد: از آنجایی که مادرم یک بسیجی ولایی بود به دستور امام خمینی (ره) در روز جمعه نهم مرداد پس از نماز ظهر به فرمان رهبر خود لبیک گفت و در راهپیمایی برائت از مشرکین همراه با جمعی از حجاج شرکت کردند. حجاج بنا به فتوی ولی فقیه زمانشان، با اینکه دیدند گارد نظامی سعودی برای سرکوب آنها تمام تجهیزات را به میدان آورده، در این راهپیمایی شرکت کردند. نحوه استقرار حجاج در صف راهپیمایی هم به این شکل بود که مسئولین برگزاری راهپیمایی جلوی جمعیت، جانبازان ویلچری پشت سر آنان، وسط بانوان و در آخر مردان بودند به همین دلیل بیشتر شهدا جانبازان و بانوان بودند.

خبر شهادت را از طریق رادیو شنیدیم

فرزند شهید درباره نحوه شنیدن خبر شهادت مادرش گفت: ما خبر شهادت مادرم را از طریق خواهرم که به رادیو گوش می‌داد، مطلع شدیم. گوینده رادیو سومین نفر نام مادر مرا خواند. حس و حال تلخ آن لحظات را هیچوقت فراموش نمی‌کنم.

مادرم همیشه در زندگی من حضور دارد

ناظری در ادامه صحبت‌هایش درباره حضور مادرش در مقاطع مختلف زندگی‌اش توضیح داد: من حضور مادرم را همیشه در زندگی‌ام احساس می‌کنم. حدودا سی سال پیش مجبور به انجام جراحی سنگینی در بیمارستان شهریار تهران شدم، وقتی جراحی انجام شد یکی از آشنایان که منزلشان نزدیک بیمارستان بود در عالم رویا مادرم را می‌بیند که خبر از بستری شدن من در بیمارستان به او می‌دهد و می‌خواهد با گوشت گردن گوسفندی که در یخچال داشتند برای من سوپ درست کند. حضور معنوی مادرم همیشه در زندگی من جاریست.

مادرم به آرزوی قلبیش رسید

فرزند شهید «پروین کوثری» درباره چگونگی تسکین خود، زمانی که دلتنگ مادرش می‌شود گفت: وقتی دلتنگ مادرم می‌شوم به این فکر می‌کنم که به آرزوی قلبیش رسیده و در زمره شهدا است. مادرم با آگاهی کامل از این دنیا رفته و در زمان حیاتش به بهترین و سالم ترین شکل ممکن زندگی کرده  که این مصداق بارز عاقبت بخیری است.

 

 

 

 

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده